تلاجن

«...روزهای کوتاه عمر را با شکیبایی می‌گذرانند...»

چند بار از یه سوراخ گزیده شیم کافیه؟

دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۵۸ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
احتمال داره کل بقای انقلاب اسلامی رو مدیون اون مسئول حفاظتی باشیم که اصرار کرد کیف کشمیری رو برای ملاقات با امام بگرده و آشنابازی درنیاورد.

حالا بعد پنج دهه ترور و خرابکاری و انواع ناکارآمدی‌هایی که به خاطر سهمیه و فامیل‌بازی گرفتارشیم، همچنان به زیرسبیلی رد کردن و «ایشون با منه» و «حاج آقا سفارش کردن» ادامه بدید تا به امید خدا همگی منقرض شیم‌ تموم شه✋

نظر خیلی نامحبوب ۷

جمعه, ۷ تیر ۱۴۰۴، ۰۷:۲۴ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
انقدری که من می‌فهمم داشتن بمب اتم کمک خاصی به ما نمی‌کنه. این نظریه که باید تا جایی که ممکنه از طبیعت استفاده کرد و بهش تسلط پیدا کرد و قدرت پیدا کرد و... مادیه نه دینی. تو منظومهٔ فکری ما همهٔ این اقدامات یه حد معمول متعارفی دارن و قدرت اصلی دست خداست. فلذا تلاش‌های اغراق‌آمیز برای قدرتمند شدن لازم نیست. قدرت اصلی ما در مسیرهای دیگه و چیزهای دیگه است و برای اون‌ها باید تلاش کرد. 
در واقع چرا باید چیزی بسازیم که طبق مبانی فکریمون _منابع اصلی قدرتمون_ هرگز نمی‌تونیم ازش استفاده کنیم؟ مثل اینه از بالاترین منبع قدرت و وجه تمایزمون با حیواناتی که رو‌به‌رومون هستن صرف‌نظر کنیم و خودمون رو تا سطح اونا پایین بیاریم. کسانی که اون‌‌ها رو حق نمی‌دونیم و معتقدیم در انتهای این مبارزه که نور به ظلمت غلبه می‌کنه قراره دقیقا به خاطر همین افکار و عملکردشون مورد غضب قرار بگیرن.

این کار نهایتا بیهوده و مایهٔ تلف کردن وقت و انرژی و منابع مالی ماست.



+ بعدنوشت: اونچه که باید به هر قیمتی ازش مراقبت کرد، حق غنی‌سازی در خاک ایرانه. بخش قدرت‌آفرین و بازدارندهٔ کل این ماجرا برای ما اینه. (بدیهیات: شرط لازم؛ و نه کافی)

بازنشر از روزمره‌ها (۴)

دوشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۰۴ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
خدا من رو نبخشه اگر قصدم تخفیف و تقلیل درد و رنج هموطنام باشه؛ ولی ما مسئول شترای خودمونیم عزیزانم. این خونه خودش صاحب داره✋

ماقبل بحث

يكشنبه, ۲ تیر ۱۴۰۴، ۱۲:۵۸ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
شبه‌روشنفکر ایرانی از هرجای تاریخ که خوشش میاد عبرت می‌گیره. اگر یه نمه مذهبی باشه، ما باید فقط و فقط از صلح حدیبیه و صلح امام مجتبی علیه‌السلام و «الیوم یوم المرحمه» بعد از فتح مکه درس بگیریم و دیگه خیلی که بهش فشار بیاد و نتونه یه بخش‌هایی از تاریخ رو حذف کنه (کی به کیه) نهایتا از کربلا هم درس تعامل و مذاکره می‌گیره. اگر هم تو تاریخ معاصر دنبال عبرت بگرده فقط و فقط سرنوشت ژاپن و آلمان تو جنگ جهانی دوم جای یادگیری داره و اگر ما به بخش‌های دیگه‌ای از همین تاریخ اسلام یا معاصر استناد کنیم متوهمیم و اینا که نصف تاریخ رو دور می‌ریزن واقع‌بینن :)


+ نظر خیلی نامحبوبی که دارم اینه که حتی همین متن بالا هم نوشتنش زایده. اصلا موضوع نه تاریخه، نه عبرته، نه منطق و استدلال. موضوع فقط اینه تا الان داشتی چطوری یه لقمه نون درمی‌آوردی. فقط کیفیت همین مورد تکلیف همهٔ موارد بعدی رو هم روشن می‌کنه✋

کارهایی که می‌تونیم انجام بدیم:

يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۱۳ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
۱. مدام اخبار رو پیگیری نکنیم.

۲. مطلقا اطلاعات غیرموثق رو به اشتراک نذاریم و تا‌حدامکان از به اشتراک گذاریشون توسط بقیه هم جلوگیری کنیم.

۳. اگر امکانش رو داریم به مکان‌های امن‌تر بریم.

۴. مرتب دعا کنیم. دعای چهاردهم صحیفهٔ سجادیه، سورهٔ فتح، دعای توسل و دعای جوشن صغیر توصیه شدن.

۵. اگر برامون ممکنه به صورت هفتگی یا ماهانه مبلغی رو به حساب جبههٔ مقاومت واریز کنیم. هم تو سایت رهبری این امکان هست، هم گروه‌های موثق دیگه‌ای وجود دارن.

۶. فراموش نکنیم آدم‌های جبههٔ مقابل هم دارن رنج‌های مختلفی رو تجربه می‌کنن. با این تفاوت که ما به رحمت و مغفرت پروردگار عالم امیدواریم و با هر خط‌کشی، عملکرد ما به حق و حقیقت نزدیک‌تره. 

۷. فراموش نکنیم اگر زندگی این دنیا یک زندگی جاودان سراسر خوشی هم بود باز رنج و حتی مرگ شرافتمندانه ارزش خودش رو داشت. چه برسه به وضع فعلی.

۸. تخلفات جایگاه‌های سوخت‌رسانی یا جاهای دیگه رو حتما گزارش بدیم تا کار برای ماهی‌گیری از آب گل‌آلود سخت بشه. [تخلفات جایگاه‌های سوخت‌رسانی رو می‌شه به ۰۹۶۲۷ گزارش کرد.]

۹. «الا بذکر الله تطمئن القلوب». ذکر بگیم. استغفار، لاحول و صلوات جزء توصیه‌شده‌هان.

۱۰. تا جایی که ممکن و مقدوره جریان عادی زندگی رو حفظ کنیم.

۱۱. موارد مشکوک دوروبرمون رو به شماره‌های ۱۱۳، ۱۱۴، ۱۱۶، ۱۵۳۵ یا ۱۶۳۶ گزارش بدیم. جزئیات این موارد مشکوک تو اطلاعیهٔ سایت‌های خبررسانی هست.

۱۲. تا حدامکان در مورد اخبار جنگ صحبت نکنیم. نه تو خونه با اعضای خانواده، نه تو محل کار با همکارا. تحمل خود واقعیت معمولا همیشه راحت‌تره تا پیگیری مداوم و از دورش. با این پیگیری مداوم عملا به اندازهٔ رنج‌های همه رنج می‌کشیم. در صورتی که واقعا نیازی نیست. رنج هرکسی برای خودش بسه. [واضحه که هیچ منافاتی با همدلی نداره. شما جزئیات رو بدونی یا نه، به‌هرحال دعا و کمک مالی در حد توان و... رو داری انجام می‌دی]

* موتور جست‌وجوی ایرانی برای موارد ضروری در زمان داخلی بودن اینترنت:
 zarebin.ir
gerdoo.me

+ شما هم اضافه کنید اگر دوست داشتید :)

یادآوری مناسبتی (اول و بیش‌تر به خودم)

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۴۶ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
مهم‌ترین قانون‌های بازی این دوتان:

یک: «هر»کدوم از ما «هر»کاری انجام بدیم و «هر» تصمیمی بگیریم نهایتا ارادهٔ الهی محقق می‌شه. تمام تصمیم‌های ما به هر شکل، به یک نهایت ختم می‌شن و اون تحقق خواست خداست. قدرت اختیار ما فقط برای ظهور و بروز استعدادها و درونیات خودمون و محل امتحان آدم‌هاست. فلذا، باید خیلی مراقب باشیم اختیار برامون توهم تاثیرگذاری ایجاد نکنه. ما هیچی نیستیم.

دو: همه‌چیز (جز ذات مقدس او)، محدود و موقته.
بسیار بسیار محدود و موقت.


+ تالمات ناشی از شروع مرحلهٔ جدید تقابل ایران و رژیم صهیونیستی رو تسلیت می‌گم. به امید پیروزی هرچه سریع‌تر و نهایی حق علیه باطل در تمامی میدان‌ها.

به پناه آمده‌ایم...

پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
یه بار چندوقت پیش شروع کردم به ثبت تعداد کارهای اشتباهم در طول روز. کارهایی که عمدی یا سهوی، کوچیک یا بزرگ، اما به‌وضوح در تعارض با خواسته‌ها و دستورات حضرت باری تعالی بودن. قصدم این بود به‌ازای هرکدومشون دو رکعت نماز بخونم و طلب استغفار کنم. منتها بعد یه مدت نسبتا کوتاه، انقدر تعدادشون زیاد شد که واقعا مستأصل شدم و خدا رو شکر کردم که در دین ما موقعیت‌های مختلفی هست که حضرت پروردگار به یه بهونه‌ای با حداقل توجه و تضرع، بسیاری از خطاها رو یک‌جا می‌بخشن و عفو می‌کنن. چون اگر بنا بود شرط بخشش اون‌ها استغفار و تضرع تک‌به‌تک به‌ازای هرکدوم باشه، فکر کنم خیلی‌هامون کلا از دین خارج می‌شدیم😅 این ماجرا به‌حدی تاثیر عمیقی روی من گذاشت که بخشیدن آدم‌های دیگه رو هم برام خیلی راحت‌تر کرد. من کلا و در مجموع آدم کینه‌ای‌ای نیستم که زود از آدم‌ها دلخور بشم؛ ولی وقتی برام تموم بشن دیگه تقریبا نمی‌تونم ببخشمشون. منتها دیدم اگر نتونم راحت ببخشم، احتمالا راحت هم بخشیده نمی‌شم. و اگر می‌تونم از خطاهای خودم چشم‌پوشی کنم و توقع مغفرت داشته باشم، باید بتونم از خطاهای بقیه هم بگذرم. خلاصه‌ش این که امروز یکی از اون روزهاست که می‌شه گونی‌گونی سنگینی و خبط و خطا رو برد تحویل داد و سبک و راحت برگشت. تا جایی که می‌تونیم از دستش ندیم🙌



+ تکلیف حق‌الناس معلومه که مراحل مضاعف جدا داره. ضمن این که درستش اینه طلب مغفرت با نیت جدی برای جبران و اصلاح باشه که همگی استادید و می‌دونید خودتون. جهت تکمیل بحث فقط گفتم اشاره کنم.

+ من رو هم دعا کنید اگه یادتون موند🤲

وی پس از مدت‌ها رفته نونوایی

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۰۷ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
ایرانی جماعت چرا تلاش نمی‌کنه کارها رو راحت‌تر کنه برای خودش؟ به جای این که شونصد ساعت تو صف وایستیم یه دستگاه نوبت‌دهی می‌ذاریم بیرون نونوایی که هرکس نوع و تعداد نون‌ها رو سفارش بده، کارت بکشه، رسید بگیره و وقتی آماده شد اعلام بشه. بعدم اون اطراف تا جایی که ممکن بود نیمکت ‌و میز و صندلی می‌چینیم با نوشیدنی‌های ساده از ملت پذیرایی می‌کنیم تا نوبتشون بشه (حالا چون شمایی نوشیدنی هم نمی‌خواد). ساختار تنور رو هم به‌روز‌رسانی می‌کنیم تا زودتر نون آماده بشه و مشتری‌های بیش‌تری داشته باشیم. محیط داخل رو هم برای نونواها بهینه‌سازی می‌کنیم انقدر عرق نریزن و اذیت نشن. با یکم خلاقیت و قر و فر اضافه (مثلا نونوایی‌ای بزنی که همهٔ مدل‌های نون‌های سنتی رو یه‌جا پخت کنه) این مدل رو می‌شه صادر هم کرد حتی.

نظر خیلی نامحبوب ۶

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۴، ۰۷:۴۷ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
شوق و ذوق زیاد و شدید برخی آدم‌ها به زیارت‌های متعدد و مکرر مزار ائمه یا یک‌سری مستحبات دیگر، روشی ناخودآگاه برای تسکین عذاب وجدان ناشی از عمل نکردن به بعضی واجبات یا راهی برای فرار کردن از وظیفهٔ جهاد در راه خدا است (با همهٔ گستردگی و انعطاف و تنوع زمینه‌ای این واژه). چه بسا خود شیطان مشوق این زیارت‌ها باشد.

کم ولی مستمر

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۴:۴۵ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
بنده اگر استاد عرفان بودم و شاگردام ازم توصیه‌ای چیزی می‌خواستن، یکی از اولین چیزهایی که بهشون می‌گفتم این بود که یه کار مستحب رو انتخاب کنید و روزانه فقط و فقط و فقط به نیت خشنودی قلب حضرت صاحب روحی لتراب مقدمه الفداء انجام بدید. مطلقا بدون هیچ چشم‌داشت دیگه‌ای. اعم از پاداش دنیوی و اخروی یا تاثیر اون عمل در عاقبت و نسل و... . هیچی. فقط و فقط به خاطر حضرت.

+ ترجیحا هم بعضی مستحباتی که مورد تاکید بیشتریه. مثل قرائت قرآن، نافله و زیارت عاشورا.

+ اگه دوست داشتید توصیه‌های عرفانی‌تون رو تو نظرات بنویسید استفاده کنیم.

آف‌کورس که همهٔ اینا تقصیر جمهوری اسلامیه

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۴، ۰۷:۰۰ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
ظرف دوسه ماه گذشته درگیر سفارش یه کالای کوچیک برای آزمایشگاه بودم و نهایتا مجبور شدم به یه شرکت چینی ایمیل بزنم و کالا رو از اونا بخرم. و پسر، نظم و برنامه‌ریزی و مشتری‌مداری ۹.۷۵ از ۱۰. اون ۰.۲۵ هم چون این مدت وسطای هماهنگی ما، یه چند روزی با تاخیر جواب یکی از ایمیلام رو دادن و بعد توضیح دادن که درگیر جابه‌جایی محل شرکتشون بودن و اینا.

دقیقا تو همین مدت با یکی‌دو تا فرد و شرکت ایرانی هم در ارتباط بودم که صرفا قرار بود جواب این سوال ساده رو بدن که آیا فلان کالا رو موجود دارن؟ و اگر ندارن، می‌تونن برامون بیارن یا نه. و شرکتی که باهاشون مرتبط بودم با گذشت یکی‌دو ماه و چند بار پیگیری من هنوز به همین سوال ساده جواب نداده :)

اشکالی داره؟ نه والا! یکی زحمت می‌کشه پیشرفت می‌کنه یکی هم دوست داره قبل و بعد و بیش‌تر از هر اقدامی غر بزنه. این وسط فقط ادعامون گوش فلک رو کر نکنه کافیه.

نظر خیلی نامحبوب ۵

شنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
به‌زودی زمانی می‌رسه که آدم‌ها با ذره‌بین و چراغ‌قوه تو سابقهٔ زندگی خودشون و فک‌و‌فامیل و اجدادشون می‌گردن دنبال نشانه‌هایی از دین و دین‌داری و اعتقاد به خدا و پیامبراش تا نشون بدن و ثابت کنن که چقدر فرهیخته و فهمیده بودن.
من مرده، شما زنده‌.

تا عقل کسی را نسنجیده‌اید به اسلامش خوش‌بین نباشید

دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ۰۵:۰۷ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
آدم‌هایی در فجازی هستند که رگ و ریشهٔ خانوادگی و اعتقادی‌شون بسیار فاصله داره با اونچه مدنظر یه دین و حکومت دینیه. بعضا کاملا سکولارن. اما از منظر واقع‌بینانه که به مسائل نگاه می‌کنن، به خاطر اقتدار و امنیت کشور، ولو موقت، طرف نیروهای مذهبی رو می‌گیرن و حتی در انتخابات ممکنه به نامزدی رای بدن که کیلومترها با دغدغه‌های اجتماعی اون‌ها فاصله داره. در مقابل آدم‌هایی رو داریم با صبغهٔ دینی و مذهبی که فقط برای این که در دولت‌های فلان، قانون حجاب اجرا نمی‌شه یا کمتر اجرا می‌شه، حاضرن به ضعیف‌ترین گزینه‌ها رای بدن و براشون تبلیغ کنن. 
حد احترامم نسبت به گروه اول و میزان چندشم از گروه دوم قابل‌توضیح نیست.

+ عنوان، حدیثی از حضرت رسول(صلی‌الله علیه و آله و سلم)

اعترافات ذهنی

سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۳، ۰۷:۴۱ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
اواخر دورهٔ نوجوونی‌م علاقهٔ عجیب و غریبی به کارای قمیشی پیدا کرده بودم. از همینا که الان بهشون می‌گن فن. ما می‌گفتیم طرفدار دوآتیشه یا همچین چیزایی. عدد قبل آتیش هم می‌تونست بسته به میزان علاقه تا سه هم بالا بره. خلاصه یکی از دغدغه‌هام شده بود این که این آدم با این همه کمالات موسیقایی چرا تو یکی از مصاحبه‌هاش گفته به دنیای بعد از مرگ اعتقاد نداره. یه بار حتی می‌خواستم براش یه نامه بنویسم (یا شایدم نوشتم، درست یادم نیست) بهش بگم حیف تو نیست آخه؟ چرا خب؟ نامه‌ای که الان یادآوریش برام بی‌اندازه خنده‌دار ‌و مسخره است. ولی جزء اولین تلاش‌های من برای ایجاد پیوند و وحدت و علاقه بین جنبه‌های مختلف وجودم بود. جنبه‌های مختلفی که در مورد انسان ایرانی پیچیده است و بعد از انقلاب پیچیده‌تر هم شده. شما همین انتهای اخبار رسمی رو نگاه کنی که توش تاریخ روز بعد به قمری و شمسی و میلادی اعلام می‌شه، میزان پیچیدگی انسان ایرانی دستت میاد. دور نشیم از بحث. خلاصه‌ش این بود که جرقه‌هایی در وجودم بود که دلم برای دورترین آدم‌ها به دین و مذهب و خدا و پیغمبر می‌سوخت و دلم می‌خواست یه‌طوری براشون توضیح بدم مسیرهای دیگه‌‌ای هم برای زندگی هست و شاید خوب و درست بهشون اطلاع ندادن این قضیه رو. یا مثلا می‌نشستم برای یه سری بازیگر خارجی که دوستشون داشتم فاتحه می‌خوندم که برسه به روحشون و چون جزییات منشوری مختلفی تو زندگی‌هاشون معمولا هست، می‌گفتم خدایا اینا مستضعف فکری بودن، لطفا ببخششون. مثلا جرمی برت گناه داره بخواد عذاب شه. حیف اون بازی عجیب و عالی‌ش تو سری شرلوک هولمز نیست؟
حالا چرا اینا رو نوشتم؟ چون هنوز هم که هنوزه این ماجرا ادامه داره و طبیعتا پیچیده‌تر هم شده. یعنی الان ایمان و اعتقاد خود من طی این سال‌ها دستخوش تغییراتی شده و یه سری سوالات جدید پیش اومده و تردیدهای تازه و همون‌طور که دودستی و با چنگ و دندون باید باورهام رو توی این طوفان حوادث آخرالزمان بچسبم، هنوز و همچنان دوست دارم برای یه سری آدم‌های خیلی دور از مفاهیم دینی دعا کنم و هدیه بخرم و (عجالتا محرم و نامحرم رو فراموش کنید) بغلشون کنم و بگم: آخه حیف تو نیست عزیزم؟ حیف تو نیست؟...
و کاش می‌شد... کاش می‌شد دست همه رو گرفت و مستقیم برد بهشت... حیف این همه آدم مهربون و خوش‌قلب و دوست‌داشتنی با این همه فاصله از خدا و مهربونی خدا...

آتئیست صورتی

سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، ۱۰:۲۳ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
امروز به یه نفر گفتم من اگه آتئیست هم بشم یکی روزه یکی هم زیارت امام رضا (علیه‌السلام) رو ادامه می‌دم. البته الان که بیش‌تر فکر می‌کنم دوست دارم نماز رو هم ادامه بدم.

شما اگه آتئیست بشید کدوم عمل دینی رو همچنان دوست دارید انجام بدید عایا؟

نظر خیلی نامحبوب ۴

جمعه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۳، ۰۳:۲۹ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
تنهاش گذاشتیم و شهید شد. حالا هم نشستیم اشک تمساح می‌ریزیم. جمهوری اسلامی مدت‌هاست داره هم چوب رو می‌خوره و هم پیاز رو. ما که ان‌شاءالله خدا کمک کنه تا آخر آخرش پشت آرمان‌های این نظام هستیم؛ ولی این‌طور تیشه به ریشهٔ امید مستضعفین عالم زدن اصلا قشنگ نیست. حجم محافظه‌کاری سازمان‌یافته‌ای که از بالا تا پایین در جریانه، سال‌به‌سال داره فاجعه‌بارتر می‌شه...

اون‌طرف بوم

جمعه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، ۰۸:۴۲ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
یه سکانسی تو «داستان ازدواج» هست که زن و شوهر و وکیل‌هاشون تو دادگاهن و دارن بحث می‌کنن. همین‌طور که صحبت‌ها پیش می‌ره وکیل خانومه (که خودش هم زنه) کتش رو درمیاره و صرفا با تاپی که تنشه جلسه رو ادامه می‌ده. به طور مشخص هم این کار رو برای تحت‌تاثیر قرار دادن قاضی که یک آقاست انجام می‌ده. یا مثلا تو «لالالند» شخصیت زن قصه وسط یه قرار شام با پارتنرش، یهو با شنیدن صدای یه موسیقی آشنا یاد فرد دیگه‌ای می‌افته و پا می‌شه می‌ره دنبال اون آدم دوم. یا کلا توی فیلم‌ها و سریال‌ها اغلب این‌طوریه که اگر شخصیت زن قصه خیانت کنه، همه باید درک کنن که به هرحال اونم دلایل خودش رو داشته حتما ولی خیانت شخصیت مرد معمولا به‌‌سرعت اونو به فرد منفی قصه تبدیل می‌کنه. سکانس‌های متعددی در فیلم‌ها و سریال‌ها هست که بسته به جنسیت فرد، قضاوت اخلاقی نویسنده و کارگردان و به‌تبع اون‌ها بیننده‌ها از خطای انجام‌شده تغییر می‌کنه. ممکنه تو نگاه اول این ماجرا یه جور تبعیض مثبت و به نفع خانم‌ها به نظر برسه ولی در واقع با گستردگی و استمراری که داره، زن‌ها رو ضعیف و پرتوقع می‌کنه. این تصویر رو می‌سازه که تو به عنوان زن، چون زن هستی (و مخصوصا اگر شیک و زیبا باشی)، پس وظیفه‌ای در قبال همسر و زندگی و جامعه نداری و هرکس از وظایف و مسئولیت‌ها و بایدهای حضور خانوادگی و اجتماعی‌‌ت حرف بزنه داره محدودت می‌کنه یا بهت ظلم می‌کنه. این فضا ترسناک و خطرناکه. باید مراقبش بود.

اف لک من خلیل...

جمعه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۰۸ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
تو مطلبی که بعد از شهادت شهید سنوار عزیز نوشته بودم یه جمله بود که قبل انتشار حذفش کردم. نه چون از واکنش و قضاوت کسی نگران بودم؛ چون با این که قلبم درد گرفته بود و دنبال مقصر می‌گشت ولی عقلم هنوز یه چیزایی می‌فهمید. یه جمله به این مضمون که «خدایا، اگه جدی‌جدی طرف صهیونیستا هستی بگو که ما هم تکلیفمون رو بدونیم و انقدر الکی حرص نخوریم.» الان که خبر شهادت محمد ضیف تایید شده (که قبل‌تر به شکل غیررسمی هم زمزمه‌هاش بود) باز برگشتم سر اون خونهٔ اول. این‌بار دلم قرص‌تره و عقل و قلبم هیچ‌کدوم اون جمله رو تایید نمی‌کنن؛ ولی باز انگار دنبال مقصر می‌گردم برای این همه رنج و ظلم...
پروردگار عزیزم، صبر تو خیلی زیاده و دل ما خیلی کوچیک... خودت این قلب‌های کم‌طاقت رو به دریای بی‌پایان صبرت متصل کن... ما خیلی خسته‌ایم...

اینم یه جور بدبختیه دیگه

چهارشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ۰۳:۴۷ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
یه نوع فاز روشنفکری هم هست که تو مواجهه با ظلم‌های بزرگی مثل ماجرای فلسطین سکوت نمی‌کنه و خودش رو به اون راه نمی‌زنه (اون‌طور که روال شبه‌روشنفکراست) منتها فازش اینه که نه، این کارا ‌و این راه‌ها جواب نمی‌ده. این مدلی که فلسطینیا دارن مبارزه و مقاومت می‌کنن و این شکلی که ایران کمک می‌کنه غلط و بی‌کلاسه. باید طرحی نو درانداخت و راه جدیدی رفت و کار متفاوتی کرد و...
حالا با اون قسمتش که خیال می‌کنن از فرماندهان تو میدون و کسایی که سال‌ها به شکل تخصصی دارن تو این حوزه کار می‌کنن و هزینه می‌دن، بیش‌تر و بهتر می‌فهمن کار ندارم؛ مشکل اینه تا تهش هم عملا کاری نمی‌کنن. البته با تعداد لایک‌ها و نظرات حس خودمتفاوت‌پنداری و روشنفکربازی‌شون ارضا می‌شه و ظاهرا همین کافیه.

نظر خیلی نامحبوب ۳

جمعه, ۲۸ دی ۱۴۰۳، ۰۸:۰۰ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

چپ و راست می‌بینم پسرا این‌طرف و اون‌طرف نوشتن: «آره حالا الان فلان باشید ولی وقتی چهل سالتون شد و هنوز ازدواج نکردید اون‌وقت معلوم می‌شه بهمان». قشنگ معلومه ترسای خودشون رو دارن به بقیه منتقل می‌کنن. خب حالا گیرم چهل سالم شد و ازدواج نکردم. چی می‌شه مثلا؟ چرا نمی‌فهمید همه مثل هم فکر نمی‌کنن و خواسته‌های یکسان از زندگی ندارن؟ بعد با این وضع تربیتی الان پسرا واقعا رو چند درصدشون می‌شه به عنوان حامی و تکیه‌گاه حساب کرد که حالا اگر نباشه چیزی از دست داده باشی؟ اغلبتون تو مهارت‌های ارتباطی با خانوما لنگ می‌زنید و بدیهیات رو هم بلد نیستید. هرچی کمتر آدم ببینتتون برای سلامت روانش بهتره.