تلاجن

تو را من چشم در راهم...

تعفن

سنت اصلی روشنفکری (حتی در ملحدانه‌ترین حالت) به مراتب شریف‌تر از روشنفکرزدگی و شبه‌روشنفکری است. کما این که خود تمدن غرب به مراتب شریف‌تر از غرب‌پرست‌ها و غرب‌زده‌هاست.

+ نظر مرا بخواهید، شبه‌روشنفکر جهان‌سومی، کریه‌ترین و نفرت‌انگیزترین موجودی است که در کل کائنات وجود دارد.
۵ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۰:۱۱ ۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
مهتاب

نمادین

وضع ولی خدا (انسان کامل) در هر زمان، نمادی است از وضع ارزش‌های اصیل انسانی و آنچه موجب فخر انسانیت است. مثلا روز دهم محرم سال ۶۱ هجری، عصارهٔ تمامی وجوه درخشان خلقت آدمی در طول تاریخ، به مسلخ رفت و آنچه از این میراث باقی ماند، تنی رنجور و بیمار بود. و در عصر ما، چنان که می‌بینیم، در ظاهر این ارزش‌ها به دور از بند و بیماری، حضور دارند، اما در حقیقت ناپیدا و مغلوبند و مضطر و منتظر، میان بیم و امید.
۳ مرداد ۱۴۰۰ ، ۲۰:۱۳ ۴ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
مهتاب

ایدهٔ استارتاپ: کانال اطلاع‌رسانی اخبارِ واقعا مهم

اوضاع خبررسانی در عصر کنونی به‌گونه‌ای است که بسیاری از ما هر روز به سطحی‌ترین شیوهٔ ممکن در معرض پیچیده‌ترین مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... قرار می‌گیریم. قسمت خنده‌دار ماجرا آن‌جاست که با تغییر منابع مرجع خبررسانی هر فرد، احساس و برداشتش نسبت به یک خبر واحد ممکن است به‌کلی دگرگون شود و قسمت غم‌انگیز داستان هم این‌جاست که ما متاثر از نظر متخصصین هر حوزهٔ خبری، از شنیدن اخبار آن حوزه ناراحت یا خوشحال می‌شویم، اما چون تخصصی نداریم، راه‌حل‌ها را نمی‌شناسیم و ناراحتی‌ و خوشحالی‌مان متوهمانه و شدید است. وضع فعلی مثل این است که به شکل زنده در جریان یک عمل جراحی سخت باشیم و یک‌سره در حال حرص خوردن و ناراحت بودن از این که: «وای خدا چه وحشتناکه! وای مواظب باش! وای نگاه داره اون رگ رو می‌بره! وای الان می‌میره!» و... در حالی که نگرانی‌های جراح همان عمل، شبیه من و شما نیست؛ معقول، منطقی و با دانستن شرایط بیمار و راه‌های برطرف کردن مشکلات حین عمل است. به عبارتی نگرانی‌ها و خوشحالی‌های متخصصین هر حوزه، مشخص و کاربردی و حتی اگر شدید باشد، مبنایی و منطقی است، در حالی که مخاطب عام اخبار، فقط به شیوه‌ای سطحی با اخبار درگیری عاطفی پیدا می‌کند و انرژی‌اش را صرف ناراحتی یا خوشحالی سطحی و‌ متعصبانه نسبت به چیزی می‌کند که دقیقا نمی‌داند چیست.

این شیوهٔ مواجهه با اخبار، عاقلانه نیست.
۲۸ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۶:۳۰ ۸ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۲
مهتاب

در ستایش اقلیت

- : به نظرت این ایدئال‌هایی که برای نوع انسان داری، این چیزی که دوست داری بهش تبدیل بشی، برای همه ممکنه؟ یعنی برای همه قابل‌توصیه است؟ فکر نمی‌کنی برمی‌گرده به روحیهٔ خاص خودت؟


+ : برای همه قطعا هم ممکنه و هم قابل‌توصیه. که اگر نبود، تلاش برای تعالی انسان و جامعهٔ بشری، در هر سطحی، اشتباه و بی‌فایده بود، که می‌دونیم نیست‌. ولی اگر منظورت اینه آیا همه اون مختصات رو در نهایت رعایت می‌کنن، باید بگم تجربهٔ تاریخ زندگی آدمی‌زاد نشون می‌ده که نه، اکثریت نمی‌خوان (و نه که نمی‌تونن) رعایتش کنن. منتها همون اکثریتی که رعایت نمی‌کنن هم نیاز دارن آدم‌هایی رو ببینن و بشناسن با سطوح بالای آرمان‌گرایی (بالا که می‌گم به نسبت متوسط جامعه). یه اقلیتی باید باشن که در مقابل هر کار خوبی در هر سطحی، پذیرش و تواضع داشته باشن. یه اقلیتی باید باشن که هرچقدر هم سخت بود و سخت شد، تلاش کنن خطوط قرمز اصلی، تبیین و اجرایی بشه. یه اقلیتی باید باشن که کاری به کم آوردن هیچ‌کسی نداشته باشن و کار درست رو در هر صورت پیگیری و‌ دنبال کنن و انجام بدن. من دوست دارم جزء اون اقلیت باشم.
۱۹ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۷:۲۹ ۶ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰
مهتاب

مشکل اندازهٔ خدا

چیزی که یه مدته می‌بینم و برام جالبه، اینه که خدای بعضیا، از ایلان ماسک، کمپانی برادران وارنر و اسلاف و اخلاف و اشباهشون کوچیک‌تره.


+ این خدا رو نپرستید عزیزان، ساعت نه بذارید دم در.
۱۷ تیر ۱۴۰۰ ، ۲۳:۵۰ ۲ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
مهتاب

زندگی در کوهستان فوشان

اگر به دیدن (بخشی از) سبک زندگی انسان چینی علاقه دارید، اگر با فیلم‌های طولانی کم‌اتفاق مشکل ندارید، اگر نماهای از دور و عریض از طبیعت و مکان‌ها رو دوست دارید، اگر دوست دارید موسیقی خوب بشنوید و اگر توقع ندارید داستان فیلم حتما به جای خاصی برسه، ببینیدش.

خوبیش اینه با انسان چینی مواجه هستیم تو فیلم؛ نه انسان غربی با قیافهٔ چینی.

موندم با این همه شباهتی که انسان‌ها در نقاط مختلف دنیا با هم دارن، چه‌طور قرن‌هاست ایدهٔ نژادپرستی و برتری نژادی ادامه داره. ما آدم‌ها به طرز عجیب و عمیقی عین همدیگه‌‌ایم. مشکلات، رویاها، دغدغه‌ها و نقطه‌ضعف‌هامون فوق‌العاده شبیه و بعضا کاملا یکیه، فقط با زبان‌های مختلفی بیانش می‌کنیم، فقط موقع بیانش لباس‌های مختلفی تنمونه، فقط غذای اون سفره/میز شام و ناهاری که دورش نشستیم و بحث و دعوا می‌کنیم، متفاوته، فقط الفاظ و رنگ پوست و آداب ظاهری‌مون تفاوت داره، و الا عین عین همدیگه‌‌ایم.

ریتم فیلم آرومه، ولی آروم بودنش کاملا عمدیه و از دست کارگردان در نرفته. این رو حس می‌کنید.

۲۰۱۹.

داستان فیلم برای کارگردان مثل نخ تسبیح بوده‌. یه نخ چندتیکه که چند جایی هم گره‌های ریز خورده، ولی مهم نیست. برای خود کارگردان به‌وضوح مهم نبوده و برای تماشاچی هم بهتره مهم نباشه. مهم اینه تسبیح، قابل‌استفاده است و نخ به‌قدر‌کافی محکم هست و مهم اینه اون نخ، فقط بهونه‌ای بوده که زیبایی مهره‌ها رو ببینید، و ببینید لطفا :)

اگه عکس گرفتن از نماهای فیلم رو دوست دارید، یه چند تا صحنهٔ خیلی خوب داره برای این کار.

یه جایی هست که اینا یه قایق برداشتن یکم تزیین کردن، روی آب جشن عروسی گرفتن. و من نمی‌فهمم چرا ما این کار رو انجام نمی‌دیم. [یه چیز دیگه هم که نمی‌فهمم اینه که چرا کشتی تفریحی راه نمیندازیم از دریای خزر به سمت کشورهای اطرافش.]

حتی پوسترش هم خیلی خوبه. اصلا از رو پوسترش تصمیم گرفتم ببینمش.

یه سری جایزه هم گرفته اگر براتون مهمه [این‌جا].

۷.۱ تو imdb. البته من باشم بهش ۸.۵ می‌دم. شایدم ۹.

اگه از زیاد دیدن سبک زندگی انسان غربی حالت تهوع گرفتید و دیگه همهٔ جزئیات زندگی‌شون رو حفظید، حتما ببینید که بشوره ببره یکم :)

۱۴ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۲:۴۰ ۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
مهتاب

همین‌طوری، گفتم فضا عوض شه :)


+ عاشق این ترکیب سبزآبی کرم قهوه‌ای و این نظم در عین بی‌نظمی‌ام. کافئین هم که به جای خود :)

۸ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۳:۵۶ ۳ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
مهتاب

خرداد پر از حادثه و اینا

خب، ظاهرا که دوران شونزده‌سالهٔ حکومت سمنانی‌ها تموم شد و می‌ریم که داشته باشیم حکومت مشهدی‌ها رو بر دوسوم قوای مملکت. این دوسوم قوا یه زمانی دست ما مازندرانی‌ها هم بود که چون خیلی دوران درخشانی نبود، من سوت‌زنان از کنارش عبور می‌کنم. البته با توجه به این که رژیم قبلی هم دست ما بود، شاید بهتر باشه ماها کلا وارد سیاست نشیم 😁


پ.ن:
۱: البته من سنم به رای دادن به آقای احمدی‌نژاد قد نمی‌ده و ایشون از سال ۸۸ دیگه چهرهٔ محبوبی نیستن برای من، منتها حسرت تبریک گفتن رقبای اصلاح‌طلب به رییس‌جمهور منتخب، دوازده‌ سال بود رو دلم مونده بود.
۲: تبریک زودهنگام رقبا قبل از اعلام نتایج رسمی، کار درستی نبود.
۳: دومین باره کسی که بهش رای دادم انتخاب شده و اولین باره این اتفاق در حد ریاست‌جمهوری افتاده.
۴: آرای باطله دوم شدن. امیدوارم پیام این اتفاق، اون‌جاهایی که باید، دریافت بشه.
۵: خوشحالم و نگران. خوشحالی بابت آمار مشارکت (نه که کافی باشه ولی با توجه به جمیع مسائل و تبلیغات منفی، بازم خوبه انصافا) و رای بالای رییس‌جمهور منتخب و نگرانی بابت مسیر سختی که رو‌به‌روی دولته. ان‌شاءالله که قبل از هر چیز شاهد ترمیم شکاف‌های اجتماعی ایجادشده باشیم که قطعا بدون توجه به همهٔ اقشار جامعه و دیدن دغدغه‌هاشون ممکن نیست.
۶: امروز حتی آقای روحانی هم به نظرم آدم خوب و فرهیخته‌ای می‌آد :)
۷: دعا کنیم برای ایرانمون :)

بعدنوشت: از اتاق فرمان اشاره کردن دوسوم قوای مملکت که یکی دوسالی هست دست مشهدی‌هاست‌. که خب، راست می‌گن😅
۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ، ۱۱:۴۳ ۳ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۳
مهتاب

جواب «چه» را چه بدهیم؟

خانم یا آقای جمهوری اسلامی! در دنیایی که فقر، فساد و بی‌عدالتی در آن عادی دانسته و حتی تئوریزه می‌شود، در جهانی که آدم‌های کوتاه‌همت، این همه گناه و پلیدی و قتل و غارت و تجاوز و ظلم و بی‌بند‌وباری را پایان تاریخ و نهایت و غایت تلاش آدمی‌زاد می‌دانند، در عالمی که جریان غالب هنر و رسانه هم از پرداختن به فقر و ظلم و استضعاف شانه خالی می‌کند و نمایش فقرا، محرومین و مظلومین را به قدر لازم و کافی جذاب و دراماتیک نمی‌داند، در جهانی که برای دشمنان فضایی و تخیلی فیلم و سریال می‌سازند و چشم به این همه دشمن واقعی انسان و انسانیت بسته‌اند، ما، پای تو و آرمان‌هایت دربارهٔ آیندهٔ انسان و شان و جایگاه نوع بشر می‌مانیم. پای تو که تنها صدای واقعی معتقد به حضرت پروردگار، تنها آرمان متعهد به رفع و دفع ظلم از تمامی نوع بشر و رساندن او به اوج تعالی ممکن، در این دنیای پر از خاموشی و تاریکی هستی، می‌مانیم. می‌مانیم چون شرمندهٔ خودمان و فطرتمان خواهیم شد که مبارزین دیگری در آن سوی عالم، بدون اعتقاد به خدا و معاد، بدون پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم)، بدون علی (علیه افضل صلوات المصلین)، حسین (علیه‌السلام) و حضرت بقیه‌الله (روحی لتراب مقدمه الفداء)، پای آرمان مبارزه با ظلم، زندگی و هستی‌شان را خرج کرده‌اند. پای تو می‌مانیم حتی اگر این مبارزه هزار سال دیگر طول بکشد. پای تو می‌مانیم و همیشه آماده‌ایم که آرمان‌هایت را هرجا که لازم شد، به خودت یادآوری و از خودت هم مطالبه کنیم و کمکت کنیم که بایستی و با قدرت ادامه بدهی...



*«چه»: ارنستو چگوارا.

۲۶ خرداد ۱۴۰۰ ، ۰۳:۱۳
مهتاب

کودتاچی زمانه‌ات را بشناس

یه چند قسمت از اون برنامهٔ «زندگی پس از زندگی» رو باید برای این نامزدهای انتخابات پخش کنن تا خیال نکنن اون دنیا هم هرکی‌هرکیه مثل این‌جا. د آخه لعنتی، از طرف یه دولت امنیتی که رییس‌جمهور با وزرای خودش جلسهٔ درست‌درمون نداره، با اون حجم تفرعن و تکبر بعضی از کله‌گنده‌ترین مهره‌هاتون، میای می‌شینی از ۲۸‌مرداد حرف می‌زنی؟ خود شعبون بی‌مخ انقدر وقیح نبود که شماها.



+ اگه ۲۸خرداد، ۲۸مرداد باشه که معلومه خیلی به عقب برگشتیم. دولت نیست که، ماشین زمانه😏
۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ، ۲۱:۳۰ ۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۳
مهتاب

ابتذال در ائتلاف

حضور ائتلافی دو یا چند نفر تو یه انتخابات، موضوع عجیب و غریب یا شرم‌آوری نیست. یه تکنیک سیاسیه که وقتی تو جای مناسبش استفاده بشه، نه‌تنها ضرر نداره که سطح رقابت‌ها و همین‌طور شور انتخاباتی رو بالا می‌بره. کما این که مثلا سال ۹۲ همچین ائتلافی بین آقای حداد، ولایتی و قالیباف وجود داشت ولی کسی حس نمی‌کرد ایرادی داشته باشه. ماجرا از وقتی به ابتذال کشیده شد که معاون اول دولت مستقر تو سال ۹۶ وارد رقابت‌ها شد. ابتذالش این‌جا بود که همه به شکل قطعی می‌دونستن ایشون فقط اومده که تو مناظره‌ها در حمایت از دولت حرف بزنه و انصرافش به نفع آقای روحانی قطعیه. در حالی که در حالت معمول این نوع ائتلاف‌ها، این که چه‌کسی/کسانی انصراف بدن و این که این اتفاق قطعا بیفته یا نه، به روند پیش رفتن رقابت‌ها، تبلیغات و نظرسنجی‌ها بستگی داره. فلذا، ائتلاف با پوششی بودن یکی نیست و خود ائتلاف‌ هم فحش نیست.
۲۰ خرداد ۱۴۰۰ ، ۲۳:۱۹ ۲ نظر موافقین ۹ مخالفین ۳
مهتاب

البته سطح دغدغه اگر ناشی از حب نفس نباشه، من رو خوشحال می‌کنه در مجموع

می‌فهمم بین صالح مقبول و اصلح کم‌تر مقبول درگیر باشید (البته حق نمی‌دم بهتون. درستش این بود از این مرحله رد شده باشید بعد این همه وقت، ولی حالا) چیزی که نمی‌فهمم اینه که چطور به این نتیجه می‌رسید آقای جلیلی الان اصلحه؟ به نظر من که نیست و اصلا دعوا این مدلی نیست که می‌گن. به‌وضوح آقای رییسی برای ریاست‌جمهوری مناسب‌تره. صرف برنامه داشتن هم که این همه روش تاکید می‌شه، دلیل چیزی نیست. آقای جلیلی می‌تونه یه استراتژیست یا برنامه‌ریز خوب باشه، ولی شخصیت اجرایی و کاریزماتیک نداره و به نظرم «اینو همه می‌دونن» :)




پ.ن: برای آقای رییسی هم البته همزمان با رای دادن دعا می‌کنم توانایی استفاده از زبان بدن و هوش کلامی‌شون افزایش پیدا کنه.

۱۹ خرداد ۱۴۰۰ ، ۱۱:۲۱ ۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۴
مهتاب

چرا لری و کردی نه؟

این که تو مناظره ترکی حرف می‌زنید، یعنی مایی که ترکی متوجه نمی‌شیم آدم نیستیم یا چی؟ می‌فهمید این کارتون نژادپرستانه و باعث تقویت گسل‌های قومیتیه و بازم انجامش می‌دید، یا کلا شوق خدمت کورتون کرده؟

۱۸ خرداد ۱۴۰۰ ، ۰۰:۵۷ ۵ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
مهتاب

عیدتون مبارک


+ قبول باشه ان‌شاءالله از همه‌مون.
+ برای قلب داغ‌دار مادرای اون فرشته‌های افغانستانی، برای مردم رنج‌کشیدهٔ یمن و برای مردم مظلوم فلسطین از ته دل دعا کنیم لطفا. ان‌شاءالله به‌ زودی زود روزهای شادی و شکوفایی امت سیدالمرسلین هم برسه و این سال‌های زجر و حقارت تموم بشن. به حق همین شب و روز عزیز...
۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ، ۲۲:۴۰ ۵ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
مهتاب

شطحیات

*خطر لو رفتن داستان فیلم هابیت در این مطلب.

 

+ پریروز فاطمه یه عکس از سردار سلیمانی برام فرستاد. از این عکسای «کم‌تردیده‌شده». عکس قشنگی بود انصافا. نوشت: «اینو دیدم حالم خوب شد، گفتم واسه تو هم بفرستم». تشکر کردم ازش و نوشتم: «ممنونم ازت، ولی راستش من این عکسا رو می‌بینم حالم بد می‌شه». نوشتم: «عکس قشنگیه، ولی ببخشید دیگه، من یکم حساسم». یه مقادیری شکلک هم قاطی این پیاما بود و تهشم به شوخی و خنده گذشت البته، ولی خب، من واقعا یکم حساسم.

 
+ چند وقت ‌قبل زنگ زده بودم به رفیق. پیشوازش یه بخشی از یکی از سخنرانی‌های سردار بود. چند بار زنگ زدم و برنداشت و چند بار هی گوش دادم و حالم یه طوری شد. می‌خواستم به محض این که گوشی رو برداشت بگم: «این چیه گذاشتی خب؟ نمی‌گی آدم قلبش میاد تو دهنش؟». که کلا برنداشت و بهم پیام داد که فعلا جاییه و نمی‌تونه جواب بده. کارم رو براش نوشتم و پیامکی حل و فصلش کردیم و دیگه نشد که چیزی در مورد پیشوازش بگم. چیزی هم نمی‌شد گفت البته، بقیه که مقصر حساس بودن من نیستن.
 
+ تو ماشین داریم با بابا می‌ریم جایی. تو جادهٔ بین‌راهی، بنر بزرگ زدن از سردار. غم عالم میاد تو دلم. اشکم درمیاد. آروم از زیر عینک آفتابی، دست می‌برم پاکش کنم. دوست ندارم بابا بفهمه گریه‌م گرفته. از این که فکر کنه لابد پس چه دختر خوبی داره که با دیدن عکس سردار اشکش درمیاد، بدم میاد. می‌دونم احتمالا بعدا واسه مامان هم تعریف می‌کنه و از اینم بدم میاد. از این که بدونه یکم حساسم، بدم میاد.
 
+ امروز نشستم «دیدن این فیلم جرم است» نگاه کردم و با این که سردارشون شباهت ظاهری نداره به سردار، از شنیدن چندبارهٔ کلمهٔ سردار و دیدن حالات سردارشون، حالم بد شده. نشستم دارم گریه می‌کنم و از این که دارم اینا رو می‌نویسم و ممکنه شما فکر کنید چقدر آدم ساده/احساساتی/خوب/بد/شعاری/جوگیر یا هر چیز دیگه‌ای هستم هم بدم میاد. ولی انگار باید بنویسم. باید بنویسم که نمی‌فهمم چه‌طور از اون جمعه به بعد زنده‌ام. من واقعا نمی‌فهمم چرا این داغ، می‌تونه انقدر بزرگ باشه، ولی هنوز هم نمی‌تونه منو بکشه. آدم خوب نیست یکم حساس باشه، باید خیلی حساس باشه که یهو کار تموم شه.
 
+ زیر عنوان این وبلاگ، روزای بعد رفتن سردار نوشته بودم: «...دیگه هیچ‌چیز شبیه قبل از ۱۳دی۹۸ نمی‌شه. هیچ‌چیز...» و بعد یه مدت برش داشتم، چون نمی‌خواستم حس ناامیدی به کسی منتقل بشه، چون خودم حس ناامیدی ندارم. درد دارم، ولی ناامید نیستم. نه‌تنها ناامید نیستم که می‌دونم و مطمئنم بهترین عاقبت برای سردار و بهترین اتفاق برای ما و برای آیندهٔ جهان، همینی بود که پیش اومد. ولی درد داره و واسه اونا که یکم حساسن، یه درد تموم‌نشدنی.
 
+من اون ساعت بیدار بودم. ۱۳دی۹۸، ساعت یک صبح من داشتم «هابیت» می‌دیدم. قسمت سومش. اون‌جا که آزوگ، تورین رو می‌کشه. من با حال گرفته‌‌م از دیدن اون فیلم خوابیدم و صبح که بیدار شدم مامان بهم گفت چی شده. صبح خفه شده بودم از شدت غم و شادی هم‌زمان. صبح، از مقایسهٔ حال خودم تو ساعتی که سردار شهید شده بود، حالم از خودم به هم خورده بود. نمی‌شد اون ساعت در حال دعا خوندن باشم مثلا؟ احساس غفلت می‌کردم و حس می‌کردم این که اون ساعت داشتی چی‌کار می‌کردی مهمه. احساس می‌کردم من در واقع همونی‌ام که اون ساعت بودم. تماشاچی. تماشاچی صرف. یه تماشاچی نهایتا یکم حساس.
 
+ یه روزی باید تو آینده وجود داشته باشه که سردار و همهٔ شهدای دی‌ماه۹۸ برگردن پیشمون. یه روزی باید باشه...
 
 
 
 
پ.ن: قبل از پیچیدن نسخهٔ «خب اینا نشون می‌ده هنوز از سوگ بیرون نیومدی» باید عرض کنم بله، من هنوز از سوگ بیرون نیومدم. زندگی و برنامه‌های روزانه‌م سرجاشه و افسرده هم نیستم، ولی از سوگ بیرون نیومدم و ان‌شاءالله که هیچ‌وقت هم بیرون نیام. به من باشه می‌گم از این سوگ باید مرد، نه که ازش بیرون اومد.
 
پ.ن۲: این آهنگ رو قبلا، تو سال‌های اوج ماجرای داعش شنیده بودم ولی نداشتم. رفتم دوباره دانلودش کردم که گوش بدم و یادم بیاد از این سوگ نباید بیرون اومد: [سردار ایرانی | گروه موسیقی نبض]
 

 

۲۷ فروردين ۱۴۰۰ ، ۲۰:۰۳
مهتاب

درهم

«در این که آیهٔ شریفهٔ «ایاک نعبد و ایاک نستعین» متکلم به نون جمع است و نمازگزار در مقام فروتنی و شکستگی، چند وجه آورده‌اند و نیکوترین آن‌ها آن است که امام رازی در تفسیر کبیر آورده است. و خلاصهٔ آن چنین است که: در شریعت مطهر (اسلام) کسی که چند جنس گوناگون را در یک معامله بفروشد و برخی از آن‌ها معیوب باشد، مشتری می‌تواند یا همهٔ آن‌ها را بخرد و یا همه را پس دهد؛ اما اختیار ندارد معیوب‌ها را پس بدهد و بی‌عیب‌ها را بردارد و در این مورد، چون نمازگزاری بیند که عبادت او معیوب و ناقص است، آن را به‌تنهایی به پیشگاه پروردگار عرضه نمی‌کند، بلکه آن را به انضمام عبادت همهٔ عبادت‌کنندگان، از انبیا و اولیا و نیکان، ضمن یک معامله عرضه می‌دارد. به این امید که عبادت او در این ضمن پذیرفته شود، زیرا که تمامی آن عبادت‌ها رد نمی‌شوند. و نیز هرگاه برخی پذیرفته شوند و برخی پذیرفته نشوند، این تبعیض در معامله است و این موردی است که پروردگار، بندگان خویش را از آن باز داشته است؛ پس چگونه شایستهٔ کرم پروردگاری اوست؟ پس او را راهی جز پذیرش همه در پیش نیست و مراد حاصل است.»

کشکول شیخ بهایی | دفتر اول


+ مبارک باشه ان‌شاءالله به همه‌مون و دعا بفرمایید لطفا :)

۲۵ فروردين ۱۴۰۰ ، ۱۴:۲۲ ۴ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
مهتاب

کشتی ما و اونا

یه مطلبی رو اون زمان که توییتر داشتم تو حساب آقای فتوره‌چی خونده بودم که به نظرم مطلب دقیقیه و مخصوصا موقع انتخابات، خیلی کاربردیه. دم انتخابات، آدم‌ها و گروه‌های مختلفی وانمود می‌کنن نگران و دلسوز مردمن و مشکلات مردم براشون مهمه، یه عبارتی هست می‌گن «ما همه سوار یه کشتی هستیم»، خواستم مطلبی که ایشون در مورد این ادعا نوشته بود رو به مضمون، دوباره بنویسم.

می‌دونید، ما با مسئولینی که تو شونصد جا پست و مقام دارن، تو یه کشتی نیستیم؛ با دانشجوهای ایرانی که آمریکا و کانادا زندگی می‌کنن، با اون بازیگری که نصف سال اروپاست، با اون که گرین کارت و اقامت داره، با اون فوتبالیستی که تا اوضاع به هم می‌ریزه پا می‌شه می‌ره ویلاش تو دبی و ترکیه، با مدیرایی که بچه‌هاشون ایران زندگی نمی‌کنن، با آدمای کله‌گندهٔ هر دو جناح که هر اتفاقی بیفته چیزی برای اونا تغییر نمی‌کنه، با اونایی که تو نروژ و فرانسه و انگلیس دغدغهٔ «وطن» دارن (و من نمی‌گم دروغ می‌گن یا آدمای بدی‌ان) تو یه کشتی نیستیم. ماهایی که یا مجبوریم یا دوست داریم رو این خاک زندگی کنیم و زیر این آسمون نفس بکشیم، ماهایی که اگه بچه داشته باشیم، دوست داریم تو همین سرزمین قد بکشه و صدای خنده‌هاش زیر سقف همین آسمون بپیچه، با اونا که گفتم (و یه سری که نگفتم و خودتون می‌تونید اضافه کنید) تو یه کشتی نیستیم. پس موقع انتخاب‌ها، حواسمون باشه اونی که داره دلسوزی می‌کنه یا ادای دلسوزی رو درمی‌آره، تو کدوم کشتی نشسته.


+ ژست اخلاق‌مداری آدما رو هم جدی نگیریم. هرکسی موقع انتقاد از جناح مقابلش نگران همهٔ مکارم اخلاقی می‌شه؛ نگاه کنیم واکنشش به اشتباه‌های جناح خودش چیه. آدما رو اون‌جا باید شناخت.
۲۲ فروردين ۱۴۰۰ ، ۲۲:۱۶ ۳ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰
مهتاب

انتخاباتی

انتخابات (همهٔ انتخابات‌ها) با وضع فعلی برگزاری و شناخت نامزدها و وضع شفافیت و پاسخگویی و نظارت بعدش، مثل درس خواندن شب امتحان است. درس خواندن شب امتحان دانش‌آموز/دانشجویی که هر ترم به خودش قول می‌دهد از ترم بعد درس بخواند و ترم‌های بعد و بعدی می‌آیند و وضعش همان است که بوده. البته منکر این نیستم که با درس خواندن شب امتحان ممکن است بشود نمرهٔ خوبی گرفت، ولی بیایید قبول کنیم امکان ندارد بشود چیزی یاد گرفت.

رای ندادن هم غیبت غیرموجه سر جلسهٔ همان امتحانی است که در طول ترم نخواندی‌اش و شب امتحانش هم رفتی مهمانی. رای ندادن در شرایط ما، توهم کنش سیاسی، اعتراض و مطالبه‌گری است. پاک کردن صورت مسئله است. هیچ تاثیری هم روی هیچ بنی‌بشری ندارد و فقط دندان طمع یک عده وحشی را در خارج از مرزهای این سرزمین، تیزتر می‌کند.

 رای ندادن، در یک شرایط عادی می‌تواند ابزاری برای اعتراض باشد؛ اما فکر می‌کنم باید بپذیریم که حداقل در ایران این‌طور نیست و منقار لاشخورها تیری را که تو به این شکل پرتاب می‌کنی تا به نشانهٔ هشدار به رویت شخصی از مسئولین برسد، در میانهٔ راه و روی هوا قاپ می‌زند و برمی‌گرداند سمت قلب خودت.

من راستش خیلی مسئله‌ام این نیست که کدام جریان سیاسی پیروز انتخابات می‌شود، چون به نظرم مسائل ما خیلی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست که از چنین تغییراتی انتظار معجزه داشته باشیم. مسئلهٔ اساسی ما به اعتقاد من این است که کلیت مردم ما دین را برای اداره و تعیین جزئیات و کلیات زندگی‌شان مفید و موثر نمی‌دانند و برایشان جذاب‌تر است اگر در حد مناسکی خنثی باقی بماند. در زندگی روزمره به نظرشان کاربردی نیست، در مناسبات اجتماعی همچنین و در روابط بین‌الملل هم به طریق اولی. اما امیدوارم رقابت‌ها به‌قدری داغ بشود که اغلب گروه‌های اجتماعی متقاعد شوند که گزینه‌ای برای رای دادن در اختیار دارند و انتخاباتی پرشور داشته باشیم. این عجالتا، معقول‌ترین امیدی است که می‌توانم داشته باشم.
۱۵ فروردين ۱۴۰۰ ، ۲۰:۵۴ ۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱
مهتاب

کجا به مردم احترام گذاشتیم و ضرر کردیم؟

تاثیر هیچ مسئلهٔ اقتصادی‌ای به اندازهٔ مسائل فرهنگی نیست.

تاثیر هیچ تحریمی به اندازهٔ تاثیر احساس بی‌عدالتی نیست. 

تاثیر هیچ جهش تولیدی به اندازهٔ عدالت و شفافیت نیست.



+بدیهیات: من نه کاسب تحریمم، نه مخالف ارتقای سطح تولید و خدمات.

۱۱ فروردين ۱۴۰۰ ، ۱۹:۱۸ ۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱
مهتاب

منتظَر

اگر مسیر تکامل بشریت یک جاده باشد، حضرت در بخش مشخصی از این جاده منتظر ما هستند تا ادامهٔ مسیر را با هم طی کنیم. آن بخش مشخص جاده، جایی است که ما به منتها‌درجه‌ای از تکامل اجتماعی که بدون حضور حضرت ممکن است، دست پیدا کنیم. اتفاق افتادن ظهور قبل از این حد، خلاف حکمت خداست و تا رسیدن به این حد، همچنان مسیر طولانی‌ای وجود دارد.



پ.ن: طولانی را از جهت تنوع و حجم کارهای روی‌زمین‌مانده عرض می‌کنم نه از جهت زمان؛ که فرمود: «تعیین‌کنندگان زمان (ظهور) دروغ‌ می‌گویند.» و فرمود: «هر صبح و شام منتظر فرج باشید.» و فرمود: «خداوند امر فرج را در یک شب سامان می‌بخشد.»
پ.ن۲: عیدتون مبارک🌼
۸ فروردين ۱۴۰۰ ، ۲۰:۵۹ ۵ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
مهتاب