تلاجن

تو را من چشم در راهم...

۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

از نو(۲)

در هیاهوی شب عید تو را گم کردیم
غافل از آنکه


+ می‌دونم هم شعر و هم عکس خیلی تکراری‌ان؛ ولی راستش هر دو رو خیلی دوست دارم و دوست داشتم این‌جا باشن :)

+ آیا شما هم لحظهٔ تحویل سال دلتون هُرّی می‌ریزه و عمیق‌ترین خواسته‌های قلبی‌تون که تو هزار تا پستوی ضمیر ناخودآگاهتون قایمشون کرده بودید، میان جلو، دست تکون می‌دن و زبون‌درازی می‌کنن؟ :)

+مبارک باشه. پر از خیر و برکت و سلامتی ان‌شاءالله :)

۳۰ اسفند ۱۳۹۹ ، ۱۳:۵۳ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مهتاب

۵+۱ لبخند ۹۹

این بازی رو [که اول هم تو وبلاگ تسنیم عزیز دیدم] به خاطر این که شخصا در اغلب موارد فقط نیمهٔ سوراخ لیوان رو می‌بینم، دوست داشتم. یعنی واقعا از این که یادم انداخت ۹۹ اونقدرام که تو ذهنم مونده و احساس کلی‌م نشون می‌ده، بد و ناراحت‌کننده نبود، خوشحال و ممنونم ازش و پیشنهاد می‌کنم شما هم شرکت کنید :)

البته اصلش باید ۹ لبخند باشه، منتها من شیش ‌تا لبخند بیش‌تر نداشتم و اونم دوتاش رو نمی‌تونم دقیقا بگم [می‌دونم که خیلی خسته شدم الان😅] ولی بیش‌تر از این اگه می‌نوشتم واقعا ادا بود؛ چون در اصل فقط همین شیش تا اتفاق خیلی خوشحالم کردن تو ۹۹.

۱. این یکی رو نمی‌تونم بگم؛ ولی خب خیلی اتفاق خوبی بود و چند سال بود که دعا می‌کردم اتفاق بیفته. شما همین‌طوری از من بپذیرید لطفا :)
۲. تولد نی‌نی یکی از نزدیک‌ترین دوستام.
۳. عقد یکی دیگه از دوستای خوبم همین چند روز پیش، روز عید مبعث.
۴. پیدا کردن جواب یه سوال که از چهارده-پونزده‌سالگی دنبال جوابش بودم و سختی‌های زیادی کشیدم برای این که حلش کنم. [سختی‌های خیلی زیادی واقعا. یعنی الان به حدی خوشحالم که واقعا نمی‌تونم توصیفش کنم براتون :)]
۵. این یکی رو هم متاسفانه نمی‌تونم بگم ولی اینم خیلی خیلی اتفاق خوبی بود و آرزوی چندین و چندسالهٔ من :)

بعدنوشت: عقد یکی دیگه از دوستامم بود امسال که یادم رفت بنویسم؛ یعنی یادم بود ولی نمی‌دونم چرا تو ذهنم بود که مال نود‌و‌هشته. به هرحال از همین تریبون مجددا به نگار عزیز تبریک می‌گم اگه هنوز این‌جا رو می‌خونه و اصلا تقصیر خودشه که همهٔ پستا و استوری‌های مراسم رو از صفحهٔ اینستاش برداشته😅


+ اگه مثل من عاشق پیدا کردن عکسای جدید برای پروفایل و پس‌زمینهٔ لپ‌تاپ و گوشی هستید و مینیمالیسم هم دوست دارید، Chinese art و Chinese art background رو تو گوگل یا پینترست (بیش‌تر هم پینترست) بزنید. کارای قشنگی میاد.
۲۷ اسفند ۱۳۹۹ ، ۱۳:۱۸ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مهتاب

سپاس خدای را بر بزرگی اندوه من...

یک روزی هم رسید که تصمیم گرفتم از غصه خوردن به خاطر جاماندن در مسابقهٔ «کی از همه موفق‌تره؟» دست بردارم. یک روزی رسید که دیدم تعداد آدم‌های موفق/جذاب/شاد/ثروتمند و... در دنیا انقدر زیاد است که هر اقدامی حتی برای نام‌نویسی در این رقابت اشتباه است؛ چه برسد به تلاش برای پیروزی.

یک روزی، یک جایی، تصمیم گرفتم از داشتن آرزوهای دور‌ و‌ دراز، در این دنیای پیچیدهٔ غیرقابل‌اعتماد، دست بردارم و ملاک ارزشمندی اعمالم را نظر دیگران یا مقایسهٔ خودم با دیگران ندانم.

یک روزی بالاخره فهمیدم این که چه‌کسی در چندسالگی به کجا رسیده، به من ربطی ندارد. که قصهٔ من، مال خودم است. که قصهٔ من منحصربه‌فرد است؛ کما این که قصهٔ بقیهٔ آدم‌ها و باید عرق ریخت و زحمت کشید تا وجوه انحصاری‌اش، خودشان را نشان بدهند.

یک زمانی بالاخره فهمیدم بسیار محتمل است بسیاری از افتخارات فعلی‌مان، در قضاوت نهایی قاضی‌القضات عالم، به قدر پر کاهی هم نیرزد و وای از آن لحظه.

این‌ها را ذره‌ذره فهمیدم و از آن به بعد، آرام‌تر شدم. از آن به بعد _به جز دوره‌های محدود و گذرای سرخوردگی_ از همهٔ همین‌هایی که روزگاری تحملشان سخت بود، لذت می‌برم. از این حجم غول‌پیکر تنهایی، از فکر مواجهه با هزاران چالش پیش‌رو در آینده، از مقایسهٔ کمبودها و عقب‌ماندگی‌هایی که برای بدهکار نبودن به خودم، پذیرفته‌ام، از همهٔ صبرها و سکوت‌ها و اشک‌ها و نداری‌های مسیر تحقق آرمان‌گرایی‌ام، لذت می‌برم و هزار بار دیگر هم اگر برگردم، همین مسیر را خواهم آمد.

الحمدلله علی عظیم رزیتی...
۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ، ۰۰:۰۰
مهتاب

کعبه

اصلا نیازی نیست ما تلاش کنیم که تمدن غرب سقوط کنه؛ این اتفاقیه که خودش به طور طبیعی می‌افته و اونقدر هم بدیهی و طبیعی و تکراریه که نیاز به این همه شور و شوق و ذوق و هیجان هم نداره. هر تمدنی، زمانی شکل می‌گیره، تلاش‌هایی انجام می‌ده و مرتکب اشتباهاتی می‌شه؛ تا زمانی که نتیجهٔ تلاش‌ها از پیامد اشتباهات بزرگ‌تر باشه، تمدن در قدرته و نقطهٔ اوجش هم زمانیه که بیش‌ترین فاصله بین نتایج کارهای درست و پیامد خطاها وجود داره. بقای تمدن هم منوط به اینه که در مقابل هشدارهایی که برای تصحیح خطاها بهش داده می‌شه، لجبازی نکنه. اما معمولا این اتفاق نمی‌افته، چون تمدن‌ها، اعتماد به نفسشون رو از اعتقاد به برتری بی‌قید‌و‌شرط و ذاتی خودشون به دست میارن و اغلب، دستاوردهای تمدن‌های دیگه رو انکار می‌کنن تا به اون ایدهٔ مرکزی، آسیب و خللی وارد نشه. در نتیجه، به خطاها ادامه می‌دن و ناچار زمانی می‌رسه که پیامد اشتباهات به نتایج دستاوردها نزدیک و باهاش مساوی می‌شه. از این‌جا روند سقوط تمدن آغاز می‌شه؛ اگر دست از لجبازی برداره، احتمال برگشتن ورق هست؛ اما معمولا این‌طور نمی‌شه و تمدن‌ها با غرور و سرمستی باقی‌مونده از روزهای اوجشون، شرایط فعلی رو انکار می‌کنن و انقدر به این انکار احمقانه و لجبازی کودکانه ادامه می‌دن که بالاخره سقوط می‌کنن. اتفاقی که بارها و بارها در تاریخ افتاده و باز هم خواهد افتاد. غلبه‌های تمدنی هم صرفا زمانی اتفاق می‌افتن که تمدن مغلوب، قبلا خودش از درون پوسیده باشه؛ و الا هیچ تمدنی واقعا باعث شکست تمدن دیگه‌ای نمی‌شه و دلیل اصلی شکست، همیشه ضعف تمدن مغلوبه نه صرفا قدرت تمدن غالب. با همهٔ این حرفا، پس نقش ما چیه؟ نقش ما، تلاش برای ساخت یه ساختار جدیده که از قِبَل این تلاش‌ها، احتمالا می‌تونیم این ایده رو تو ذهن آدم‌ها بکاریم که «نگران نباشید. با خیال راحت این کشتی در حال غرق شدن رو ترک کنید؛ چون این چیزی که می‌بینید پایان تاریخ نیست و راه‌های نرفتهٔ زیادی پیش روی آدمی‌زاده.» بنابراین، نقش ما در بهترین حالت، صرفا تسریع یه رونده، نه ایجادش. چون او خودش به طور طبیعی ایجاد می‌شه و نیازی به نگرانی نیست. اون چیزی که باید در موردش نگران باشیم اینه که آیا برای فردای فروپاشی، برنامه‌ای عملی و کاربردی، برای بشریت داریم یا نه. این مسئلهٔ ماست.


+ تمدن نهایی، از میراث صحیح و دستاوردهای درست همهٔ تمدن‌های قبل استفاده می‌کنه. این، اون ایدهٔ مرکزی‌ایه که باید شهروندان آینده رو باهاش تربیت کنیم و کشوری می‌تونه مدیران دنیای فردا رو تربیت کنه، که این موضوع رو درک کرده باشه. دورهٔ فخرفروشی‌های قومی و نژادی و تاریخی تموم شده. ساخت بنای تمدن بعدی، مثل ماجرای نصب حجرالاسود در زمان حضرت رسوله (صلی‌‌الله علیه و آله و سلم). همهٔ تمدن‌ها سنگ رو حمل می‌کنن و نهایتا انسان کامل، اون رو در جای صحیحش قرار می‌ده. فلذا مبارزه با امپریالیسم اگر احیانا از حیث نظری به پان ایرانیسم برسه، از همین الان باید فاتحه‌ش رو خوند؛ از حیث عملی هم که اصولا ممکن نیست.


+ ‏سوال مرتبط: چرا متوسط توقع عمومی جامعهٔ بشری از یک انسان فرهیخته و فهمیده، انقدر پایینه؟


+ ‏مطلب مرتبط: برای همهٔ همه

۱۸ اسفند ۱۳۹۹ ، ۱۴:۱۱ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱
مهتاب

از جهت تواصی به صبر

ما ممکن است به دلایل بیرونی، قادر به تحقق عدالت نشویم؛ اما حداقلش این است که می‌توانیم در مورد عدالت حرف بزنیم و وجوه مختلفش را تبیین کنیم؛ حداقلش این است که می‌توانیم در آدم‌ها شوق و انتظار اجرای عدالت را ایجاد کنیم؛ حداقلش این است که خودمان می‌توانیم عادلانه زندگی کنیم. و همهٔ این‌ها باعث می‌شود تا اگر روزی موانع بیرونی برطرف شد و قرار شد عدالت واقعی برقرار شود، آدم‌ها با جزئیات و مختصات آن غریبه و بیگانه نباشند. بماند البته که شرط کنار رفتن موانع بیرونی هم، اصولا همین شوق و آمادگی و انتظار حداکثری است. پس، از فکر کردن به عدالت، از حرف زدن در مورد عدالت و از زندگی کردن بر مبنای عدالت، خسته نشویم. این شاید، آخرین و بزرگ‌ترین آزمون آدمی‌زاد در جهان خاکی باشد.



+ بدیهی است همهٔ آنچه که نوشته‌ام، باید با روش‌های درست پیگیری شود؛ و الا زیاد و بی‌فایده حرف زدن/کار کردن را تقریبا همه بلدند.
۱۳ اسفند ۱۳۹۹ ، ۱۲:۳۴ ۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
مهتاب

بازنشر از روزمره‌ها(۲)

طفلک دینی که سخنرانی متولیان مذهبیش، در عمدهٔ موارد، به اندازهٔ یه سخنرانی تد* هم جذابیت و محتوا نداره.

+ عدالت جنسیتی تو دسترسی به علمای دینی و اخلاقی هم پیش‌کش.


*TED Talk
+ عصبانی نشید اگر موافق نیستید. بیاید حرف بزنیم.
۱۰ اسفند ۱۳۹۹ ، ۱۲:۴۳ ۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱
مهتاب

دلیل

برای قبول خیلی چیزها، اول باید قبول کرد که خدا دوست‌داشتنیه؛ اول باید خدا رو دوست داشت. و من مدت‌ نسبتا طولانی‌ای وقت صرف کردم برای پیدا کردن جواب این سوال که «چرا باید خدا رو دوست داشت؟» و واضحه که جواب‌هایی مثل «چون این همه نعمت بهمون داده» یا «چون خیلی مهربونه» کافی نبود. چون اون وقت یعنی اگر نعمت‌هاش رو بگیره، دیگه نباید دوستش داشت؟ یا مثلا اون مهربونی رو از کجا می‌فهمیم؟ وقتی به مشکلات زندگی رسیدیم، باز چه‌طوری معتقد بمونیم مهربونه؟ و بقیهٔ جواب‌ها هم همین‌طوری بودن برام. مدت‌ها بهش فکر کردم و دیدم اصلا سوال اشتباهه. نباید دنبال دلیلی بگردم برای دوست داشتن خدا؛ باید دلیلی پیدا کنم که به خاطر اون دلیل، حتی اگر بخوام هم نتونم خدا رو دوست نداشته باشم. و فهمیدم اون دلیل، وجود حضرت امیرالمومنینه. دیدم من واقعا نمی‌تونم خدایی که علی بن ابی‌طالب (علیه‌ افضل صلوات المصلین) رو خلق کرده، دوست نداشته باشم. حقیقتا ازم برنمیاد.




+ اصراری ندارم که این دلیل برای همه کافیه؛ ولی برای من کافی بود.
+ عیدتون مبارک :)
۷ اسفند ۱۳۹۹ ، ۰۷:۰۴ ۳ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰
مهتاب

زیرساخت

یک راه موقت برای نزدیک شدن به عدالت آموزشی این است که سهمیه‌های محیرالعقول فعلی را بردارند و بر اساس نوع دبیرستانی که دورهٔ دوم متوسطه در آن گذرانده شده، سهمیه تعیین کنند. می‌شود این را با سهمیهٔ مناطق هم ترکیب کرد. بدین صورت که دانش‌آموزان مدارس دولتی/شاهد/سمپاد/نمونه/غیرانتفاعی هر منطقه، با دانش‌آموزان مدارس مشابه از همان منطقه رقابت کنند. ملاک هم بیش‌ترین سال‌های تحصیلی دانش‌آموز باشد؛ مثلا اگر کسی دو سال غیرانتفاعی بوده و سال آخر به مدرسهٔ دولتی رفته، در گروه مدارس غیرانتفاعی آزمون بدهد. اگر هم کسی سه سال تحصیلی‌اش متفاوت بوده، ملاک سال آخر باشد. این طرح را (که طبعا نیاز به جزئیات بیش‌تر دارد و ایراداتی هم دارد) موقتا اجرا کنند؛ بعد هم بودجهٔ آموزش و پرورش (و هم‌زمان نظارت را) به‌تدریج زیاد کنند تا کیفیت مدارس دولتی به‌مرور افزایش پیدا کند.

+ فکر نمی‌کنم هیچ راهی غیر از توجه بیش‌تر به حوزهٔ آموزش، برای حل مسائل بنیادی‌‌مان داشته باشیم.
۴ اسفند ۱۳۹۹ ، ۱۸:۱۷ ۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۳
مهتاب