تلاجن

تو را من چشم در راهم...

۳ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

قسم به اسم آزادی

تا همین چند سال پیش، برای دفاع از جمهوری اسلامی تکیهٔ ذهنی من روی استقلال، اسلامیت و جمهوریتش بود و اون بخشی که ضعیف‌تر می‌دونستمش «آزادی» بود. الان معتقدم برای رسیدن به همون آزادی هم راهی جز حمایت و تقویت جمهوری اسلامی نداریم. آزادی، خلاف ادعای مدعیان پرسروصداش، در ادامهٔ امنیت و قدرت بومی حاصل می‌شه (و بدون این‌ها حصولش بی‌فایده است) و برای قدرت بومی، ساختارهای متکی به ایدئولوژی و هویت بومی موردنیازه.



+ به طور معمول مطلق صحبت کردن خردمندانه نیست. اما به عنوان کسی که در دوره‌هایی از زندگیش در حد خودش برای ارتقای سطح فرهنگی کشور تلاش‌هایی کرده و در دوره‌هایی هم متاسفانه کم‌کار یا بی‌کار بوده در این حوزه، باید بگم پرامیدترین و پرنشاط‌ترین حالات، مربوط به همون دورهٔ اوله. با این که به‌طبع، اون فعالیت‌ها باعث می‌شد بیشتر و دقیق‌تر در جریان مشکلات باشم، ولی پر از ایده و امید و تلاش بودم. خلاصه این که اگر کسی همیشهٔ خدا تو فاز «نمی‌شه» و «نمی‌تونیم» و در مجموع، غر زدن و ناامیدیه، بدونید خودش هیچ‌کاری انجام نمی‌ده. این آدما حواشی صفحات تاریخن. می‌شه بهشون کمک کرد یا توضیح داد، براشون دعا کرد یا حتی دوستشون داشت؛ ولی نباید جدی‌شون گرفت.

۲۲ بهمن ۱۴۰۲ ، ۱۲:۲۴ ۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
مهتاب

کاش...

امروز، آخرای بازی ایران و ژاپن داشتم تو پیاده‌رو می‌رفتم سمت محل کارم. مردم هیجان‌زده بودن، آدمایی که همدیگه رو نمی‌شناختن به خاطر تلویزیون یه مغازه یا گوشی موبایلی که کسی داشت توش مسابقه رو نگاه می‌کرد از هم سوال می‌پرسیدن یا کنار هم جمع می‌شدن. بعد از گل دوم آدمای تو مغازه‌ها بلند داد می‌زدن و راننده‌های تو خیابون دستشون رو می‌ذاشتن روی بوق. انقدر حس زندگی قوی بود که ناخودآگاه یه بخشی از مسیر رو لبخندزنان راه می‌رفتم و واقعا نمی‌تونستم جلوی اون لبخند رو بگیرم. و البته این حس وقتی عمیق‌تر می‌شد که یاد اتفاقات پارسال می‌افتادم و جو سنگینی که علیه تیم ملی وجود داشت. نمی‌خوام خط‌کش خوب و بد بذارم و عصبانی‌های پارسال رو از دم بذارم تو ردیف بدها، نمی‌خوام هم با ساده‌لوحی خیال کنم دلیل اون عصبانیت‌های ضدملی ریشه‌یابی و حل شده یا دیگه قابل‌تکرار نیست. فقط راستش این وسط یاد خبر حملهٔ شب قبل نیروهای آمریکایی افتادم به یه سری پایگاه‌های مقاومت. به این فکر کردم که کاش یه وقتی تو همچین روزهایی برات بمیرم ایران عزیزم. یه روزایی که مردم سرشون با جشنوارهٔ فیلم و مسابقهٔ فوتبال گرم باشه، یه روزایی که خوشحال باشن و خبر رفتن کسی نتونه غمگینشون کنه. همون‌طور که شخصیت اصلی فیلم «روز صفر» می‌گفت:

«...کاش یه جوری بزنه که مردم صدای شلیک رو نشنون...»

۱۵ بهمن ۱۴۰۲ ، ۰۱:۰۰ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مهتاب

ما طرف توایم عزیزدلم♥️

می‌دونید، من آدم شعاری‌ای نیستم معمولا. به طور کلی ‌و معمول هم از زدن حرفای تکراری و انجام کارای تکراری حوصله‌م خیلی سر می‌ره. شرکت تو راهپیمایی‌های مختلف هم برام عذابه واقعا. مخصوصا که نحوهٔ برگزاری‌شون سال‌های ساله تغییری نداشته (تو شهرای کوچیک مثل شهر ما این قضیه شدیدتر هم هست)، منتها طی سال‌های گذشته به‌حدی حماقت و رذالت و بی‌شعوری از مخالفین جمهوری اسلامی دیدم که از این به بعد می‌خوام تلاش کنم به این روحیه‌م غلبه کنم. برای شروع هم رفتم این عکس رو توی همهٔ شبکه‌های اجتماعی‌م گذاشتم رو تصویر نمایه. و این‌جا هم می‌ذارم جهت اعلام موضع مجدد. من نه فقط طرفدار جمهوری اسلامی که به قول آقای شهبازی طرف جمهوری اسلامی هستم (و البته این لیاقت می‌خواد که ان‌شاءالله داشته باشم). زنده باد جمهوری اسلامی ایران. زنده باد انقلاب مبارک ۵۷، رهبرانش و شیعیان اون رهبران✌️♥️🇮🇷🙌

۱۳ بهمن ۱۴۰۲ ، ۱۵:۵۸ ۳ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰
مهتاب