میرید بیبیسی و صدای آمریکا نگاه میکنید/دنبال میکنید که از همهٔ اخبار مطلع باشید حتما؟ :) مثل اینه که یه ظرف سوپ حاوی سیانور رو بخورید به خاطر هویجاش که مقویان :) واقعا متوجه نیستید از عکس تا تیتر و متن و لحن و همهچی، طوری تنظیم شده تا ذرهذره از خودتون و داشتههاتون متنفر بشید؟ دیگه چهطوری باید اثبات کنن پول میگیرن و تلاش و برنامهریزی میکنن تا من و شما رو عصبی و ناراحت کنن؟
والاس، تلاشهای فرهنگی، حکومت دینی، تمدنسازی، نظم نوین جهانی، آینده و گرومیت
Wallace & Gromit: The Curse of the Were-Rabbit *
«و تو در این شهر جای گرفتهای»
_ و زن به قلبش اشاره کرد...
جملهٔ اول، آیهٔ دوم از سورهٔ مبارکهٔ «بلد»
سلام :)
ما در این کشور، بیش از هر چیزی به یک تعداد مترجم نیاز داریم. آدمهایی که بتوانند دغدغهٔ گروههای مختلف جامعه را برای گروههای دیگر ترجمه کنند و در این مسیر، از مرحلهٔ بروز عصبانیتهای شدید (ولو کاملا به حق) و بیادبیها و بیانصافیهای مرسوم، عبور کرده باشند.
بیربط ۱: سال ۹۵ و در جریان تلاشهای گروههای مختلف برای زمینهسازی پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶، یکی از فعالان عرصهٔ رسانهای کشور در جمع خصوصیای، توصیه میکرد برای اقناعسازی و همراه کردن جامعه، روی مطالبات اقتصادی مردم دست بگذارید و در ادامه افزود: «حالا ممکنه بگید، اگه مطالبات انقد بالا رفت که بعدا برای خودمون دردسر شد چی؟ و جواب من اینه که مهم نیست! الان فقط شما تمرکزتون باید روی زدن دولت باشه. فعلا این بره، بعدا اونا رو یه کاریش میکنیم.»
بیربط ۲: بعضیها تاثیر تحریمها را در وضع اقتصادی فعلی به کل منکر هستند و بعضی دیگر تاثیر دولت را و هرکدام صرفا عامل مقابل را مشکل میداند، واضح است که دو لبهٔ یک شمشیر هستند برای فراری دادن جامعه از درک واقعیات، همانگونه که هست.
بیربط ۳: من که شخصا معتقدم ادامهٔ کار دولت بعد از آبان ۹۸ اشتباه بود، منتها خوب است به وضع جامعهٔ گلوبلبلمان هم توجه کنیم. مردمی اغلب درگیر پارتی، رانت، سهمیههای بیمعنی، ربا، اغلب فاقد روحیهٔ مسئولیتپذیری و کمفروش در کار و... . شاید بشود گفت رای دورهٔ اول یک رییسجمهور ناشی از شناخت ناکافی مردم بوده، اما در دور دوم، هرگز اینطور نیست. مردمی که آگاهانه و البته جوگیرانه به یک ایدئولوژی و جریان مشخص برای ادارهٔ مملکت رای میدهند، آنقدرها هم که این روزها گفته میشود، طفلکی و مظلوم نیستند. این وضع البته مختص مملکت ما نیست و ظاهرا در خیلی جاهای دیگر هم ادا اطوار سلبریتیها و بازیهای رسانهای، به عقل آدمها میچربد.
بیربط ۴: «اگر فلانی اومده بود بهشت میشد» و «اگر فلانی اومده بود از اینم بدتر میشد» را هرکجا شنیدید فرار کنید.
بیربط ۵: من نگران مسائلی که نمیتوانم در موردشان کاری انجام بدهم نیستم، اخبار تلخی که به من ربطی ندارد را پیگیری نمیکنم و تلاش میکنم کارهایی را انجام بدهم که میتوانم و باید انجام بدهم. بقیهاش، چه در بعد فردی و چه اجتماعی، به من ارتباطی ندارد. این بقیه میتواند یک گستره از سقوط جمهوری اسلامی تا ظهور امام زمان (روحی لتراب مقدمه الفداء) را شامل شود. این گزینه را از کسی میشنوید که در جریان اتفاقات دی ماه سال گذشته، خیلی دقیق پیگیر اخبار بود تا هیچ خبر مهمی را از دست ندهد و الان با قاطعیت میگویم کار غلطی است، مگر کارتان خبر باشد. رها کنید پیگیری جریان اخبار بیفایده را. آنطور که فهمیدهام، کراهت هم دارد.
بیربط ۶: شرایط سخت است و کسی نیست که این را نداند، اما میتوان به آرامشی نسبتا پایدار، فارغ از شرایط بیرونی رسید. شرط اول این است که «هدف» داشته باشیم و شرط دوم این که برای رسیدن به آن، علیرغم جمیع گرفتاریها، تلاش کنیم. آدمهای بزرگ و مهم بسیاری در تاریخ، در مناطق جغرافیایی مختلف، با شرایطی به مراتب پیچیدهتر و سختتر از ما، به قلههای بلندی رسیدهاند. میتوانید به این حقیقت بیاعتنا باشید، ولی به هیچوجه قابلانکار نیست.
بیربط ۷: ربیعتان مبارک :)
سلام و تسلیت. پیشنهاد مداحی برای امروز:
۱. «امام رضا لیلا و عالم همه مجنونه»، ۹.۴ مگابایت
۲. «دلم جز به مهر تو سامان ندارد»، ۹.۸ مگابایت
+ همه از حاج محمود کریمی.
بعدنوشت: لینک دانلود آلبوم موسیقی سریال «ولایت عشق»، با آهنگسازی بابک بیات و صدای محمد اصفهانی.
تو را به جای همهٔ کسانی که نشناختهام دوست میدارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب میشود دوست میدارم
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای همهٔ کسانی که دوست نداشتهام دوست میدارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم
برای اشکی که خشک شد و هیچوقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچگاه نشکفت دوست میدارم
تو را به خاطر خاطرهها دوست میدارم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست میدارم
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم
تو را به خاطر بوی لالههای وحشی
به خاطر گونهٔ زرین آفتابگردان
برای بنفش بودن بنفشهها دوست میدارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای همهٔ کسانی که ندیدهام دوست میدارم
تو را برای لبخند تلخ لحظهها
پرواز شیرین خاطرهها دوست میدارم
تو را به اندازهٔ همهٔ کسانی که نخواهم دید دوست میدارم
به اندازهٔ قطرات باران، به اندازهٔ ستارههای آسمان دوست میدارم
تو را به اندازهٔ خودت، به اندازهٔ آن قلب پاکت دوست میدارم
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای همهٔ کسانی که نمیشناختهام دوست میدارم
تو را به جای همهٔ روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم
برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب می شود
و برای نخستین اشتباه
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم...
+ پل الوار.
+ بله، قدیمی و تکراری است.
+ با کمی تغییر.
سال ۸۶ بود اگه اشتباه نکنم. یه کاست خریدم از استاد شجریان به اسم «غوغای عشقبازان»، شور و افشاری. غوغایی بود برای خودش. و مخصوصا برای من که تو سن نوجوونی بودم جذاب بود. یه رادیوضبط دوکاستهٔ آیوا داشتیم (هنوزم داریم) که مثل دوربین آنالوگ یاشیکا، اونم خیلی مد بود. مثل الان که نبود، از آلبوم پلیلیست درست کنی، بذاری رو تکرار، تیک شافل رو بزنی، گوشیت رو هم رو زمانسنجش تنظیم کنی که خودش خاموش شه. برای شنیدن باید بیدار میبودی. نهایت میتونستی بری جلو یا عقب، کاست رو هم باید میذاشتی، یه ورش که تموم میشد، برمیگردوندی که بقیهش رو بشنوی. ضبط رو میذاشتم کنارم و هی پخش میشد، تقهٔ آخرش میخورد و دکمهٔ پخش میپرید بالا، کاست رو برمیگردوندم و سیر نمیشدم از این عملیات تکراری. سیر نمیشدم از گوش دادن. دیگه از دستم در رفته بود تعداد دفعاتی که گوش دادمش. شعر، آواز، آهنگ، همهچیش عالی بود و اینا رو حتی من سیزدهساله هم میفهمیدم. گذشت و دورهٔ کاستها تموم شد و دل من موند پیش آهنگای اون آلبوم که دیگه نمیشد گوش داد. یادمه یکی دو سال پیش دوباره زد به سرم که بگردم دنبال اون آهنگا تو نت و نبود البته. درگیر و دنبالش بودم تا این که چند وقت بعد، خیلی اتفاقی تو یه کتابفروشی سیدی همون آلبوم رو دیدم، با همون طرح جلد غریب و دوستداشتنیش، و اصلا نمیتونم براتون توصیف کنم چقدر خوشحال شدم. انگار بعد دهدوازده سال، یه رفیق قدیمی و عزیز که تمام این مدت ازش بیخبر بودی رو ببینی. فقط خواستم بگم قدیمیها و طرفدارای درجهیک ایشون که جای خودشون، حتی من دهههفتادی هم با آلبومشون خاطره دارم... خدا رحمتشون کنه...
پ.ن: غیر از این آلبوم، بعدا دو تا آلبوم دیگه هم ازشون خریدم تو دورهٔ کاست و هیچکدوم رو به اندازهٔ این یکی دوست نداشتم. غیر این سه تا آلبوم، اون قطعهٔ مشهور «ببار ای بارون» و البته ربنا، کار دیگهای از ایشون گوش ندادم تا الان.
پ.ن۲: لینک خرید «غوغای عشقبازان»
پ.ن۳: «از نیک و بد استاد محمدرضا شجریان» در فیه ما فیه
پ.ن۴: لینک تماشای مستند «از سپیده تا فریاد»
بعدنوشت: پ.ن۵: چقدر زیباست فرزندی تربیت کرده باشی که آرمانها، هنر و مسیرت رو ادامه بده...