راست میگویند عشق زمینی
به عشق آسمانی
منجر میشود
مثلا
به روز واپسین
اعتقاد پیدا میکنم
برای این که امیدوار شوم
حداقل در آن روز
میتوانم ببینمت...
تو این روزگار خودپیامبرپندارهای تمومنشدنی، حس میکنم منم میتونم ادعای تاسیس یه مکتب جدید برای زندگی رو داشته باشم. اساس و مبناش هم خود طبیعته. یعنی هرچی تو طبیعت به شکل خاصی وجود داره، حتما به دلیلی اون شکلیه و باید از اون ساختار پیروی کرد.
مثلا خانمها باید موهاشون رو بلند کنند، چون رشد موی سر خانمها از آقایون بیشتره. یا مثلا حیوونایی مثل سگ و گربه رو نمیشه تو خونه نگه داشت، چون تابلوئه با طبیعتشون جور نیست. از طرفی سیستم چندهمسری برای آقایون هم تایید میشه، چون تا اونجا که از زیست دبیرستان یادمه، اغلب پستانداران به خاطر هزینهٔ زیستی بالای جنس ماده برای تولد بچه، سیستم چندهمسری برای جنس مذکر دارن. در همین راستا، هزینههای مادی بچه هم با باباشه.
یا مثلا تو این مکتب، گیاهخواری تایید نمیشه، چون اصولا اگه قرار بود آدمیزاد گیاهخوار بشه، بهش دندون گوشتخوری نمیدادن و قوانینی از این دست.
خلاصه که رسانه باش هموطن! ما چی کم داریم از اینا که هر روز صبح پا میشن یه مشت بدیهیات رو با روتوش «پنج گام فلان»، «ده قدم بهمان»، «چاییات را هورت بکش»، «چه کسی مربای تمشک صبحانهام را برداشت؟» به خلقالله غالب میکنن؟
هیچی فیالواقع :)
+ با سپاس مجدد و ویژه از همهٔ اونایی که واسه مطلب قبلی نظر گذاشتن.
+عیدتون هم مبارک :)