تلاجن

تو را من چشم در راهم...

۶ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ اَلْمُضْطَرِّینَ

گمان من این است که آدمی‌زاد با چیزی سخت‌تر از مشکلات خانوادگی امتحان نمی‌شود. لشکریان اضطراب و اندوه هجوم آورده‌اند و من از  هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان. ممنون می‌شوم اگر دعا کنید کز آن میانه یکی کارگر شود...

۲۹ مرداد ۱۴۰۲ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۱۶ مخالفین ۰
مهتاب

I need a hero

شما فیلم و سریال خوب قهرمان‌محور خارجی می‌بینید لذت می‌برید؟ خوش به حالتون. چون من موازی اون لذت بردن حرص می‌خورم که چرا ما شبیه اینو برای چمران و صیاد و تهرانی‌مقدم و باقری و شهریاری و... نساختیم و نمی‌سازیم؟ منی که تمام دوران هیجانی نوجوانی رو خیلی آروم و متمدن طرفدار بعضی سلبریتیا بودم و کارم به گذاشتن عکس فلانی رو صفحهٔ گوشی و نمایشگر یا چسبوندن عکس بهمانی به دیوار اتاق نرسید یا بعدتر هیچ‌وقت پیگیر این آدم‌ها تو صفحات مجازی نبودم، سر پیری رفتم فن‌پیج فلان بازیگر رو دنبال کردم؛ چون نقش یه قهرمان تخیلی رو بازی کرده که منو یاد اون قهرمان‌های واقعی‌ای می‌اندازه که تصویر نشدن و‌ ظاهرا قرار هم نیست هیچ‌وقت تو ساختاری که در شانشون باشه به نمایش دربیان. آیا خدا ما رو به خاطر این همه هدر دادن منابع و فرصت‌ها می‌بخشه؟ روزی رو می‌بینم که آدم‌های دنیا میان از ما به خاطر این همه تنبلی و ‌کم‌سلیقگی و کم‌همتی گله و شکایت می‌کنن که چرا زودتر و بهتر و بیش‌تر تلاش نکردیم اون‌ها رو با آدم‌حسابی‌های واقعی آشنا کنیم تا این همه بین قسمت‌های مختلف فیلم‌ها و سریال‌ها و صفحات کتاب‌ها و آلبوم‌های موسیقی، دنبال قهرمان‌های تخیلی نباشن و نمونن. روزی رو می‌بینم که خدا واقعا حق داره ما رو نبخشه...


+ عنوان، آهنگی از Bonnie Tyler
+ بعدنوشت: از بس کارای خوب کمه، موقع نوشتن حواسم بهشون نبود؛ ولی انصافا چندتایی کار خوب و حسابی هم داریم در مورد قهرمان‌هامون. ان‌شاءالله همونا الگو بشن برای کارهای بعدی و بیش‌تر.
۱۹ مرداد ۱۴۰۲ ، ۰۱:۱۰ ۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۱
مهتاب

از جهت ظرافت‌های تربیتی

یه رمز و راز خاصی تو روش تربیتی اولیای خدا هست که با این که فاصله نجومیه و به بی‌نهایت میل می‌کنه، ولی در عین حال انگار نزدیکن. از این که تلاش کنی شبیهشون بشی یا بهتر بگم ادای این تلاش رو دربیاری، حس خوبی داری. می‌دونی به اون نقطه نمی‌رسی ولی دوست داری حرکت کنی برای رسیدن. دور دورن و نزدیک نزدیک. ولی ماها، یکم که فاصله می‌گیریم از متوسط مردم، یهو خودمون رو خیلی خیلی دور فرض می‌کنیم. با حرف‌ها و نگاه‌ها و رفتارهامون انگار شوق بقیه رو کور می‌کنیم برای بهتر شدن. اون پله‌ای که خودمون بهش رسیدیم رو مثل چماق می‌گیریم دستمون و می‌کوبونیم تو سر بقیه. بابت اون منظره‌ای که به واسطهٔ همون یه پله بالاتر بودن می‌بینیم، تلویحا و زیرپوستی فخرفروشی می‌کنیم و اینا کار رو خراب می‌کنه. آدما با دیدن ما شوق بهتر شدن پیدا نمی‌کنن هیچ، از همون راهی هم که اومدن پشیمون می‌شن انگار و این یه تفاوت خیلی جدی و بنیادیه.

فرمود:

إنّ الإیمانَ عَشْرُ دَرَجاتٍ بِمَنزِلَةِ السُلَّمِ، یُصْعَدُ مِنهُ مِرْقاةً بَعدَ مِرْقاةٍ، فلا یَقُولَنَّ صاحبُ الاثنَینِ لِصاحِبِ الواحدِ: لَستَ علی شَیءٍ، حتّی یَنْتهیَ إلَی العاشِرِ. فلا تُسْقِطْ مَن هُو دُونَکَ فیُسْقِطَکَ مَن هُو فَوقَکَ، وإذا رأیتَ مَن هُو أسْفَلُ مِنکَ بدرجةٍ فارْفَعْهُ إلیکَ برِفْقٍ، ولا تَحْمِلَنَّ علَیهِ ما لا یُطیقُ فَتَکْسِرَهُ، فإنّ مَن کَسَرَ مؤمنا فعلَیهِ جَبْرُهُ.

ایمان، مانند نردبانی است که ده پله دارد و پله‌های آن یکی پس از دیگری پیموده می‌شود. پس کسی که در پلهٔ دوم است نباید به آن که در پلهٔ اول است بگوید تو چیزی نیستی، تا برسد به آن که در پلهٔ دهم است (او هم نباید به پایین‌تر خود چنین سخنی بگوید). آن را که در پلهٔ پایین‌تر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز تو را می‌اندازد. اگر دیدی کسی یک پله از تو پایین‌تر است با مهربانی و ملایمت او را به طرف خود بالا کشان و فراتر از توانش باری به دوش او مگذار که او را می‌شکنی. و هرکس مؤمنی را بشکند باید شکستگی او را جبران کند.

+کافی: 2 / 45 / 2
۱۶ مرداد ۱۴۰۲ ، ۰۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
مهتاب

فردا هم تو بیو می‌زنه دوستدار حیوانات و حامی طبیعت :)

همسایهٔ محترممون یه توله‌سگ رو از مامانش جدا کرده آورده که خودش بزرگش کنه و الان دوسه‌ روزه صدای نالهٔ وقت و بی‌وقت این طفلک زبون‌بسته دل آدم رو کباب می‌کنه. مشکل اینه آدمی‌زاد مدرن راه‌های خیلی بی‌شعورانه‌ای برای اثبات شعور و کلاسش انتخاب می‌کنه. بدتر و احمقانه‌تر این که بعدا هم دوره می‌افته و گرفتاری‌های زندگیش رو می‌اندازه گردن بخت و اقبال یا پیگیر می‌شه دعانویس پیدا کنه مشکلاتش حل بشن :)
۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ، ۰۹:۱۲ ۰ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱
مهتاب

آجرک الله یا بقیه‌الله

نحوهٔ کنش و واکنش آدمی‌زاد در زمان رنج و درد و بیماری جسم، ملاک خوبی است برای درک میزان بزرگی روح. بسیاری از اداها و‌ شعارهایی که در جمع‌های آشنا و غریبه حرفشان را می‌زنیم، سخنرانی‌هایی که برای دیگران برگزار می‌کنیم و ژست‌هایی که می‌گیریم، در این شرایط مثل لکه‌رنگی بی‌کیفیت که با مقداری آب از سطحی شسته شود، از وجودمان پاک می‌شود و ما می‌مانیم و حقایقِ واقعا نشسته در جانمان. حتی همین حالا که این سطور نوشته و خوانده می‌شوند، اگر نویسنده و خواننده در شرایط سلامت جسمانی باشند، موضوع آن‌قدرها قابل‌درک نیست. واقعهٔ کربلا از این جهت به سبب سبعیت بی‌حد قاتلین سیدالشهدا علیه‌السلام و یارانشان و در ادامه با امتداد آن شقاوت در مسئلهٔ اسارت اسرا، تابلوی حیرت‌انگیز و مسحورکننده‌ای است از آنچه «انسان» می‌تواند باشد. و از آن‌جا که این انسان، زن و مرد، جوان و پیر و حتی کودک و نوجوان نمی‌شناسد، شگفتی آدمی را به نهایت می‌رساند. ان‌شاءالله خداوند به همهٔ ما توفیق بدهد بتوانیم شکرگزار نعمت آشنایی و علاقه‌مندی (از حتی پیش از تولد) نسبت به این خاندان باشیم. در مرتبهٔ شناخت، در جایگاه عمل و نیز در وظیفهٔ شناساندن این سطح از بزرگی و بزرگواری و بلندی روح و مقام و شأن ممکن برای نوع انسان به دیگران. به همهٔ آن‌ها که در سراسر جهان، به این کشتی نجات محتاجند...
۵ مرداد ۱۴۰۲ ، ۲۳:۰۶ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مهتاب

اگر مثل من مداحی اردو دوست دارید

 

 

جانم حسین(علیه‌السلام)، ایمانم حسین(علیه‌السلام)، عزتم حسین(علیه‌السلام)، هویتم حسین(علیه‌السلام)

دلی که با حسین(علیه‌السلام) نیامیخته چه دلی است؟

خوشا دلی که هیچ‌وقت حسین(علیه‌السلام) را از یاد نبرده است

به باد بگویید که آرام و بی‌‌صدا از این‌جا بگذرد

که حسین(علیه‌السلام) از کعبه تا کربلا نخوابیده است

لباسش پاره شده، غبار تمام وجودش را فرا گرفته، تمام جسم نازنینش زخمی و خونی شده است

این کدامین شخص باوقاری است که شهسوار بلا شده و در برابر هزاران قاتل ایستاده است؟

او یقینا حسین(علیه‌السلام) است و نور چشم پیامبر

که به یک ضربت شمشیر و جنگاوری‌اش چه بسیار اشقیا بر زمین افتاده و بر خود می‌لرزند

او کدامین حق‌پرستی است که از بادۀ الهی مست شده است؟

که پیش‌رویش هیچ‌کسی بلند نشد؛ مگر آن که پست گشت

آن‌سو هزاران دست است؛ ولی مگر عجیب است که یک تن پیش‌روی هزاران نفر، شکست‌ناپذیر باشد؟

در دلاوری یکتاست و عجب شیرمردی است که از دبدبه‌اش رنگ رخسار دشمنان زرد شده است

او حبیب مصطفی(صلی‌الله علیه و آله و سلم) است و مجاهد راه خدا

 و از این‌رو لشکر پیش‌رویش متلاشی شده است

آن‌سو لشکر شام است با هزاران سازوبرگ

آن‌سو دشمنان دین هستند و این‌سو فقط امام

اما عجب شانی دارد

که به هر سو که تیغ کشید فقط نام خدا را برد

از من مخواه که دربارۀ حسین(علیه‌السلام) صبر پیشه کنم

هرقدر که مصیبت کشید حسین(علیه‌السلام) نَگِریست

دلی که با حسین(علیه‌السلام) نیامیخته چه دلی است؟

ای حاکم آن ننگی را بر ردای دین نشانم بده

که حسین(علیه‌السلام) با خون خویش آن را نشسته باشد

دلی که با حسین(علیه‌السلام) نیامیخته چه دلی است؟

جانم حسین(علیه‌السلام)، جانم حسین(علیه‌السلام)

حسین(علیه‌السلام)، هویت من است...

 

+ ترجمه و فیلم مداحی از حساب آقای روح‌الله رضوی در اینستا

+ و این رو هم اگر تا حالا گوش ندادید، بشنوید [آواز خون، محسن چاوشی]

۱ مرداد ۱۴۰۲ ، ۲۳:۱۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مهتاب