يكشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۵۲ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
چشم طوفان ناحیهای است با هوای آرام که در میانهٔ طوفانهای شدید گرمسیری ایجاد میشود. [ویکی پدیا]
یعنی در حالی که در اطراف، باد و گرداب با سرعت بالایی در حال حرکت است، مرکز طوفان ممکن است یک جزیره آرام با آب و هوای آفتابی باشد.
و دل مومن نیز چنین است به گمان من. جزیره آرام با آفتاب ملایم در میانه گرفتاریها. مومن از امید و تلاش حرف میزند و خیلیها به او لقب «خیالپرداز» میدهند. عکسهای هوایی گردباد و گرداب را نشانش میدهند و او را متهم میکنند که «واقعبین» نیست.
مومن شبیه سوارهای است که به افق نگاه میکند؛ به انتهای مسیر. و دیگران چشمشان به سنگریزههای بین راه است و مدام غر میزنند که «اگر یکی از این سنگریزهها لاستیک را سوراخ کند چه کنیم؟!»
مومن با خودش، در مورد عمل به هیچ حق و حقیقتی مطلقا تعارف ندارد و در جایی که مسئول و مدیر باشد، در عین ادب و نرمی و لطافت رفتاری، با دیگران نیز. به خودش فرصت میدهد که ذره ذره بهتر شود؛ ولی هیچ کدام از وظایفش را از دایره برنامهریزی و عمل خارج نمیکند به خیال این که «نمیتوانم»، «نمیشود»، «به من چه اصلا؟»، «حالا مگر چه کسی رعایت میکند که من دومیاش باشم؟»
صرفا طبق قوانین رسمی عمل نمیکند؛ علاوه بر قواعد و قوانین رسمی، انصاف و وجدان دارد و عمیقا به آنها متعهد است.
مدام و مداوم در حال بررسی حال و احوالش است؛ حب و بغضهایش را زیر ذرهبین میگذارد و آنها را با حق و عقل میسنجد. نه بیدلیل منطقی و عاقلانه و منطبق بر حق و حقیقت، به کسی علاقه دارد و نه به خاطر ضعفها و حقارتهای روحی و حسادتها و کینههای نفس اماره، از کسی متنفر است.
هرگز و تحت هیچ شرایطی دروغ نمیگوید. با هیچ توجیهی. مگر جایی که واقعا مصلحتی وجود دارد که بسیار بسیار شرایط خاص و نادری است.
پرتلاش است و در کم و کیف تلاش هیچکس را مانند او نمیبینید.
باهوش است؛ چرا که اصولا دینداری کار انسانهای باهوش است. انفاق، امر به معروف، تقیه و خیلی دیگر از وظایف دینی فقط از انسانهای هوشمند برمیآید. هوشمند کیست؟ در تعریف دین، هر کس بیشتر حواسش باشد به رهنمودهای عقل. کسی که به آنچه میفهمد و میداند عمل میکند؛ بدون توجه به این که چند نفر دیگر در این حق و حقیقت با او همراه هستند؛ بدون توجه به نیش و کنایهها.
به خاطر نفسش عصبانی نمیشود؛ حتی در دفاع از حق. اگر داد بزند به این دلیل است که در آن لحظه خاص، فریاد است که تاثیرگذار است و وجدانهای خوابیده را بیدار میکند و اگر سکوت میکند از ترس قضاوت شدن نیست؛ سکوت میکند چون سکوت برای فهماندن حق، موثر است.
مومن، عاشق است. عمیقا عاشق است و درد عشق را میفهمد. «فراق» را میفهمد. «اشک» را میفهمد.
در میان مردم تنهاست و در خلوت خودش، پروردگار عالم کنار اوست. برای همین است که اگر تمام مردم عالم از بین بروند و او باشد و قرآنش، احساس ترس و وحشت ندارد.
متقی است. اهل خودداری و به اندازه (و بلکه بگویم کم) خوردن، خوابیدن و حرف زدن.
امنیت و آرامش است برای آدمهای معمولی، مایه اطمینان قلبی است برای مومنین دیگر و باعث زحمت و آزار است برای ناکسان.
قلب او همان ظرفی است که خداوند حقایق را، حکمت را و آرامش را به آن نازل میکند؛ پس مومن سزاوارتر از همه آدمیان دیگر است به پیشبینی آینده انسان و جهان؛ چرا که تقوا، کلید درک حقایق عالم است. بنابراین، برای فهمیدن این که قرار است ماجرای تقابل حق و باطل به کجا برسد، حرف هر کسی را دوست دارید بخوانید و بشنوید؛ ولی فقط حرف مومنین را باور کنید. آنها تنها کسانی هستند که واقعا میدانند درباره چه چیزی حرف میزنند...