تلاجن

تو را من چشم در راهم...

با سپاس قبلی

سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۳۰ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
خانم و آقای اصطلاحا محترم، در صلح بودن تو با جهان، حاصل فرهیختگی‌ت نیست. از عوارض پخمگی زیادته. مسئله اینه حتی شعور مشاهدهٔ رنج‌ها رو هم نداری، چه برسه به درک و پردازش و خدای‌نکرده تحلیل و کنار اومدن باهاشون. ایرادی هم نداره. منتها سرخوشی ناشی از بلاهتت رو تجویز نکن و خیال نکن اگه کسی مثل تو خجسته نیست یعنی لابد پس هوش هیجانی‌ شخص شخیصت خیلی بالاست.
نهایتا این که سعی کن تا حد امکان کلا خفه شی.

 وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ...

آل عمران، ۱۵۹

تو زندگی واقعی باشه. ولی دیگه اجازه بدید تو وبلاگ یکم راحت باشم. خسته شدم انقدر مزخرف شنیدم و جواب ندادم.

لال بشن الهی. :)

 

حق بود.

ان‌شاءالله سلامت باشن. فقط یکم کم‌تر حرف بزنن ما راضی هستیم.

چشم، اجازه میدم:)))

:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی