تلاجن

تو را من چشم در راهم...

اهداف ۱۴۰۳

چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۸:۰۸ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
۱. تنظیم ساعت خواب و بیداری بین‌الطلوعین (حداکثر هفته‌ای دو روز می‌تونه رعایت نشه)
۲. کم کردن ساعت حضور در فجازی و افزایش ساعت مطالعه (حداکثر روزی یک ساعت حضور در فجازی و حداقل روزی پنج صفحه مطالعهٔ غیرکاری/درسی)
۳. کم کردن مصرف قند و شکر و مواد غذایی کارخونه‌ای (حداکثر هفته‌ای دو بار می‌تونه مصرف بشه)




+ ممکنه به نظرتون همینا خیلی هم زیادی باشه، منتها من برنامه رو متناسب با حداقل توانایی‌ای که در خودم سراغ دارم شروع می‌کنم و سعی می‌کنم به‌مرور بهترش کنم. تجربه نشون داده این‌طوری بهتر جواب می‌ده.

از سری اعترافات سی‌سالگی

دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۳:۲۳ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
در حالت کلی و پیش‌فرض، آقایون به عنوان مدیر مجموعه‌، منطقی‌تر، انعطاف‌پذیرتر و قابل‌مذاکره‌ترن.

از لوازم بزرگی

دوشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۲۲ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

در مورد موضوع مهاجرین به نظرم یه سری بدیهیات وجود داره:


یک این که سیاست‌گذاری در مورد کیفیت و کمیت پذیرش مهاجر، یه موضوع تخصصی و حاکمیتیه و گرچه مردم طبعا حق و وظیفهٔ مطالبه دارن، اما وظیفهٔ اصلی به عهدهٔ حاکمیته.


دو این که اگر هم نگرانی‌ای از جهات مختلف فرهنگی-امنیتی وجود داره، باید توجه داشت که برخوردهای غیرانسانی و نژادپرستانهٔ فردی مردم با مهاجرین اون نگرانی‌ها رو در عمل تثبیت و تقویت می‌کنه. یعنی اگر مثلا صد تا نیروی مشکل‌زا از جهت امنیتی وارد شده باشن، برخورد‌های غلط با مهاجرین عادی (ولو غیرقانونی) به این عناصر مشکل‌زا اضافه می‌کنه. پس باید مراقب بود از هول حلیم تو دیگ نیفتیم. وظیفهٔ انسانی، اخلاقی و شرعی ما به عنوان مردم عادی، برخورد کرامت‌آمیز با انسان‌هاست و اگر دنبال حداقل کردن تاثیرات فرهنگی-امنیتی هستیم هم راهش همینه.


سه این که مهاجرپذیر بودن از تبعات داشتن شرایط بهتر زندگیه و هرچقدر شرایط اقتصادی و فرهنگی کشور بهتر باشه، این ماجرا هم تبعات گسترده‌تری پیدا می‌کنه. اگر واقعا آرزوی بهبود اوضاع کشور رو داریم، باید بدونیم اینم یکی از پیامدهای این آرزوئه و باید منتظرش باشیم. حاکمیت از این جهت وظیفهٔ خودش رو داره و مردم هم وظیفهٔ خودشون رو. ضمن این که ایران جغرافیایی فعلی به عنوان هستهٔ باقی‌موندهٔ یک تمدن کهن و به عنوان قلب ایران فرهنگی، باید روحیهٔ پذیراتری در قبال مهاجرین داشته باشه. مثل خونهٔ پدربزرگ و مادربزرگی که باید سرپناه بچه‌ها و نوه‌ها باشه. با این که هرکدوم خونه‌زندگی خودشون رو دارن و با این که ممکنه همیشه هم رفتارهاشون با این پدربزرگ و مادربزرگ درست نباشه، اما به هرحال بزرگ‌تر بودن آداب خودش رو داره (و طبیعتا این موضوع در وجههٔ حاکمیتی هم لوازم خودش رو می‌خواد.)


و در آخر این که، شماها یادتون نمیاد ولی با هر تکونی تو اوضاع کشور، فجازی پر می‌شد از راست و دروغ‌هایی در مورد این که ایران دیگه به درد زندگی نمی‌خوره و دیگه حتی هیچ مهاجری هم علاقه‌مند نیست بیاد ایران و از ما بدبخت‌تر تو عالم نیست و الخ. خلاصه‌ش این که ایران مقصد مهاجرین باشه یا نباشه، به هرحال یه عده به نتیجه و گزارهٔ مشخص و از‌پیش‌تعیین‌شدهٔ «ما ایرانیا از همه بدبخت‌تریم» می‌رسن. اگر فقط بتونیم مرزهای فکریمون رو با این اراذل مشخص کنیم، بقیهٔ مسائل قابل‌حله ان‌شاءالله.

سینه‌خیز تا ابد

جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۲۴ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

خانم یا آقای جمهوری اسلامی!

این امتیازات تموم‌نشدنی‌ای که تو تحصیل و اشتغال به شکل سهمیه‌ٔ ایثارگری توزیع می‌کنی، سطح علمی و تخصصی و مهارتی موضوع رو پایین میاره هیچ، اون مسائل فرهنگی اعتقادی مدنظرت رو هم محقق نمی‌کنه (اگر محقق می‌کرد هم باز از بی‌عدالتی موضوع کم نمی‌شد البته). نمی‌دونم چرا باز ادامه می‌دی. واقعا نمی‌فهمی یا خودت رو می‌زنی به اون راه؟


+ مرتبط از همین وبلاگ.

آزمایش‌شده، تضمینی

چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۵۱ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

فرمود: مَا أَهَمَّنِی ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ، حَتَّى أُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ وَ أَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِیَةَ.


گناهی که پس از ارتکابش فرصت یابم تا دو رکعت نماز بگزارم و از خدا خواستار پاکی و عافیت گردم مرا به رنج و غم نیفکند.


+ امتحان کنید. معجزه می‌کنه.

#بیمارستان_شفاء

يكشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۳:۳۴ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
کاش عذاب خدا نازل بشه بلکه از این بی‌آبرویی خلاص شیم...

از این همه تعجبتون متعجبم به خدا

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۰۵ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

مدرنیته مثل سیلاب اومده همه‌جا رو برداشته اون‌وقت هر روز می‌بینی یه نفر با چشای گردشده و قیافهٔ پر از افسوس، طوری که انگار مفهوم جدیدی کشف کرده، داد می‌زنه: «وااای! خیابون ما هم پر آبه!» یا «واای! نگاه کنید! باورم نمی‌شه! تو حیاط ما هم آب جمع شده!». خوشمزه‌ترا یه «مسئولین» هم می‌ذارن اول کشفشون: «مسئولین فکری به حال وضعیت حجاب/طلاق/خانواده/نوجوان‌ها و... بکنند!» 

چشم عباس آقا.

ای شکوه پابرجا...

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۰۷ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
نتایج انتخابات تا این‌جا بسیار جالبه. غیر از درصد مشارکت که فکر می‌کردم بالاتر باشه، تغییر نرم سلیقهٔ مردم رو می‌شه دید و البته فهم و درکشون رو. ان‌شاءالله اونایی که خیال می‌کنن مردم یه سری گوسفند فاقد درک‌ و شعورن عبرت بگیرن. ایران رو به لطف خدا ما با همین تغییرات نرم می‌سازیم. روسیاهی بمونه واسه نق‌نقوها.



پ.ن: با اونی که از خشونت، تجزیه‌طلبی، تحریم و دخالت خارجی حمایت نمی‌کنه اما به دلایل مختلف با نظام همراه نیست کاری ندارم؛ اما امیدوارم طرفداران خشونت و همزمان تحریم‌کنندگان راه‌های نرم و مسالمت‌آمیز تغییر، اگر قابل‌هدایت نیستن، به پست‌ترین دره‌های جهنم سقوط کنن.

در ستایش اشتباهات واقعی

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۴۱ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

بدترین نوع اشتباه، اشتباهیه که به خاطر نظر دیگران انجام می‌دیم. با فرض این که فعالیت الف کار درستیه و با فرض این که شمای نوعی ته دلت دوست داری انجامش بدی، انصراف از این تصمیم به خاطر این که بقیه‌ای که می‌شناسی چی می‌گن یا چی‌کار می‌کنن، از خود انجام ندادن الف بدتره. ممکنه اونایی که الان مدنظر توان، گیر شخصیتشون رو همین موضوع باشه و به‌فرض چهار سال دیگه نظرشون عوض شه و تصمیم دیگه‌ای بگیرن. ولی تو بابت چیزی به خدا، خودت و وجدانت و بعضا آدم‌های دیگه مدیون می‌مونی که حتی نظر واقعی شخص خودت هم نبود.

اشتباه باید واقعی باشه.


+ به جای فعالیت الف، هر چیزی می‌شه گذاشت. مثلا رای دادن.

+ مرتبط از همین وبلاگ.

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

يكشنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۴۹ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

شیعه، اربعین پیاده می‌ره کربلا. نیمهٔ شعبان پیاده می‌ره کربلا. تولد امام رضا پیاده می‌ره مشهد. نیمهٔ شعبان پیاده می‌ره جمکران. از کجا؟ از هرجا بتونه. شده از مرزهای شرقی پاکستان تو همسایگی چین راه بیفته بره کربلا می‌ره. بحث نداشتن پول بلیت هواپیما هم نیست. کیف می‌کنه نشون بده چقدر عاشقه. حالا شما می‌تونی با یه عبارت «فربهی مناسک» سر و تهش رو هم بیاری، می‌تونی هم تلاش کنی این عشق رو بفهمی. بلکه‌‌م بعد از فهمش بتونی اون ایراداتی که به نظرت میاد _و به نظر ما هم میاد_ طرح و حل کنی. راهش اینه اگر واقعا دلت می‌سوزه و قصد اصلاح داری.



پ.ن: یه زیارت اربعین شهریور امسال رفتم؛ تو نوشتن سفرنامه‌ش موندم انقدر که حرف و نکته ازش دراومده. اون‌وقت طرف می‌شینه پشت نمایشگر، چهار تا عکس و توییت راجع به مثلا مهمونی غدیر می‌بینه و می‌خونه، نظریهٔ جامعه‌شناسی صادر می‌کنه. ولمون کن عاقا. 

پ.ن۲: عجب کار سختی داره اونی که بخواد مقابل چنین علاقه‌ای وایسته. به هر شکلی.

پ.ن۳: و البته عجب کار سخت‌تری داره اونی که واقعا بخواد این فضا رو درک کنه و حقیقتا قصد اصلاح داشته باشه.

قسم به اسم آزادی

يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۲۴ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

تا همین چند سال پیش، برای دفاع از جمهوری اسلامی تکیهٔ ذهنی من روی استقلال، اسلامیت و جمهوریتش بود و اون بخشی که ضعیف‌تر می‌دونستمش «آزادی» بود. الان معتقدم برای رسیدن به همون آزادی هم راهی جز حمایت و تقویت جمهوری اسلامی نداریم. آزادی، خلاف ادعای مدعیان پرسروصداش، در ادامهٔ امنیت و قدرت بومی حاصل می‌شه (و بدون این‌ها حصولش بی‌فایده است) و برای قدرت بومی، ساختارهای متکی به ایدئولوژی و هویت بومی موردنیازه.



+ به طور معمول مطلق صحبت کردن خردمندانه نیست. اما به عنوان کسی که در دوره‌هایی از زندگیش در حد خودش برای ارتقای سطح فرهنگی کشور تلاش‌هایی کرده و در دوره‌هایی هم متاسفانه کم‌کار یا بی‌کار بوده در این حوزه، باید بگم پرامیدترین و پرنشاط‌ترین حالات، مربوط به همون دورهٔ اوله. با این که به‌طبع، اون فعالیت‌ها باعث می‌شد بیشتر و دقیق‌تر در جریان مشکلات باشم، ولی پر از ایده و امید و تلاش بودم. خلاصه این که اگر کسی همیشهٔ خدا تو فاز «نمی‌شه» و «نمی‌تونیم» و در مجموع، غر زدن و ناامیدیه، بدونید خودش هیچ‌کاری انجام نمی‌ده. این آدما حواشی صفحات تاریخن. می‌شه بهشون کمک کرد یا توضیح داد، براشون دعا کرد یا حتی دوستشون داشت؛ ولی نباید جدی‌شون گرفت.

کاش...

يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۲، ۰۱:۰۰ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

امروز، آخرای بازی ایران و ژاپن داشتم تو پیاده‌رو می‌رفتم سمت محل کارم. مردم هیجان‌زده بودن، آدمایی که همدیگه رو نمی‌شناختن به خاطر تلویزیون یه مغازه یا گوشی موبایلی که کسی داشت توش مسابقه رو نگاه می‌کرد از هم سوال می‌پرسیدن یا کنار هم جمع می‌شدن. بعد از گل دوم آدمای تو مغازه‌ها بلند داد می‌زدن و راننده‌های تو خیابون دستشون رو می‌ذاشتن روی بوق. انقدر حس زندگی قوی بود که ناخودآگاه یه بخشی از مسیر رو لبخندزنان راه می‌رفتم و واقعا نمی‌تونستم جلوی اون لبخند رو بگیرم. و البته این حس وقتی عمیق‌تر می‌شد که یاد اتفاقات پارسال می‌افتادم و جو سنگینی که علیه تیم ملی وجود داشت. نمی‌خوام خط‌کش خوب و بد بذارم و عصبانی‌های پارسال رو از دم بذارم تو ردیف بدها، نمی‌خوام هم با ساده‌لوحی خیال کنم دلیل اون عصبانیت‌های ضدملی ریشه‌یابی و حل شده یا دیگه قابل‌تکرار نیست. فقط راستش این وسط یاد خبر حملهٔ شب قبل نیروهای آمریکایی افتادم به یه سری پایگاه‌های مقاومت. به این فکر کردم که کاش یه وقتی تو همچین روزهایی برات بمیرم ایران عزیزم. یه روزایی که مردم سرشون با جشنوارهٔ فیلم و مسابقهٔ فوتبال گرم باشه، یه روزایی که خوشحال باشن و خبر رفتن کسی نتونه غمگینشون کنه. همون‌طور که شخصیت اصلی فیلم «روز صفر» می‌گفت:

«...کاش یه جوری بزنه که مردم صدای شلیک رو نشنون...»

ما طرف توایم عزیزدلم♥️

جمعه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۲، ۰۳:۵۸ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

می‌دونید، من آدم شعاری‌ای نیستم معمولا. به طور کلی ‌و معمول هم از زدن حرفای تکراری و انجام کارای تکراری حوصله‌م خیلی سر می‌ره. شرکت تو راهپیمایی‌های مختلف هم برام عذابه واقعا. مخصوصا که نحوهٔ برگزاری‌شون سال‌های ساله تغییری نداشته (تو شهرای کوچیک مثل شهر ما این قضیه شدیدتر هم هست)، منتها طی سال‌های گذشته به‌حدی حماقت و رذالت و بی‌شعوری از مخالفین جمهوری اسلامی دیدم که از این به بعد می‌خوام تلاش کنم به این روحیه‌م غلبه کنم. برای شروع هم رفتم این عکس رو توی همهٔ شبکه‌های اجتماعی‌م گذاشتم رو تصویر نمایه. و این‌جا هم می‌ذارم جهت اعلام موضع مجدد. من نه فقط طرفدار جمهوری اسلامی که به قول آقای شهبازی طرف جمهوری اسلامی هستم (و البته این لیاقت می‌خواد که ان‌شاءالله داشته باشم). زنده باد جمهوری اسلامی ایران. زنده باد انقلاب مبارک ۵۷، رهبرانش و شیعیان اون رهبران✌️♥️🇮🇷🙌

شب درازه هنوز

شنبه, ۱۶ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۰۵ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

برای این که منصفانه قضاوت کرده باشم، فرض می‌کنم در رژیم پهلوی زندگی می‌کردم و همین عقاید رو داشتم. آیا در اون صورت با پرچم ایران یا تیم‌های ملی‌ش دشمنی می‌کردم و از باختشون خوشحال می‌شدم؟ آیا از عملیات تروریستی علیه هموطنانم (هموطنانی که سر مزار یک ژنرال جمع شده بودن که به دست نیروهای خارجی کشته شده بود) شاد می‌شدم و هلهله و مسخره می‌کردم؟

خیر! این کارا نشونهٔ بی‌شرفیه. منتها چون مده تقصیر همه‌چی رو بندازن گردن جمهوری اسلامی، اینم فاکتور می‌کنن.

خانم و آقای نامحترم! یک کلام، شرف و شرافت نداری. حالا فعلا خودتو گول بزنن، ولی به وقتش تاوان این بی‌شرافتی رو پس می‌دی. مطمئن باش :)

سوءتفاهم

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۲، ۰۴:۵۸ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
ببینید این مزیتِ «اگه اراده کنی هرکاری می‌تونی انجام بدی» فقط برای حضرت باری‌تعالی تعریف شده. ما بقیه تو چهارچوب قوانینی که ایشون تنظیم کردن قدرت اعمال اختیار و اراده و اینا داریم. گفتم یادآوری کنم که راجع به این سوءتفاهم رایج بیش‌تر فکر کنیم✋


بعدنوشت: دایرهٔ اعمال ارادهٔ انسان، بسیار بسیار بسیار وسیعه. عرضم اینه شعاع این دایره بی‌نهایت نیست. همین.

آجرک الله یا بقیه‌الله

يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۴۲ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
چرا فاطمه(سلام‌الله‌علیها) باید برود پشت آن در؟ تا فقط شقی‌ترین باقی بماند و هرکس هنوز ذره‌ای ادب و دیانت در وجودش باقی مانده به معصیت کمتری دچار شود.

و شاید همچنین است راز آب آوردن قمر بنی‌هاشم در صحرای کربلا. شاید یکی‌دو نفر از لشکریان عمرسعد طوری که کسی نفهمد خود را از هجوم به سمت سقای فرزندان حسین(علیه‌السلام) کنار کشیده باشند؛ چرا که «این مرد فقط قصد دارد کودکان را سیراب کند. هروقت در میان کارزار آمد با او می‌جنگیم» و از نسل همان دو نفر مومنانی به دنیا آمده باشند.


خدا و ولی خدا، حجت را تمام می‌کنند و کوچک‌ترین نور وجودی انسان‌ها را بی‌پاسخ نمی‌گذارند. سلام خدا، انبیا، اولیا و فرشتگانش بر بانوی ما، پدر، همسر، فرزندان و مادر بزرگوارش که همهٔ اسلام و دیانت ما مدیون فداکاری‌ها و بزرگ‌منشی آن‌هاست. سلام بر آن‌ها که راه‌های هدایت‌اند و معادن علم و قله‌های بندگی. خدایا ما را در زمرهٔ شیعیانشان بنویس و در راهشان ثابت‌قدم بدار و مایهٔ سربلندی‌ و همراه و همنشین ایشان در دنیا و آخرت قرار بده...

موقتا ثابت

شنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۱۷ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
اگه خدا بخواد می‌خوام از امروز چهل روز دعای جوشن صغیر بخونم به نیت حل مشکلات دنیای اسلام و به خصوص موضوع فلسطین. اگر شما هم دوست داشتید می‌تونید همراهی کنید. خوندن عادی دعا حدود نیم ساعت طول می‌کشه ولی می‌شه صوتش رو دانلود کرد و با سرعت بالاتر گوش داد که این زمان کم بشه.


+بخشی از متن دعا:

إِلٰهِى وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسىٰ وَأَصْبَحَ یُقاسِى الْحَرْبَ وَمُباشَرَةَ الْقِتالِ بِنَفْسِهِ قَدْ غَشِیَتْهُ الْأَعْداءُ مِنْ کُلِّ جانِبٍ بِالسُّیُوفِ وَالرِّماحِ وَآلَةِ الْحَرْبِ، یَتَقَعْقَعُ فِى الْحَدِیدِ قَدْ بَلَغَ مَجْهُودَهُ لَایَعْرِفُ حِیلَةً، وَلَا یَجِدُ مَهْرَباً، قَدْ أُدْنِفَ بِالْجِراحَاتِ، أَوْ مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ تَحْتَ السَّنابِکِ وَالْأَرْجُلِ، یَتَمَنَّىٰ شَرْبَةً مِنْ ماءٍ أَوْ نَظْرَةً إِلىٰ أَهْلِهِ وَوَلَدِهِ لَا یَقْدِرُ عَلَیْها، وَأَنَا فِى عافِیَةٍ مِنْ ذٰلِکَ کُلِّهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ یَا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لَایُغْلَبُ، وَذِى أَناةٍ لَایَعْجَلُ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِى لِنَعْمائِکَ مِنَ الشَّاکِرِینَ، وَلِآلائِکَ مِنَ الذَّاکِرِینَ.

 خدای من، چه بسیار بنده‌ای که شب و روز را می‌گذراند درحالی که سختی جنگ و پیکار را با جانش تحمّل می‌کند و دشمنان از هر جانب او را با شمشیرها و نیزه‌ها و ابزار جنگ در محاصره آورده‌اند، در میان آهن تلاش می‌کند، نهایت کوشش را به‌کار گرفته، راه چاره‌ و گریزگاهی نمی‌یابد، از سختی جراحات بیمار شده یا در خون خویش زیر سم‌ها و لگدها غلطان گشته، جرعه آبی را آرزو می‌کند، یا یک نگاه به اهل و فرزندش را تمّنا می‌نماید، امّا توانی بر آن ندارد و من از همهٔ این‌ها در سلامت کاملم. پس تو را سپاس ای پروردگار توانای شکست‌ناپذیر و بردباری که شتاب نمی‌کنی، بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از یادکنندگان قرار بده.

+صوتش با صدای آقای فرهمند:


تک‌تکتون رو به اسم دعا کردم

شنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

آقای امام رضا، به ما کمک کن از آدم‌هایی که فقط دوستتون دارن، تبدیل بشیم به آدم‌هایی که به دردتون می‌خورن...

چون خیلی زیباست

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۳:۰۳ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

چون این دو تا رو خیلی دوست دارم

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۲:۰۳ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

القدس لنا:

 


الموت الاسرائیل:

 

 

 

متن و ترجمهٔ «القدس لنا»: [از این‌جا برش داشتم]

القدسُ لنا وَ الحقُّ لنا النصرُ لنا نَحنُ الغالبون

قدس، حق و پیروزی از آن ماست. ما پیروز خواهیم بود

الأرضُ لنا و المَجدُ لنا القدسُ لنا إلیها عائِدون

سرزمین، افتخار و قدس از آن ماست به سوی آن باز خواهیم‌ گشت

یا قدس السَّماء نفدیک الدماء

ای قدس آسمانی در راه تو خون فدا می‌کنیم

یا أرضَ المسیح مسرى الأنبیاء

ای سرزمین مسیح، ای گذرگاه پیامبران

نَعلَم یا یهود نَحنُ الغالبون

ای یهود ما می‌دانیم که بر شما چیره خواهیم شد

من کلِّ الدُّروب حتماً زاحفون

از تمامی راه‌ها، سینه‌خیز

مِن تحتِ الحَجَر مِن بین الشَّجَر

از زیر سنگ، از میان درختان

مَع عَصف الرّیاح نَحنُ قادمون

همراه با تندباد ما در راهیم

القدسُ لنا و الحقُّ لنا النصرُ لنا نحنُ الغالبون

قدس، حق و پیروزی از آن ماست. ما پیروز خواهیم بود

الأرضُ لنا و المجدُ لنا القدس لنا إلیها قادمون

سرزمین، افتخار و قدس از آن ماست به سوی آن در راهیم

 

 

متن و ترجمهٔ «الموت‌ الاسرائیل»: [از این‌جا برش داشتم]

اکتب بالدم النازف

با خون ریخته‌شده بنگار

الموت الموت الموت لإسرائیل

مرگ، مرگ، مرگ بر اسرائیل

واصنع بالجسد الناسف

با جسد ویران‌گر دم‌ساز شو

الموت الموت الموت لإسرائیل

مرگ، مرگ، مرگ بر اسرائیل

من جرح الدرة و العیاش و عزالدین

از زخم «دره» و «عیاش» و «عزالدین»

أصنع أیام النصر تحد المحتلین

روزگار پیروزی را بساز و اشغال‌گر را شکست بده

من أرض القدس الغاضب

از سرزمین قدس خشمگین

اطرد (الـ) محتل الغاصب

اشغال‌گر غاصب را طرد کن

اخرج من دارک ذاک

از خانه‌ٔ خود اخراج کن

ذاک الصهیونی لعین

این صهیونیست‌های ملعون را

اکتب بالدم النازف

با خون ریخته‌شده بنگار

الموت الموت الموت لإسرائیل

مرگ، مرگ، مرگ بر اسرائیل

واصنع بالجسد الناسف

با جسد ویران‌گر دم‌ساز شو

الموت الموت الموت لإسرائیل

مرگ، مرگ، مرگ بر اسرائیل

بالحجر أضربهم بالمقلاع وبالسکین

با سنگ، خنجر و تیروکمان آن‌ها را مورد هدف قرار بده

لیلاً و نهاراً طاردهم فالعزم متین

با اراده‌ای استوار شب و روز آن‌ها را تعقیب کن

قم کالبرکان الثائر

چون آتشفشان فروزان برخیز

زلزل بنیان الغادر

بنیان نامردان را به لرزه درآور

لاتنظر أن عتاد و سلاح الجرذ ثقیل

به مهمات و اسلحه‌های این موش بزرگ نگاه نکن

اکتب بالدم النازف

با خون ریخته‌شده بنگار

الموت الموت الموت لإسرائیل

مرگ، مرگ، مرگ بر اسرائیل

واصنع بالجسد الناسف

با جسد ویران‌گر دم‌ساز شو

الموت الموت الموت لإسرائیل

مرگ، مرگ، مرگ بر اسرائیل

کن موتاً أحمر لا ترحم جیش العدوان

چون مرگی سرخ باش؛ به ارتش دشمن رحم نکن

من یلبس ثواب الجندیه و الاستیطان

فرقی بین نظامیان و شهرک‌نشینان نیست

من أرض القدس الغاضب

از سرزمین قدس خشمگین

اطرد (الــ) محتل الغاصب

اشغال‌گر غاصب را طرد کن

اخرج من دارک ذاک

از خانه‌ٔ خود اخراج کن

ذاک الصهیونی لعین

این صهیونیست‌های ملعون را

اکتب بالدم النازف

با خون ریخته‌شده بنگار

الموت الموت الموت لإسرائیل

مرگ، مرگ، مرگ بر اسرائیل

واصنع بالجسد الناسف

با جسد ویران‌گر دم‌ساز شو

الموت الموت الموت لإسرائیل

مرگ، مرگ، مرگ بر اسرائیل