تلاجن

تو را من چشم در راهم...

۹ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

مقداری بدیهیات

یه فضای احمقانه‌ای رو این صهیونیست‌ها ساختن خیلی از ماها هم افتادیم توش. سنوار توی تونل بوده؟ سپر انسانی از گروگان‌ها داشته؟ خودش رو توی محیط امن‌تری قرار داده؟ آفرین بهش! احسنت به درایتش اگر همهٔ این کارها رو انجام داده. مگه خاله‌بازیه؟ طرف مقابلت هیچ حدود انسانی‌ای تو جنایت نداره اون‌وقت تو اگر ساده‌ترین تدابیر جنگی رو برای حفظ فرماندهی و مغز متفکر عملیات به خرج بدی آدم بدی هستی؟! خلاصهٔ حرفشون اینه چرا همه‌تون بدون ذره‌ای تدبیر و زیرکی کف خیابون دراز نمی‌کشید تا ما بتونیم راحت قتل‌عامتون کنیم؟! چرا انقدر اذیت می‌کنید؟! چرا بعضیاتون انقدر باهوش و کاربلدید آخه؟!

دقیقا همون که خود سنوار عزیز، دقیق و کامل گفته بود: «آیا دنیا از ما انتظار دارد که کشته شویم و قربانیان خوبی باشیم؟ تا بی‌سر‌و‌صدا ما را سلاخی کنند؟»


پ.ن: من شخصا ترجیح می‌دادم همهٔ اون حرفایی که صهیونیستا می‌زدن درست باشه و سنوار عزیز تا آخرین روز مبارزه تو اعماق تونل‌ها تو امنیت بمونه. 
پ.ن۲: ر.ک به توصیهٔ امیرالمومنین به یکی از خلفا در مورد حضور در میدان نبرد: «زمامدار مانند رشته است که مهره‌ها را جمع مى‌کند و اگر رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراکنده شده، به گونه‌اى که دیگر نمی‌توان همه را جمع کرد». ممکنه بگید این مال شرایط خاصی بوده و خود حضرت هم در زمان حکومت در جنگ‌ها حضور داشتن. بله، ممکنه نیاز به حضور باشه. سنوار عزیز هم تو هتل و ویلای ترکیه و دبی و قطر نبود. تو همون غزه بوده و لازم بوده تا حد ممکن از جونش محافظت کنه. نه برای نفع شخصی که برای پیشبرد هدف.
پ.ن۳: بحث رعایت اخلاق جنگی جداست. ما شبیه اون حیوونا نیستیم و قرار هم نیست باشیم. ولی این چیزایی که اینا گرفتن دستشون، ربطی به اخلاق جنگی نداره. از تدبیر فرمانده حرصشون گرفته.
پ.ن۴: به عنوان یه شاهد حداقلی، ر.ک سریال مختارنامه. اون‌جا که خانوادهٔ فرماندهان رو بردن توی قصر که ازشون محافظت بشه.
۳۰ مهر ۱۴۰۳ ، ۰۸:۴۷ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مهتاب

صالح بعد صالح

خب من واقعا الان تو این مرحله‌ام که «...مَتَى نَصْرُ اللَّهِ...»
چقدر دلم شکست از خبر شهادتت سنوار عزیز... هرچند همین که تو اون جغرافیای کوچیک تا همین الان هم زنده بودی خودش معجزه بود...
کاش می‌شد همهٔ دار‌و‌ندار من و امثال من رو می‌گرفتن ولی فرماندهان و سرداران مقاومت زنده و سالم می‌موندن...
چی می‌تونه جبران خون پاک عزیزان ما باشه؟ چه عذابی؟ چه عقوبتی؟ ما هنوز انتقام خون گرم حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) رو نگرفتیم. هنوز داغ شمشیر زهرآلود ابن‌ملجم روی قلب ماست. ما هنوز لباس عزای شهادت فاطمه (سلام‌الله علیها) رو از تنمون درنیاوردیم. ما هنوز حتی فرصت نکردیم از مجلس غربت امام حسن (علیه‌السلام) بیرون بیایم و برای تنهایی امام سجاد (علیه‌السلام) و فرزندانش اشک بریزیم. ما خیلی که جلو اومده باشیم نهایتا ۱۳دی۹۸ همراه زمان یخ زدیم. جلوتر از این دیگه چیزی وجود نداره. نه زمان، نه مکان، نه خود من. رفتن سید که حتی تو فهرست «تلاش برای باور کردن» هم نیست. هیچ فیلمی ازش رو نمی‌تونم باز کنم و الا یه اختاپوس چنگ می‌زنه به قلبم و ولش نمی‌کنه. اون‌وقت حتی یحیای عزیز رو هم از بین ما بردی؟... یا الله... دلخوشیم به این که می‌بینی و می‌دونی. و اگر تو این‌طور می‌پسندی، پس همین درسته...

کاش این همه فراق، فدیهٔ حضور عظیم شما باشه آقا...
۲۷ مهر ۱۴۰۳ ، ۰۰:۳۳
مهتاب

به احترام شهدا...

شهادت شهدا یا بروز حوادث و ابتلائات باید چیزهایی رو در زندگی روزانه و عادت‌های شخصی ما عوض کنه. فقط این‌طوریه که می‌تونیم مصمم و پایدار بمونیم و به تعبیر قرآن، بعد از ابتلائات، حتی بر ایمانمون افزوده بشه.

چیزهایی شبیه نماز اول‌وقت، قرائت روزانهٔ زیارت عاشورا، تلاش برای دوری از لغو و غیبت در گفت‌وگوها، اهتمام بیش‌تر به کسب روزی حلال، پرهیز از تنبلی و به تعویق انداختن کارها، مطالعات منظم اعتقادی، دقت به رفتارها در ارتباط با خانواده و مخصوصا پدر و مادر، کمک جدی و مستمر به جبههٔ مقاومت به هر شکلی که می‌تونیم و...

فکر کردن به زندگی مردان و زنان بزرگ‌ و پرتلاشی که در همین روزگار فعلی ظاهرا مدرن قرن بیست‌و‌یکمی ما مجبور شدن در مسیر مبارزه با پلیدی‌های عالم سال‌های سال مخفیانه زندگی کنن و حتی در پایان هم غریبانه تشییع و تدفین بشن، آدم رو معذب و شرمنده می‌کنه. شرمی که می‌تونه انگیزهٔ خیلی از تغییرها باشه...

+ و می‌دونید، به اثر وضعی این تغییرها فکر می‌کنم در نظام هستی. به تاثیری که تلاش مضاعف خالصانهٔ ما (به احترام و به یاد شهدا) می‌تونه روی عوض شدن معادله‌ها بذاره. حتی اگر فرسنگ‌ها از خط مقدم مبارزه دورتر باشیم...
۱۸ مهر ۱۴۰۳ ، ۰۶:۴۹ ۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
مهتاب

با سپاس قبلی

خانم و آقای اصطلاحا محترم، در صلح بودن تو با جهان، حاصل فرهیختگی‌ت نیست. از عوارض پخمگی زیادته. مسئله اینه حتی شعور مشاهدهٔ رنج‌ها رو هم نداری، چه برسه به درک و پردازش و خدای‌نکرده تحلیل و کنار اومدن باهاشون. ایرادی هم نداره. منتها سرخوشی ناشی از بلاهتت رو تجویز نکن و خیال نکن اگه کسی مثل تو خجسته نیست یعنی لابد پس هوش هیجانی‌ شخص شخیصت خیلی بالاست.
نهایتا این که سعی کن تا حد امکان کلا خفه شی.
۱۷ مهر ۱۴۰۳ ، ۲۱:۳۰ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مهتاب

صرفا جهت تخلیهٔ روانی

+ نتانیاهو به درجهٔ جنون رسیده. ما که تکلیفمون روشنه، منتها حتی اگر هدف حفظ رژیم هم باشه باز این مسیری که این مردک داره می‌ره عجیبه. خب بابا یکم کوتاه بیا، چهار تا امتیاز بده، گروگان‌هات رو پس بگیر، سرمایهٔ اجتماعی‌ت رو ترمیم کن، بعد دوباره به‌تدریج قوات رو جمع کن و هر غلطی می‌خوای بکن. این جنون روند اضمحلال رژیم رو تسریع می‌کنه ولی خب، ممکنه با فاصلهٔ کوتاه داغ‌های بزرگی به دل ما بذاره.

+ یعنی ما اگر یه سری گاو از سوئیس و یه سری گوسفند از استرالیا آورده بودیم و بهشون طی یک دورهٔ فشرده توضیح می‌دادیم لبنان و فلسطین و سوریه چه ربطی به ایران دارن تا الان نه‌تنها توجیه شده بودن، بلکه خودشون می‌تونستن موضوع رو تدریس کنن؛ ولی به یه سری ایرانیا هنوز نمی‌شه فهموند. حالا شاید بگید چرا گاو و گوسفند خارجی که باید عرض کنم چون چهارپایان ایران توجیهن خودشون.

+ زدم خطبه رو ببینم ولی صدای آقا به نظرم خسته و محزون بود. دلم نکشید دیگه. خدایا قلب پسر فاطمه (سلام‌الله علیها) رو از ما راضی کن و خودت بهش در غم فراق نزدیک‌ترین یارانش، آرامش بده🤲

+ چقدر کیف کردم از سفر عراقچی به لبنان. درود به شجاعتت مرد.
۱۳ مهر ۱۴۰۳ ، ۱۵:۲۴ ۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰
مهتاب

سال شمسی، میلادی، قمری. هرکدوم که دوست داری :)

چه می‌دونم؛ مثلا ظهور رو بنداز همین امسال بگو واسه شما کردم :)
۱۲ مهر ۱۴۰۳ ، ۲۲:۰۲ ۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰
مهتاب

کاربرد وفاقی موشک

چیزی که از حملهٔ موشکی به اسراییل برام قشنگ‌تره، اینه که امشب توییت صادق زیباکلام، محمود صادقی، امیر تنها و... فیو زدم. این‌جای وفاق واقعا قشنگه. صدوهشتاد‌درجه اختلاف‌نظر داریم تو خیلی مسائل، ولی پای ایران و امنیت ایران، پای جواب دادن به اسراییل، هم‌نظر و همراهیم. باید مراقب این همراهی بود. این همون چیزیه که می‌تونه نجاتمون بده و به فضل خدا ما رو پیش ببره.



+ جنگ تموم نشده. ولی خطراتی که ما رو تهدید می‌کنن، با نشون دادن قدرتمون کم می‌شن (یه جاهایی کلا از بین می‌رن). حتی اگر کل احساستون نسبت به کل ماجرا فقط ترسه، باز هم راهش حمایت از قدرتمند بودن و قدرت‌نمایی ایران عزیزمونه.
۱۰ مهر ۱۴۰۳ ، ۲۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
مهتاب

دل قوی دار...

برای این مردان بزرگ سرنوشتی جز شهادت نمی‌شه متصور بود. ولی خب، هرچقدر هم پیش‌بینی کرده باشیم و احتمال داده باشیم، باز از سوز و درد قلبمون کم نمی‌شه... . بعضی فقدان‌ها انقدر دردناکن که خیلی جدی با خودت می‌گی: «واقعا مقاومت ارزشش رو داره؟» و ممکنه روزهای متمادی طول بکشه تا بتونی دوباره افکار و انگیزه‌هات رو مرتب کنی و سروسامون بدی...



+ یاری خدا به‌‌وقتش می‌رسه و به مومنین به‌قدری عطا می‌شه که همگی راضی می‌شن. اما این آزمونیه برای ما که مشخص بشه اعتمادمون به وعده‌های پروردگار عالم در احوال شکست و پیروزی چقدر با هم متفاوته. ان‌شاءالله که سربلند ازش بیرون بیایم...
۷ مهر ۱۴۰۳ ، ۱۶:۵۷ ۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
مهتاب

طوری که خیلی از مردم فکر می‌کنن:

_ ما خیلی دوست داریم ایران پیشرفت کنه و شبیه این کشورای گوگولی توی فیلما و سریالا بشه. وای خدای من🥹

+ حاضرید برای این خواسته به اندازهٔ خودتون تلاش و فداکاری کنید و مسئولیت بپذیرید؟

_ نه دیگه در اون حد😏 مگه زمان کوروش کبیر مردم تلاش می‌کردن؟ کوروش و داریوش زحمت می‌کشیدن؛ مردم استفاده می‌کردن. به یزدان که گر ما خرد داشتیم😔
۴ مهر ۱۴۰۳ ، ۱۹:۲۵ ۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
مهتاب