چقدر به همه چیز ایراد میگیری
پس کی به خودت میرسی؟
عالی
مخصوصا + اول :)
چقدر زندگیت سخت و وحشتناک میتونه باشه
آن جمله ای که PK به تروریست ها گفت که خدا به حمایت شما احتیاج ندارد به این معنا که برای محافظت از خدا و دین خدا لازم نیست پیروان ادیان دیگر را بکشید را خیلی دوست داشتم. خیلی. اما من با تعریفی که خدا از فیلم ارائه کرده موافق نیستم. به نظرم فیلم خدا را به خالق تقلیل می دهد و برخی دیگر از نامهای خدا مثل رب را نادیده می گیرد.
البته من تحت تاثیر داستان عاشقانه فیلم آنقدر گریه کرده بودم که نمی توانستم نفس بکشم. شاید هم تحت تاثیر داستان عاشقانه نبود. شاید به خاطر ناامیدی انسان مدرن از پیدا کردن خدا و کمک گرفتن ازش بود.
فیلم را خاله عزیزم بهم معرفی کرد و برایم آورد. خاله عزیزم را خرداد از دست دادم. چقدر با دیدن اسم فیلم خاطره شبی که فیلم را با هم دیدیم برم زنده شد. اگر مقدور شد برای خاله ام دعا کنید.
می خواستم بنویسم تعریفی که فیلم از خدا ارائه کرده. نمی دونم چرا اینطوری نوشتم!!!
من این فیلم رو خیلی وقت پیش دیدم... اون صحنه ای که باباهه به دخترش میگه آره دیگه برو، تو بزرگ شدی و دیگه به من نیاز نداری و من دیگه واست قدیمی شدم دلم رو شکست... واقعا باهاش گریه کردم...
نمیدونم چرا این هندیا بعضی وقتا اینقدر خوب فیلم میسازند لامصبا...
حالا من فیلم اَره و کانجورینگ و هر چی ببینم کلا پوکر فیسم... ولی این فیلمای هندی خوب حس و حالی داره
پ.ن: درد و بلای حسن یزدانی بخوره پس عمامه قلابی حس کلید، مردک جاسوس