تلاجن

تو را من چشم در راهم...

بدیهیات (۲)

عزیزانم، نه زن سنتی در همه‌حال می‌تونسته چادر سرش کنه، نه زن مدرن می‌تونه. انقدر جوگیر و بسته با موضوع حجاب برخورد نکنیم لطفا. توجه کنید که اصولا و اساسا دینی که روزی قراره بر همهٔ عالم حکم‌فرما بشه، نمی‌تونه تا این حد وابسته به فرم باشه. رها کنید تو رو خدا!
۳۰ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۶:۰۹ ۱۲ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۴
مهتاب

طبیعی‌ترین کار دنیا، انتظار دیدن شماست...

از تمام ماجرای خدا و انسان و ادیان و پیامبران و منجی و موعود و آخرالزمان و... همین که می‌شود امیدوار باشیم زندگی آدمی‌زاد روی زمین می‌تواند خیلی خیلی خیلی بهتر از این باشد، ما را بس.




+ حتی حتی حتی اگر این اتفاق نیفتد.
۲۴ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۶:۲۶ ۳ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۱
مهتاب

طبیعتا ربیعتون هم مبارک :)

- چرا انقدر کمکش می‌کنید؟ نمی‌بینید شما رو نمی‌شناسه و اصلا نمی‌خواد هم بشناسه؟! نمی‌بینید اصلا براش اهمیتی ندارید؟ اون اصلا نمی‌دونه شما خدای اونید!


+ من که می‌دونم اون بندۀ منه...




+  و جایگزین کنید خدا رو با امام و پیامبر، و بنده رو با ماموم و امت.

۱۶ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۶:۰۱ ۳ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰
مهتاب

یه فاتحه هم براشون بخونیم جای دوری نمی‌ره :)

هر که شعر خوبی گفت برایم بفرست 

حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت برای‌ تو می‌گویند 

می‌خواهم بدانم دیگران که دچار تو می‌شوند 

تا کجای شعر پیش می‌روند 

تا کجای عشق 

تا کجای جاده‌ای که من در انتهای آن ایستاده‌ام...



مرحوم افشین یداللهی 

+ و ممنون از رها که برام فرستادش.

۸ مهر ۱۴۰۰ ، ۲۰:۲۳ ۳ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰
مهتاب

وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ*

ماشین از خیابون فرعی‌ای که به خونه‌مون می‌رسه، می‌پیچه تو خیابون اصلی. می‌پیچه سمت راست. سمت شرق. سمت خورشید. سمت شما. چند متر جلوتر یه میدونه. فرض می‌کنم فلکهٔ آب مشهده. چند قدمی شما. فرض می‌کنم بعد این میدون، مغازه و اداره و خونه نیست؛ حرم شماست. سلام می‌دم بهتون. با همون حسی که موقع دیدن گنبدتون تو مشهد سلام می‌کنم. فرض می‌کنم شما این‌جایید یا من اون‌جام. فرض می‌کنم این همه فاصله نیست آقا... . خوبیش اینه «یرون مقامی و یسمعون کلامی». خوبیش اینه می‌دونید خودتون. باقیش هم... باقیش رو هم بنویسن به حساب یکی از سخت‌ترین امتحانای زندگیم تا این‌جا. و قبول کنن/و قبول کنید ازمون...


* و به وسیلهٔ شما اندوه را برطرف می‌کند | از جامعهٔ کبیره
۶ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۳:۰۸
مهتاب

«خراب‌شده» ذهن توئه

وطن آدم مثل مادر آدم می‌مونه. تو می‌تونی مادرت رو دوست نداشته باشی یا حتی از داشتنش احساس شرمندگی کنی، اما حق نداری بهش توهین کنی. پاشو برو هرجا دلت می‌خواد، قهر کن، تا آخر عمرت باهاش حرف نزن، اما بهش توهین نکن. یاد بگیر اینو.




+ یه چیز دیگه هم بگم. «خودتون می‌دونید و مملکتتون» یه چیزی تو مایه‌های «تو و خدات برید بجنگید ما این‌جا نشستیم»ه. یه نفر یه جایی عصبانی بوده اینو گفته، منتها شما واسه این که نشون بدی خیلی خفن و باحال و زخم‌خورده‌ای، انقدر تکرارش نکن.
۳ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۲:۵۴ ۶ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۲
مهتاب

سرمایه‌گذاری

تجربهٔ من از کار کردن در دو بیمارستان دولتی مختلف در دو شهر متفاوت:

ساختارها و سخت‌افزارها اجازهٔ خیلی از تغییرات را به کاربران می‌دهند و بسیاری از اشکالات، ناشی از افراد، نرم‌افزار‌ها و نخواستن و ندانستن آن‌ها است.


قابل‌تعمیم است؟ به اعتقاد من بله.

راه‌حل؟ برای آموزش و پرورش خرج کنیم، برای آموزش و پرورش وقت بگذاریم، آموزش و پرورش را همگانی و عادلانه کنیم. هر یک ریالی که در این مسیر به‌درستی خرج شود، چندین برابر در آینده سود می‌رساند.

راه‌حل؟ نظارت مردمی و امتیازدهی آنان به خدمات، مبنا قرار گرفتن این امتیازات در ارتقای شغلی کارمندان.



+ منظور از آموزش و پرورش، صرفا این وزارتخانه نیست.

۱ مهر ۱۴۰۰ ، ۲۱:۴۱ ۱۲ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۱
مهتاب

میان‌مایگی

طبقهٔ متوسط از شدت روزمرگی و بی‌خاصیتی مجبوره به خدمات متنوع و جدیدی که تو رستوران، کافه، مرکز خرید، اقامتگاه تفریحی و... دریافت می‌کنه افتخار کنه. با آب و تاب تعریفش می‌کنه، بقیه رو بهش دعوت می‌کنه، خیال می‌کنه جزء بندگان برگزیدهٔ خداست که تو برنامهٔ افتتاح فلان مغازهٔ جدید با حضور بهمان سلبریتی کم/بی‌خاصیت حضور داشته و زندگی می‌کنه که کار کنه که پول دربیاره که به این کلکسیون افتخارات اضافه کنه. اون طرف ماجرا هم از نداشتن توفیق امتحان کردن سس جدید یه فست‌فود گرون‌قیمت احساس بدبختی و «جوونی نکردن» بهش دست می‌ده. حالا قشنگ اینه که علاوه بر این بلای جهانی، نسخهٔ مذهبیش رو هم باید تو ایران تحمل کنیم. یعنی حس برگزیده بودن متواضعانه‌ای رو که بعضیا نسبت به حرم و زیارت و فلان موقع فلان جا بودن و دیدن بهمان قسمت کم‌تر‌دیده‌شدهٔ بیسار زیارتگاه دارن، خود حضرت آدم وقتی فرشته‌ها بهش سجده کرده بودن نداشت. بعد شما به همهٔ این قضایا، زندگی و سفر و مهاجرت به خارج از ایران رو هم اضافه کن! یعنی الان ما به تعداد تک‌تک کشفیات (عدهٔ زیادی از) ایرانی‌های خارج از کشور تو کوچه پس‌کوچه‌های شهرها و کشورهایی که رفتن باید احساس غبطه و حسرت داشته باشیم تا اینا دلشون خنک و خیالشون راحت شه که افتخارات زندگی‌شون به قدر لازم و کافی بوده تا این‌جا.

می‌دونید، یه بار به این نتیجه رسیدم اگر نمی‌شه همهٔ جاهای دیدنی دنیا رو رفت و همهٔ چیزای خوشمزه‌ش رو خورد (که واقعا هم نمی‌شه) پس دیگه مهم نیست به دیدن و امتحان کردن چندتاشون می‌رسیم. سفر بریم، بگردیم، جاهای جدید و مزه‌های متفاوت رو امتحان کنیم و ازشون لذت ببریم، ولی اینا رو «افتخار» ندونیم. بابت نرفته‌ها و نچشیده‌ها هم انقدر حس حسرت و بدبختی نداشته باشیم. این فخرفروشی طبقه‌متوسطی، مثل باتلاق غرقمون می‌کنه...


+ چرا طبقهٔ متوسط؟ چون با این طبقه بیش‌تر برخورد داشتم. و الا فخرفروشی همه‌جا هست.
+بدیهیات: هر روایت سفر و تجربه‌ای، اسمش فخرفروشی نیست. ادا‌ اطواری‌ها از چندفرسخی معلومن کلا.
+بدیهیات۲: منظورم «همه» نیست. کلا تو این وبلاگ تقریبا هیچ‌وقت منظورم «همه» نیست.
۲۵ شهریور ۱۴۰۰ ، ۲۰:۴۹ ۴ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱
مهتاب

نیازمندی‌ها

بدون این که برم سر کار، ماهانه به اندازهٔ خرید چند تا کتاب و مجله و آلبوم موسیقی و هزینهٔ اشتراک اینترنت و فیلیمو (و امثالهم) و خرید یه سری خرت و پرت دیگه (که سرجمع فکر کنم یکی دو تومن بشه) بهم پول بدن و من بشینم تو خونه تاریخ، تاریخ علم، فلسفه، فلسفهٔ تعلیم و تربیت (و کلا کتابای حوزهٔ تعلیم و تربیت) و کتابای حوزهٔ زنان به اضافهٔ مقادیری ادبیات و کتابای اعتقادی بخونم و برای نوجوونا یه مجموعه تاریخ علم (و شاید هم یکی دو تا مجموعه داستان کوتاه یا رمان بزرگسال و یکی دو تا مطلب بلند تو حوزهٔ مسائل زنان) بنویسم.


+ برای تفریح هم آشپزی کنم، سه‌تار بزنم و برم دوچرخه‌سواری.
۲۱ شهریور ۱۴۰۰ ، ۱۲:۳۳ ۱۰ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰
مهتاب

هزار راه نرفته

یه مطلبی رو اخیرا دیدم یکی دو جا با این مضمون که «اگه آقای رییسی نتونه دیگه هیچ‌کس نمی‌تونه»؛ حالا نمی‌دونم نیت نویسنده یا منظورش از تونستن و نتونستن دقیقا چیه؛ منتها از هر زاویه‌ای نگاه می‌کنم حرف پرتی به نظرم میاد. ببینید، پروردگار عالم استعدادهای مختلفی رو که برای حل مشکلات هر جامعه‌ای نیازه، تو وجود بچه‌هایی که تو اون جامعه به دنیا میان قرار می‌ده و این وظیفهٔ نظام‌های آموزشی و بعد هم اداری جامعه است که بتونن این استعدادها رو پیدا کنن، پرورش بدن و نهایتا به سمت جایگاه درستشون هدایت کنن. در باب میزان عدالت و کیفیت آموزشی و شایسته‌سالاری و ترکیبات رویایی‌ای از این دست که لازم نیست چیزی بگم مسلما؛ چون همه‌مون می‌دونیم ایرادات زیادی به همهٔ این‌ها وارده، فلذا، گرچه آقای رییسی در انتخاباتی که گذشت، بین گزینه‌هایی که با عبور از فیلتر‌های بعضا نادرست، بالاخره تونستن خودشون رو در معرض انتخاب قرار بدن، بهترین گزینه بودن (به نظر من)، اما مطلقا مفهومش این نیست ایشون بهترین گزینه برای ریاست‌جمهوری در این مقطع زمانی هم هستن. چه بسا رییس‌جمهور مناسب برای ما الان گوشهٔ یه اداره یا وزارتخونه به خاطر نداشتن روابط موردنیاز یا وجههٔ شورای‌نگهبان‌پسند، در حال انجام وظایف عادی‌ش باشه و چه بسا که به خاطر انجام صادقانهٔ وظایفش مورد بی‌مهری و توبیخ هم قرار گرفته باشه. بنابراین اولا که من شخصا انتظار هیچ معجزه‌ای ندارم طی سال‌های آتی و ثانیا موفق نشدن آقای رییسی مفهومش بن‌بست ما ایرانی‌ها در حکومت‌داری نیست. برنامه‌ریزی برای داشتن گزینه‌های مناسب تصدی جایگاه‌های مختلف، حداقل از دورهٔ مهدکودک باید شروع بشه، تازه اگر دوران قبل از تولد یا سال‌های ابتدایی زندگی رو کلا در نظر نگیریم. 

خلاصه که، راه‌های نرفته خیلی زیاده. جوگیر نشیم لطفا.


پ.ن: من معتقد نیستم اصلا شایسته‌سالاری نداریم و همهٔ اونایی که دارن صادقانه کار می‌کنن توبیخ می‌شن یا هیچ آدمی سر جای درستش نیست و... . فقط عرضم اینه کاملا محتمله افراد زیادی سر جاشون نباشن یا به خاطر خدمت صادقانه نادیده گرفته بشن و الخ. (که همینم همه‌جای دنیا هست، فقط شدت و ضعف داره)
۱۳ شهریور ۱۴۰۰ ، ۱۶:۰۹ ۱۰ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۲
مهتاب

تناسب سلاح

جواب «تفکر» و «ایده»، گلوله و خمپاره و موشک نیست. «ارتش آمریکا» نهایتا بتونه در مقابل «ارتش» یه قسمتی از جهان موفق بشه، در مقابل «تفکر» اون بخش از جهان، ارتش نیست که پیروز می‌شه، «فکر» آمریکاییه. نمی‌تونم دقیقا بگم شکست، چون هنوز معلوم نیست چی می‌شه، اما عقب‌نشینی آمریکا در مقابل طالبان، در همین راستا قابل‌فهمه. حالا اگر کسی از خود افغانستان یا بیرون از اون، دغدغهٔ واقعی اصلاح داره، باید نیروش رو بذاره رو اصلاح تفکر. مثلا طلبه‌های افغانستانی رو (با آزمون) بورسیه کنن تو حوزه‌های علمیهٔ ایران یا مثلا از ایران طلاب مجرد مجرب بفرستن افغانستان که همون‌جا بمونن و ازدواج کنن و یه نسل دورگه شکل بگیره. این‌ها می‌شه جواب تفکر با تفکر. بعد بیست سال دیگه نتیجه‌ش رو همه می‌بینن و برخلاف این فضاحت آمریکایی، از نتیجه کیف می‌کنن.



+ ترکیه و امارات هم به عنوان به‌روز‌ترین کشورهای سنی‌مذهب منطقه نباید باعث نگرانی باشن. اگر فکرمون و نحوهٔ اجراش بهتر باشه که خودش جواب می‌ده؛ اگرم نباشه، به هرحال ترکیه‌ای شدن افغانستان به پاکستانی شدنش ترجیح داره.

+ اگر برچسب خوش‌بینی مفرط بهم نخوره به نظر من قرار گرفتن مسئلهٔ طالبان در سطح مسائل اتفاق مبارکیه، چون احتمال داره به حلش کمک کنه. فراموش نکنیم که قبل از این اتفاقات هم خیلی از بخش‌های افغانستان دست طالبان بود و عملا مسئله وجود داشت، منتها در عمق، و نادیده گرفته می‌شد. اولین قدم حلش، همینه که بیاد روی سطح. روی سطح اومدنی که دیگه احتمال حملهٔ آمریکا هم در اون نیست. روی سطح اومدنی که می‌تونه شروع حل مسئله باشه.

۱ شهریور ۱۴۰۰ ، ۱۰:۰۵ ۱۰ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱
مهتاب

نواندیش دینی شما آماده است

+ به عنوان اولین سوال، نظرتون رو در مورد قیام عاشورا بفرمایید.
- بله، خلاصهٔ نظر بنده اینه که اصولا قیامی در کار نبوده به اون معنا. منتها به هرحال شیعیان چون نیاز داشتن یه داستان حماسی تو تاریخشون داشته باشن، یه مقداری پر و بال دادن بهش که توجیه یه سری اقدامات و تصمیماتشون بشه.
+ متشکرم. لطف می‌کنید نظرتون رو در مورد وقایع بعد از رحلت پیامبر اسلام هم بفرمایید؟
- بله، در واقع اون رو هم اگر شما دقیق نگاه کنید اصلا به این شکلی که می‌گن نیست. یعنی اصولا شیعه نیاز داشته که یه روایت تراژیک خلق کنه تا بتونه خودش رو در موضع مظلومیت قرار بده و اقدامات سیاسی بعدیش رو توجیه کنه.
+ سپاسگزارم. محبت می‌کنید نظرتون رو در مورد نحوهٔ زندگی و از دنیا رفتن بقیهٔ امامان مذهب تشیع هم بفرمایید؟
- بله، به هر حال شما می‌بینید که شیعه در طول تاریخش نیاز داشته به این که کلا همهٔ پیشوایانش رو یه طوری مظلوم و شهید جلوه بده تا برای اقدامات سیاسی بعدی...
+ ممنونم. استاد در مورد تغییرات اقلیمی چه نظری دارید؟
- این هم در واقع از نیاز تاریخی شیعیان برای توجیه اقدامات سیاسی فرهنگی...
+ منشا کرونا؟
- نیاز شیعیان به توجیه کردن اقدامات...
+ علت انقراض دایناسورها؟
- به هرحال می‌دونید شیعیان نیاز داشتن در طول تاریخ...
+ ⚔️⛏️🗡️🔫
۲۸ مرداد ۱۴۰۰ ، ۲۱:۵۸ ۶ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱
مهتاب

برای هدف

از من اگر بپرسید می‌گویم این تقلیل مقام حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) است که بگوییم بین نوشیدن آب برای رفع تشنگی و ننوشیدن آن به خاطر تشنگی امامشان تردید کردند. تردید بود؛ البته کوتاه و گذرا، اما بین نوشیدن آب برای آن‌ که حضرت احتمال می‌دادند با عطشی که در وجودشان هست، نمی‌توانند امر امامشان را به اتمام برسانند، با ننوشیدن آب به جهت این که این احتمال، یقین نبود.




+ ببینید، اصل دلیل ننوشیدن آب، تشنگی امام و اهل حرم است، اما به اعتقاد من دلیل آن لحظهٔ گذرای تردید برای نوشیدن، شخصی نیست.
+ آن آب اگر نوشیده هم می‌شد، فقط به‌قدری بود که ماموریت با موفقیت به اتمام برسد. که البته، در هر صورت نمی‌رسید...
۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۷:۳۱ ۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱
مهتاب

من الغریب الی الحبیب...

پروردگارا!
تو که می‌دونی، اگر تا آخر دنیا هم عقل و متخصصین و پروتوکل‌ها اجازهٔ سفر ندن، من یکی جایی نمی‌رم؛ ولی لطفا، خودت به حق صاحب همین شب‌ها و روزها، ما رو انقدر دلتنگ و تنها و محروم از زیارت مزار حبیبانت نپسند جانا...
۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۹:۵۲
مهتاب

مرحمت فرموده ما را مس کنید خب

یه صفحهٔ اینستاگرامی هست که چند وقت پیش بهش یه کالایی رو سفارش دادم و قرار بود نهایتا ظرف یه ماه ارسال بشه. ارسال نشده و پیگیری کردم و با یه لحن طلبکار سربالا جواب گرفتم و ایضا یه پیام منت‌آمیزی که «همین هفته ارسال می‌شه» و یه طوری که یعنی داریم لطف می‌کنیم و اینا. بعد دقیقا مسئول همین صفحه یک‌سره در حال گذاشتن استوری‌های مختلف تبلیغاتی، تشکر از صبوری مخاطبین احمقی که ما باشیم، تبریک اعیاد و تسلیت شهادت و جمع کردن پول برای قربانی و خیریه و این‌طور چیزاست. حقیقتا دلم می‌خواست یه پیام می‌دادم می‌گفتم به جای این کارا به قولی که به مردم می‌دی عمل کن و این وقت و انرژی استوری گذاشتن رو بذار واسه انجام کارشون یا حداقل خجالت بکش و با این وضع بدقولی‌ت هی دری وری نگو؛ که البته هیچ‌کدوم رو نگفتم، چون تجربه ثابت کرده آخرش اونی که بدهکار می‌شه منم. الغرض، اگر خانم یا آقای جمهوری اسلامی هم به جای این همه تاکید زبانی روی مبانی و اصول و ارزش‌های موردنظرش، کار مردم رو راه بندازه، حالشون رو بپرسه و به سوالاتشون جوابی بده که سربالا نباشه، چه بسا خود اون مبانی و اصول به شکل طبیعی تو قلب مردم جا بگیرن و نیاز به این میزان هزینه‌زایی هم نباشه. چه بسا.




+ الحمدلله که در سراسر این مملکت یه خانم نبود که شایستگی مدیریت یه وزارت‌خونه رو داشته باشه. کاش این دستگاه‌های مختلفی که واسه دههٔ فجر و روز جمهوری اسلامی و روز زن و دختر و... گزارش‌کار رد می‌کنن، اینم جزء دستاوردهای انقلاب در جهت کرامت‌بخشی به خانم‌ها رد کنن^_^ [البته طبیعتاً با اون دستی که رو دکمهٔ ارسال پیامک کشف حجاب نیست]

۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۷:۵۱ ۴ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
مهتاب

و از المپیک امسال نتیجه می‌گیریم که...

از جنس مردم باشید، نسبت به آن‌ها تواضع داشته باشید و همهٔ تلاشتان را بکنید؛ آن‌وقت حتی اگر از آمریکا شکست بخورید، مردم کنارتان هستند، در قلبشان جای دارید و به معنای واقعی کلمه چیزی از ارزش‌هایتان نزد آن‌ها کم نمی‌شود.




+ در روزهایی که گذشت آقای حسن یزدانی و آقای حسن روحانی هر دو از مردم طلب بخشش کردند؛ قاعدتا اگر هر دو نفر را ببخشیم به نفر اول بی‌حرمتی کرده‌ایم :)
+ این روزها که بحث کشتی و ریاست‌جمهوری با هم سر زبان‌ها هستند، تماشای فیلم هندی «دنگال» را پیشنهاد می‌کنم. جهت اثبات این موضوع که تفاوتِ مدیریتِ «دیگه بهتر از این نمی‌شه و همینه که هست» با مدیریتِ «حتما یه راهی برای رسیدن به بهترین حالت وجود داره» مختص ایران و جمهوری اسلامی و دیروز و امروز نیست.
۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ، ۲۱:۲۲ ۶ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰
مهتاب

مسن، مردانه، کم‌ظرافت و غیرمردمی

در عکس‌های مراسم تنفیذ، تحلیف یا تصاویر افتتاح پروژه‌های مختلف، چقدر «مردم»، «خانواده» یا «هنر» دیده‌اید؟ مردم‌سالاری یعنی مردم در انتخابات شرکت کنند و بقیۀ اتفاقات پشت درهای بسته‌ای که آن‌ها را راه نمی‌دهند بیفتد؟




+ اگر قرار باشد شکست بخوریم، به خودمان خواهیم باخت.

۱۵ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۰:۱۷ ۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
مهتاب

نیمهٔ شکستهٔ لیوان

تصور کنید یک لات بی‌سروپا، وسط خیابان شما را به باد کتک بگیرد، یکی دو دنده‌تان بشکند، بدنتان پر از کبودی شود، دردهای شدید جسمی (و به تبع روحی) داشته باشید، سختی و سنگینی عمل جراحی را تحمل کنید، ساده‌ترین کارهای روزانه مثل غذا خوردن برایتان سخت و دردناک شود و خلاصه روزهای متمادی طول بکشد تا به وضع عادی برگردید. اگر در جریان دورهٔ نقاهت یا پس از بهبودی به پلیس مراجعه کنید و افسر پلیس به جای تشکیل پرونده و پیگیری شکایتتان از ضارب بگوید: «حالا به هر حال بخشش از بزرگانه. شما ببخش. عوضش ببین چقدر خوب تو بیمارستان بهت رسیدن، چه دکتر و پرستارای خوبی داشتی! این به اون در!»، چه حالی می‌شوید؟ اگر حین بهبودی یا پس از آن، دوباره همان ضارب شما را مورد ضرب و‌ شتم قرار دهد و باز هم پلیس جملهٔ قبل را تکرار کند چه‌طور؟

استیضاح نشدن دولت حسن روحانی بعد از فاجعهٔ آبان ۹۸، کتک‌کاری اول بود و محاکمه نشدنش حتی بعد از پایان دورهٔ مسئولیتش ضرب و شتم دوم است. در این میان جناب رییسی اگر فرشتهٔ مقرب الهی هم باشد و ما را ظرف چهار سال به قدرت اول اقتصادی دنیا هم تبدیل کند (که نیست و نخواهد شد)، اتفاقی است در ردیف خوش‌برخورد بودن همان پزشک و پرستار که گفتم. و اصل موضوع سر جایش است. 



+ رییس‌جمهور باید چه کار کند تا بی‌کفایتی‌اش احراز و استیضاح شود؟
+ آقای رییسی در مراسم تنفیذ امروز گفتند دست‌بوسی رهبر انقلاب توفیقی بوده که به واسطهٔ کرونا از ایشان سلب شده. شما با تداوم سنت دست‌بوسی (رهبری یا علما) موافقید؟ چرا؟
۱۲ مرداد ۱۴۰۰ ، ۲۳:۳۳ ۷ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱
مهتاب

دریا به جای کوه، به جای باد، به جای رفیق و به جای محبوب...

خیال می‌کنم جناب حافظ اگر شمالی بود، درددل‌هایش را به جای باد به دریا می‌گفت و پیغام و پسغام‌هایش به محبوب را عوض زمزمه کردن در پس پارچهٔ حریر نسیم، مکتوب می‌کرد و به دست خیس موج‌ها می‌سپرد...



+ تصویر، یک لایه افکت دارد.
۱۰ مرداد ۱۴۰۰ ، ۲۲:۳۲ ۵ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰
مهتاب

بازنشر از روزمره‌ها(۳)

عاقا من با ورزش قهرمانی و کلا مسابقهٔ ورزشی مشکل دارم✋حالا البته خوشحال می‌شم خبر پیروزی ورزشکارامون رو می‌شنوم یا گاهی هم ممکنه مسابقه‌ای رو گذری ببینم ولی از جهت فلسفی واقعا باهاش مشکل دارم. ورزش خوبه برای سلامتی، آمادگی جسمانی، تفریح، رسیدن به تناسب اندام، برای نیروهای نظامی، شنا مثلا برای نجات جون خودت یا آدما، تو فیزیوتراپی و... منتها این که شب و روز تلاش کنی تا بری تو یه مسابقهٔ فرضی با یه حریف فرضی مبارزه کنی که بهت جایزه بدن رو نمی‌فهمم واقعا🤷

۸ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۰:۱۴ ۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۲
مهتاب