تلاجن

تو را من چشم در راهم...

دل قوی دار...

شنبه, ۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۴:۵۷ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
برای این مردان بزرگ سرنوشتی جز شهادت نمی‌شه متصور بود. ولی خب، هرچقدر هم پیش‌بینی کرده باشیم و احتمال داده باشیم، باز از سوز و درد قلبمون کم نمی‌شه... . بعضی فقدان‌ها انقدر دردناکن که خیلی جدی با خودت می‌گی: «واقعا مقاومت ارزشش رو داره؟» و ممکنه روزهای متمادی طول بکشه تا بتونی دوباره افکار و انگیزه‌هات رو مرتب کنی و سروسامون بدی...



+ یاری خدا به‌‌وقتش می‌رسه و به مومنین به‌قدری عطا می‌شه که همگی راضی می‌شن. اما این آزمونیه برای ما که مشخص بشه اعتمادمون به وعده‌های پروردگار عالم در احوال شکست و پیروزی چقدر با هم متفاوته. ان‌شاءالله که سربلند ازش بیرون بیایم...

دیروز به دانشجوهام گفتم منازعه رو با لنز واید نگاه کنید...وقت دعواهای داخلی و مقصریابی و ...نداریم! با دلایل عقلی گفتگو کنیم نه با دغدغه‌های جناحی....خلاصه که .... الحمدلله

واقعا هم خدا رو شکر. ان‌شاءالله ادامه‌دار باشه.

واسه مطلب بعدی بود این کامنت نمی‌دونم چرا اینجا نوشتم:)

حله :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی