البته سطح دغدغه اگر ناشی از حب نفس نباشه، من رو خوشحال میکنه در مجموع
میفهمم بین صالح مقبول و اصلح کمتر مقبول درگیر باشید (البته حق نمیدم بهتون. درستش این بود از این مرحله رد شده باشید بعد این همه وقت، ولی حالا) چیزی که نمیفهمم اینه که چطور به این نتیجه میرسید آقای جلیلی الان اصلحه؟ به نظر من که نیست و اصلا دعوا این مدلی نیست که میگن. بهوضوح آقای رییسی برای ریاستجمهوری مناسبتره. صرف برنامه داشتن هم که این همه روش تاکید میشه، دلیل چیزی نیست. آقای جلیلی میتونه یه استراتژیست یا برنامهریز خوب باشه، ولی شخصیت اجرایی و کاریزماتیک نداره و به نظرم «اینو همه میدونن» :)
پ.ن: برای آقای رییسی هم البته همزمان با رای دادن دعا میکنم توانایی استفاده از زبان بدن و هوش کلامیشون افزایش پیدا کنه.
این که تو مناظره ترکی حرف میزنید، یعنی مایی که ترکی متوجه نمیشیم آدم نیستیم یا چی؟ میفهمید این کارتون نژادپرستانه و باعث تقویت گسلهای قومیتیه و بازم انجامش میدید، یا کلا شوق خدمت کورتون کرده؟
*خطر لو رفتن داستان فیلم هابیت در این مطلب.
+ پریروز فاطمه یه عکس از سردار سلیمانی برام فرستاد. از این عکسای «کمتردیدهشده». عکس قشنگی بود انصافا. نوشت: «اینو دیدم حالم خوب شد، گفتم واسه تو هم بفرستم». تشکر کردم ازش و نوشتم: «ممنونم ازت، ولی راستش من این عکسا رو میبینم حالم بد میشه». نوشتم: «عکس قشنگیه، ولی ببخشید دیگه، من یکم حساسم». یه مقادیری شکلک هم قاطی این پیاما بود و تهشم به شوخی و خنده گذشت البته، ولی خب، من واقعا یکم حساسم.
«در این که آیهٔ شریفهٔ «ایاک نعبد و ایاک نستعین» متکلم به نون جمع است و نمازگزار در مقام فروتنی و شکستگی، چند وجه آوردهاند و نیکوترین آنها آن است که امام رازی در تفسیر کبیر آورده است. و خلاصهٔ آن چنین است که: در شریعت مطهر (اسلام) کسی که چند جنس گوناگون را در یک معامله بفروشد و برخی از آنها معیوب باشد، مشتری میتواند یا همهٔ آنها را بخرد و یا همه را پس دهد؛ اما اختیار ندارد معیوبها را پس بدهد و بیعیبها را بردارد و در این مورد، چون نمازگزاری بیند که عبادت او معیوب و ناقص است، آن را بهتنهایی به پیشگاه پروردگار عرضه نمیکند، بلکه آن را به انضمام عبادت همهٔ عبادتکنندگان، از انبیا و اولیا و نیکان، ضمن یک معامله عرضه میدارد. به این امید که عبادت او در این ضمن پذیرفته شود، زیرا که تمامی آن عبادتها رد نمیشوند. و نیز هرگاه برخی پذیرفته شوند و برخی پذیرفته نشوند، این تبعیض در معامله است و این موردی است که پروردگار، بندگان خویش را از آن باز داشته است؛ پس چگونه شایستهٔ کرم پروردگاری اوست؟ پس او را راهی جز پذیرش همه در پیش نیست و مراد حاصل است.»
کشکول شیخ بهایی | دفتر اول
+ مبارک باشه انشاءالله به همهمون و دعا بفرمایید لطفا :)
تاثیر هیچ مسئلهٔ اقتصادیای به اندازهٔ مسائل فرهنگی نیست.
تاثیر هیچ تحریمی به اندازهٔ تاثیر احساس بیعدالتی نیست.
تاثیر هیچ جهش تولیدی به اندازهٔ عدالت و شفافیت نیست.
+بدیهیات: من نه کاسب تحریمم، نه مخالف ارتقای سطح تولید و خدمات.
اصلا نیازی نیست ما تلاش کنیم که تمدن غرب سقوط کنه؛ این اتفاقیه که خودش به طور طبیعی میافته و اونقدر هم بدیهی و طبیعی و تکراریه که نیاز به این همه شور و شوق و ذوق و هیجان هم نداره. هر تمدنی، زمانی شکل میگیره، تلاشهایی انجام میده و مرتکب اشتباهاتی میشه؛ تا زمانی که نتیجهٔ تلاشها از پیامد اشتباهات بزرگتر باشه، تمدن در قدرته و نقطهٔ اوجش هم زمانیه که بیشترین فاصله بین نتایج کارهای درست و پیامد خطاها وجود داره. بقای تمدن هم منوط به اینه که در مقابل هشدارهایی که برای تصحیح خطاها بهش داده میشه، لجبازی نکنه. اما معمولا این اتفاق نمیافته، چون تمدنها، اعتماد به نفسشون رو از اعتقاد به برتری بیقیدوشرط و ذاتی خودشون به دست میارن و اغلب، دستاوردهای تمدنهای دیگه رو انکار میکنن تا به اون ایدهٔ مرکزی، آسیب و خللی وارد نشه. در نتیجه، به خطاها ادامه میدن و ناچار زمانی میرسه که پیامد اشتباهات به نتایج دستاوردها نزدیک و باهاش مساوی میشه. از اینجا روند سقوط تمدن آغاز میشه؛ اگر دست از لجبازی برداره، احتمال برگشتن ورق هست؛ اما معمولا اینطور نمیشه و تمدنها با غرور و سرمستی باقیمونده از روزهای اوجشون، شرایط فعلی رو انکار میکنن و انقدر به این انکار احمقانه و لجبازی کودکانه ادامه میدن که بالاخره سقوط میکنن. اتفاقی که بارها و بارها در تاریخ افتاده و باز هم خواهد افتاد. غلبههای تمدنی هم صرفا زمانی اتفاق میافتن که تمدن مغلوب، قبلا خودش از درون پوسیده باشه؛ و الا هیچ تمدنی واقعا باعث شکست تمدن دیگهای نمیشه و دلیل اصلی شکست، همیشه ضعف تمدن مغلوبه نه صرفا قدرت تمدن غالب. با همهٔ این حرفا، پس نقش ما چیه؟ نقش ما، تلاش برای ساخت یه ساختار جدیده که از قِبَل این تلاشها، احتمالا میتونیم این ایده رو تو ذهن آدمها بکاریم که «نگران نباشید. با خیال راحت این کشتی در حال غرق شدن رو ترک کنید؛ چون این چیزی که میبینید پایان تاریخ نیست و راههای نرفتهٔ زیادی پیش روی آدمیزاده.» بنابراین، نقش ما در بهترین حالت، صرفا تسریع یه رونده، نه ایجادش. چون او خودش به طور طبیعی ایجاد میشه و نیازی به نگرانی نیست. اون چیزی که باید در موردش نگران باشیم اینه که آیا برای فردای فروپاشی، برنامهای عملی و کاربردی، برای بشریت داریم یا نه. این مسئلهٔ ماست.
+ تمدن نهایی، از میراث صحیح و دستاوردهای درست همهٔ تمدنهای قبل استفاده میکنه. این، اون ایدهٔ مرکزیایه که باید شهروندان آینده رو باهاش تربیت کنیم و کشوری میتونه مدیران دنیای فردا رو تربیت کنه، که این موضوع رو درک کرده باشه. دورهٔ فخرفروشیهای قومی و نژادی و تاریخی تموم شده. ساخت بنای تمدن بعدی، مثل ماجرای نصب حجرالاسود در زمان حضرت رسوله (صلیالله علیه و آله و سلم). همهٔ تمدنها سنگ رو حمل میکنن و نهایتا انسان کامل، اون رو در جای صحیحش قرار میده. فلذا مبارزه با امپریالیسم اگر احیانا از حیث نظری به پان ایرانیسم برسه، از همین الان باید فاتحهش رو خوند؛ از حیث عملی هم که اصولا ممکن نیست.
+ سوال مرتبط: چرا متوسط توقع عمومی جامعهٔ بشری از یک انسان فرهیخته و فهمیده، انقدر پایینه؟
+ مطلب مرتبط: برای همهٔ همه