تلاجن

تو را من چشم در راهم...

سال‌ها پیش (دقیق‌تر بگویم سال ۸۵) در مجلهٔ مرحوم سروش نوجوان مطلبی خوانده بودم دربارهٔ نحوهٔ ساخت انیمیشن خمیری محبوبی به نام «والاس و گرومیت: طلسم خرگوش‌نما»* که در همان سال ساختش (۲۰۰۵) جایزهٔ اسکار انیمیشن را هم برنده شد. والاس و گرومیت دو شخصیت کارتونی هستند که اولین حضورشان در یک فیلم بلند سینمایی در این انیمیشن اتفاق می‌افتد. کارگردان این کار هم جناب نیک پارک است که اگر والاس را هم ندیده باشید، احتمالا دو اثر معروف دیگرش (فرار مرغی** و برهٔ ناقلا***) را دیده‌اید.

موضوع البته در مورد خود این فیلم نیست؛ در مورد تکنیک استاپ موشن در ساخت انیمیشن است. در این تکنیک شخصیت‌ها و فضای قصه به شکل واقعی ساخته می‌شوند و سپس با ایجاد حرکات کوچک و جزئی در عروسک‌های ساخته‌شده از آن‌ها عکس‌برداری می‌شود و نهایتا با کنار هم قرار دادن این عکس‌ها، کل اثر به دست می‌آید.

همان‌طور که احتمالا متوجه شدید، انجام این کار، فرایندی پرزحمت و البته طولانی و زمان‌بر است، طوری که معمولا در طی یک روز کاری، بیش از چند ثانیه از کار نمی‌تواند ساخته شود. روند ساخت انیمیشنی که گفتم هم یک پروژهٔ طولانی پنج‌ساله بود که طی یک سال اول، فقط ۱۹ دقیقه از آن ساخته شد.

اما این‌ها را چرا گفتم؟ راستش را بخواهید، در تمام این سال‌ها، هروقت در مورد میزان دقتم برای در نظر گرفتن جزئیات در انجام کارهای فرهنگی، مردد می‌شدم، یاد اطلاعات و اعداد و ارقامی که از این انیمیشن در ذهنم بود می‌افتادم و این انگیزه‌ای بود (و هست) برای ادامه دادن تلاش‌های دقیق، منظم و حساب‌شده‌ای که از نظر خیلی‌ها بیخود و بی‌معنی بود و هست. [و یکی باید بیاید حد دقت و نظم تلاش‌های همچون منی را تازه قیاس کند با حد مطلوب و لازم]

ولی دوست داشتم بیایم این‌جا و مخصوصا برای جوان‌ترها بنویسم که بدانند ما در زمان به ثمر رسیدن تلاش‌های محققان و مخترعان و مکتشفان بزرگ تمدن غرب زندگی می‌کنیم. که پای آن‌چه من و شما از دور می‌بینیم و تحسین می‌کنیم، رنج‌های بزرگ برده و عرق‌های بسیار ریخته شده، که شکی نیست در ظلم و استعمار و استثمار ملل دیگر در این تاریخ خونین، اما همان ظلم و استعمار هم با زحمت بوده و ناچار، مبارزه با ظلم هم با زحمت خواهد بود، که ما در زمانی هستیم که پایه‌ها و اصل بنا ساخته شده و نوبت به تزیینات ویترین و سنگ نمای ساختمان رسیده و تازه این تلاش‌ها که می‌بینید، تلاش‌های تزییناتی است.

دوست داشتم به جوان‌ترها بگویم تمدن، با زحمت و تلاش و عرق ریختن به دست می‌آید و تثبیت می‌شود. که رفاه و پیشرفت را با سری‌سری فیلم و سریال دیدن و کتاب داستان خواندن نمی‌توان به چنگ آورد. که کمی دورتر از من و شما، آدمی‌زادی پنج سال از عمرش را گذاشته تا فقط یک قلم انیمیشن بلند بسازد که خودش تازه فقط یکی از انواع هنرهای نمایشی است. که بهشت که هیچ، همین آبادی و آبادانی زمین را هم به بها می‌دهند، نه به بهانه...



Wallace & Gromit: The Curse of the Were-Rabbit *

** Chicken Run
*** Shaun the Sheep
پ.ن: از پیشرفت‌های سال‌های اخیر این تکنیک، که ممکن است باعث کاهش زمان ساخت شده باشد، اطلاع ندارم.
پ.ن۲: یک مقداری در مورد آن عدد ۱۹ تردید دارم که دقیقا چقدر بود، ولی مطمئنم به حدی کم بود که صحت محتوای کلی مطلب حفظ بشود.

سلام علیکم

احسنت!

سلام علیکم

سلامت باشید :)

خیلی جالب بود، خیلی از ما با صبر و این‌همه پشتکار قهریم اصلا!

بله، متاسفانه خیلی از ما مبهوت و مقهور و مسحور تمدن غرب هستیم. ریشه‌ش به نظر من نداشتن یه جهان‌بینی درسته و زیاد فیلم دیدن :)

سلام 

من ارشادی هستم . و مطلب شما را کامل خواندم. اول اینکه این مجلات و هفته نامه ها افتخار نوشتن به جوانترها حتی بصورت پاورقی هم نمیدند. بگذریم. 

مطلب جالبی بود. برهٔ ناقلا رو تقریبا همه می شناسند. 

بله رنج و زحمت! بسی رنج بردم درین سال سی! 

مطمئنا تمام قواعد زبان و تاریخ و هنرهای ادبی و خلق و صور خیال رو فردوسی کاملا با رنج و زحمت موشکافانه بدست آورده و خوانده تا خلق شاهنامه کرده! 

یک شاعری هم از اینکه کوچکترین تا بزرگترین نکات رو به نوک خامه آورده تا بزنه نقش شاهنامه!!! اشارت کرده. 

عدد نوزده! چرا تردید دارید؟ یعنی بین نوزده دقیقه و بهایی ات ارتباطی رو فرض کردید؟؟ یا می بینید؟ بگذریم مثل اینکه همباز عجیبه و غریبه گفتم. من در همه زمینه ای مطالعه و اطلاعات دارم. بگذریم ، پرسشم رو پس می گیرم و چون یکجور خاصی نوشتید تردید دارید روی این عدد 19 نوشتم و اصلا دلم نمیخواد الکی بحث بشه یا شلوغ و آشفتگی پیش بیاد. 

 

مطلب خوبی بود. 

سلام.

والا مجلات دیگه رو نمی‌دونم ولی سروش نوجوان، حداقل اون موقع که من می‌خوندم، یه بخشی داشت به اسم «مجله در مجله» که اتفاقا دقیقا برای نوجوونا بود و نوشته‌های اونا رو چاپ می‌کرد.

بله، قطعا ما هم در گذشته و هم در زمان حال آدم‌های بزرگی رو داشتیم و داریم که دستاوردهای امروزمون هم حاصل تلاش اون‌هاست. هیچ شکی در این نیست، فقط عرض من اینه که این روحیه باید فراگیر باشه.

بهاییت؟! نه والا. هیچ ربطی به این چیزا نداره. من فقط دقیقا از اون عدد مطمئن نیستم که مثلا نوزده بوده یا بیست. گفتم اگه کسی بعدا جایی دید، فکر نکنه من از خودم نوشتم. گرچه قبل نوشتن مطلب، هم به فارسی و هم انگلیسی گشتم تا بتونم مصاحبهٔ آقای پارک رو پیدا کنم در مورد جزئیات ساخت این کار، ولی یا نبود، یا به هرحال من درست نگشتم. حالا اگر خود مجله رو پیدا کردم (اونم خیلی گشتم ولی تو نت نبود) اصل مطلب رو اضافه می‌کنم همین‌جا.

متشکرم.

«جنگ اراده‌ها» تو عنوان جا موند :دی

تعارف نکن! بازم اگه عبارتی مونده بگو!

مهمتر از این زحمت و تلاشی که میگید، برنامه و هدف دقیق و ساختار مشخص و نتایج واضح و پایش و ارزیابی و غیره است. سازندگان این انیمیشن قطعاً در همه اینها برنامه دقیق داشته‌اند ولی ما ایرانی‌هایی که خلقیات بسیجی داریم فقط تلاش را و آن هم به معنای زور زدن را میفهمیم! همه‌چیز با زور زدن درست نمیشه. وقتی اهدافت نامشخصه، تکلیفت با خودت روشن نیست که چی میخوای؟ هدفت دقیق نیست. ساختارهایی که ساختی افتضاحه و پایش و ارزشیابی و کلی کار دیگری که برای مدیریت لازمه رو هم نمیکنی هرچی هم زور بزنی فقط انرژیتو حروم کردی.

من خب، کاملا موافقم و هدف این نوشته هم این نبوده بگه تلاش، فقط (به تعبیر شما) زور زدنه. اگر چنین برداشتی از متن می‌شه، از همین‌جا اعلام می‌کنم که اشتباهه.


+ جالبه که حتی برای انتخاب عنوانش، از قبل تحقیق شده بوده تا ببینن جامعه باهاش ارتباط برقرار می‌کنه و ازش استقبال می‌کنه یا نه و عنوان اولیه‌ش این نبوده.

اهمیت صبر

نه فقط صبر.

دیگه چی؟ 

برنامه‌ریزی، هدفمند بودن، دقیق و منظم و باحوصله بودن.

با حوصله بودن که همون صبره بقیه موارد هم اگه صبر نباشه به نتیجه نمیرسه 

به هرحال صبر خالی و تنها هم کافی نیست.

سلام علیکم

 

میشه از یک جهت دیگه هم بهش نگاه کرد که به نظرم درست تر هست. هر کسی برای چیزی که بهش علاقه داره همین قدر پشتکار و عزم داره. بنده هم تو کاری که علاقه دارم همینطورم و شما و بقیه هم همینطور هستید. فقط کمی اعتماد و فضای مناسب می طلبه تا ما هم خیلی کارهای بزرگتر در زمینه ی خودمون انجام بدیم.

حالا اگر به این علاقه یک هدف متعالی و ایمان و یقین به هدف رو هم بدید اون وقت امثال این مثالی که آوردید در مقابل چنین عزمی هیچ هستند. بنده برای اسم بردن و مثال زدن شون زیاد مناسب نیستم چون خیلی نمی شناسم شون ولی قطعا خودتون بهتر از بنده می شناسید.

لازم هم نیست زیاد سمت مسائل اعتقادی و مجاهدت های عرفانی و روحانی بریم. در مسائل به ظاهر مادی هم از این بزرگان زیاد داشتیم و داریم. در مسائل فرهنگی هم همینطور هست. و باز هم نیازی نیست خیلی دنبال مسائل خاص بیرونی باشیم. ما اغلب با چنین بزرگانی زندگی کردیم. در حالی که جهان داره به سمت منیت بیشتر و فروپاشی خانواده پیش میره ما داریم تو کشوری زندگی می کنیم که اغلب مادرانش برای تربیت و فرهنگ فرزندان شون 5 سال که سهله یک عمر عزم و غیرت و صبر گذاشتند. هنوز هم زیاد هستند هر چند کمتر شده باشند. و چه کار رسانه ای و فرهنگی ای می شناسید تاثیرگذار تر از کار این مادران؟ کدوم پشتکار و عزمی بالاتر از عزم این مادران؟ کدوم صبر و مجاهدتی بالاتر از مجاهدت این مادران؟

 

محفوظ باشید ان شاءالله

سلام علیکم

ببینید، منظور بنده این نیست که ما تمدن غرب رو بذاریم رو‌به‌رومون و هرکاری اونا انجام دادن انجام بدیم. ما خودمون همون‌طور که اشاره فرمودید، نقاط قوت درخشانی داریم که لازمه اون‌ها رو حفظ کنیم، در موردشون اطلاع‌رسانی کنیم و قدرشون رو بدونیم و در مقابل یک سری نقاط ضعفی رو که داریم، برطرف کنیم.

اون اخلاص و فداکاری، یک بخش ماجرا است، انجام کارهای دقیق و منظم و بابرنامه هم بخش دیگهٔ ماجرا. ما تو بخش دوم، ضعف‌های جدی داریم و این به نظرم قابل‌انکار نیست. ضمن این که باید بتونیم بریم به سمتی که این روحیهٔ تلاش، حتی‌الامکان فراگیر بشه و در انحصار قشر یا طبقهٔ خاصی نمونه. سعی کنیم گروه‌ها و قشرهای مختلف رو در این تلاش‌ها همراه کنیم با مسیر. قرار نیست همه هم مثل هم فکر کنن، ولی اگه تلاش برای آبادانی ایران، مثل یه هدف مشترک تو دل اکثریت بشینه، به نظرم نحوهٔ برخورد با نقاط اختلاف هم می‌تونه چاره‌جویی بشه.

سلامت باشید. همچنین :)

صبر خالی و تنها رو بهش میگن دست رو دست گذاشتن:))

من خواستم به اهمیتش اشاره کنم نباشه همه چیز لنگ میمونه

خب حرف من این نیست که به اهمیت صبر اشاره نشده، می‌گم فقط صبر نیست. 

ببینید شما می‌تونید با یه برنامه‌ریزی نصفه‌نیمه و سرهم‌بندی هم کارها رو شروع کنید و تو انجامشون صبر داشته باشید، این‌جا دست‌ روی دست نذاشتید، ولی صبرتون هم چندان مفید فایده نیست.

اگر مادیون ما رو با غرب مقایسه کنید باهاتون موافقم و صحبت تون درسته. و متاسفانه خیلی از همین ها هستند که در راس امور و تصمیمات و مدیریت ها قرار دارند و باعث مشکلات برای همه میشن. وقتی مال مفت بیت المال باشه چرا باید به خودشون سختی بدن؟ البته به این معنی هم نیست که همه اینطوری باشند.

اما اگر مسئله قیاس کل ما با غرب باشه اشتباهه. ما نه در عزم و پشتکار و نه در مجاهدت و صبر و نه در نظم و دقت کمی از غرب و شرق نداریم اگر بیشتر نباشیم.

عرض کنم که، مادیون سر جاشون، غیرمادیون ما هم متاسفانه به آفت کار غیرکارشناسی و غیردقیق، بسیار دچار هستن.

راستش با این بخش دوم فرمایشتون کاملا موافق نیستم و به نظرم حداقل در حوزهٔ نظم و دقت، ایرادات قابل‌توجهی داریم‌.

بنده هم نمیگم ایرادات نداریم. اگر صحبت قیاس با آرمان هامون بود بنده هم تایید می کردم که اشکال داریم و عقبیم ولی وقتی نسبت به غرب و شرق قیاس کنیم بنده میگم ما چیزی کم تر نداریم.

و بله نظم و دقت و کارشناسی هم هست فقط باید به جای درست نگاه کرد.

خب نظر بنده اینه ما از شرق و غرب، تو یه سری مسائل جلوتریم و تو یه سری مسائل عقب‌تر.

بنده که نمی‌گم اصلا وجود نداره، فقط بحث اینه تعداد این «جای درست»ها، باید خیلی بیش‌تر باشه :)

بله موافقم با صحبت تون اما در این صفاتی که ازش یاد کردید عقب نیستیم. در نتیجه ی این صفات و محصول اینها بله حق با شماست که ما در مسائلی عقبیم و در مسائلی جلو.

نسبت به آرمان مون بله باید تعداد این جای درست ها بیشتر باشه ولی نسبت به غرب مشکل از تعداد جای درست های ما نیست. ما تمام غرب و شرق رو که نمی بینیم به ما فقط همون جای درست هاشون رو نشون میدن حتی گاهی با مبالغه و دروغ و برعکس در داخل جای درست ها سانسور میشه و دیده نمیشه و جای غلط ها بزرگ میشه یا سیاه نمایی میشه.

خب، من معتقدم در خود این صفات (نظم و دقت و برنامه‌ریزی در حدی که لازمه) عقب هستیم و فکر می‌کنم از این جهت اختلاف‌نظر داریم.

بنده اصلا منکر بزرگ‌نمایی نقاط قوت غرب و نقاط ضعف خودمون توسط رسانه‌ها نیستم، فقط حرفم اینه ما از حد مطلوب موردنیاز خودمون (بدون در نظر گرفتن روایت رسانه) عقب‌تر هستیم و حتی می‌تونم بگم به حدی عقب‌تر هستیم که جای نگرانی داره بعضا. فکر می‌کنم این هم نقطهٔ دوم اختلاف‌نظر بنده و شماست :)

سلام بر شمای گرامی 

ببخشید ازینکه در نظر قبلی ام در مورد عدد بطرزی مشکوک سؤال پرسیدم. ماجرا ازین قراره که دیدم شما در مورد دین و همچنین تردید عدد نوزده نوشتید. من در همه مورد مطالعات وسیعی به اندازهٔ خودم کردم. از شعر تا کتابهای دینی و تاریخی و حتی زبانهای مختلف! در عددشناسی و اعجاز عددها متوجه شدم گویا بهاییت روی عدد نوزده حالتی از تقدس و غیره دارند. همانند عدد هفت در فرهنگ ما ، مثلا هفت سین ، هفت طبقه بهشت ، هفت خاندان پارسی یا هفت طایفه قزلباش صفوی و هفت برادران و غیره و ذلک. قبلا مطالب متنوعی در مورد همین عدد هفت نوشتم ولی باعث سوتفاهم شد مثلا نوشتم عدد هفت در هفت خان شاهنامه و نوشتم احتمالا هفت خان اسفندیار همان هفت شهر ترکستان یا یه تته بالیغ باشه و هفت خان اسفندیار که فردوسی برای همترازی وی با رستم بصورت رمزآلود بیان کرده‌است، باید هفت شهر ترکستان یا بصورت تلفظ آذربایجانی و استانبولی یئدده بالیغ هست ولی خیلی‌ها دلخور بودند که به شاهنامه مربوطش نکن. منهم علاقه دارم برای بچه‌های خودمان و به ذائقه آنها بنویسم. 

بقول معروف نیرو به جماعته ، میل هم به جماعته. 

من در همه زمینه ها از انواع ضمایر که ساده‌ترین بخش هست تا علم تبادیل حروف و صرف و عروض و نقاشی و هرچه که فکر کنید خواندم و خواندم. 

ببخشید که در مورد عدد بی احتیاط نوشتم. 

 

ارشادی هستم اشکان ، متولد کرمانشاه و همینجا زندگی می‌کنم. 36 ساله. 

 

خوشبختم از آشنایی با شما 

حرفی و شور و مشورتی بود در خدمتم. الان بصورت گیرا و جذاب و خندهٔ شکرین برای بچه‌ها می نویسم وگرنه من به رسمی نوشتن و کتابی نوشتن عادت دارم. متاسفانه آنگونه که می نوشتم اکثرا فکر می کردند من پرخاشجو و خشن و خشک و..... هستم. شاید ساکت و شق و رق باشم ولی آنگونه نیستم. 

البته یک کوچولو گاهی حالت قلدرمآبانه دارم ولی زود آشتی ام و آتیشی نیستم. بقول معروف آتیش هم بشم فقط مثل شمع خودم رو می سوزانم. اظهرمن الشمسه که من با بچه‌های ایران دوست دوستم ولی خوب دیگه! 

گاهی از اوقات آدم خلقش تنگه! مثلا من سر خودم در افکارم خراب شدم و همین موقع یکی یک نظری می گذاره و آدم ناخودآگاه از کوره در میره!!! 

که من از همه‌شان پوزش می خوام. البته گفتم که من همیشه بخاطر نوع نوشتنم خشن و قلدرمآب تلقی شدم. الان قلق نوشتن خیلی بیش از پیش آمده نوک انگشتانم. 

البته یکی از اشتباهات من این بود که بحرف خیلی از بچه‌ها کردم. ایشان به من می گفتند که همان جور که حرف میزنی بنویس و منظور ایشان حالت لهجه تهرونی بود ولی من قر و قاطی نوشتم و هرچی که شد نوشتم و.... انفجار صورت گرفت. 

همه شما رو شخصا دوست دارم. در زبانم شکر و کاشتن مهر هست ولی خشم و شخم نداره. 

 

کامنت رو سنگین نکنم. خیلی خوشحالم از آشنایی! 

سلامت باشید. 

 

به منهم سر بزنید. سر وقت با حوصله جواب میدم. هیچ اصرار و اجباری هم ندارم. من مشتاقم به شوق و ذوق شما بزرگوار با تجربه و بچه‌های کم سن و جمیع بچه‌های ایران و منطقه فرهنگی . 

شب و دم صبحها آنلاین میشم و هفته‌ای یکبار مطلب منتشر می‌کنم همچنین مناسبتی! 

 

تشکر ، سربلند باشید. 

سلام بر شما.

ممنونم از نظر مفصلتون. نیازی به عذرخواهی نیست در مورد نظر قبلی.

موفق باشید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی