تلاجن

تو را من چشم در راهم...

۱۴۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

مزیت رقابتی

مزیت رقابتی اصلی دین، در ایجاد مکارم اخلاقی، ضمایم، متعلقات و ملزوماتش ( آرامش عمیق روحی، انصاف، ادب، سعه صدر، تغافل به موقع، صلابت و رحمت به جا و...) است؛ مقصدی که فقط و فقط از جاده اسلام می توان به آن رسید و بزرگ ترین دلیلی که در مقیاس گسترده، در طول تاریخ، سبب تحقق وعده " یدخلون فی دین الله افواجا " شده و در ادامه نیز چنین خواهد شد؛ پس وقتی این قابلیت را نداری، در عین حال حتی تلاش نمی کنی در مسیر دست یابی به آن قرار بگیری و با این وجود، با بیش ترین توان ممکن، ژست های انقلابی گری ات را مثل پتک بر سر بقیه می کوبی، رسما فقط خودت را دست انداخته ای!


+رونوشت به شاخ های اصطلاحا حزب اللهی توییتر.


+ " ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند؛ صاحبدلی بر او بگذشت؛ گفت: تو را مشاهره چند است؟

گفت: هیچ! از بهر خدا می خوانم!

گفت: از بهر خدا، مخوان! "

۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۱۸:۵۸ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مهتاب

گفت هشیاری بیار!

+ اولی: «یعنی ببین دختره نصف منم درس نمی‌خوند؛ الان با سهمیۀ باباش داره پزشکی می‌خونه دانشگاه. اگه من سهمیه داشتم...»

دومی: «من بابام نرفت دنبالش دیگه. باید می‌رفت کردستان کارای اداریشو انجام می‌داد دیگه نرفت این همه راهو.» 

اولی: «وای دیوانه‌ای تو! من جای تو بودم یه دربست می‌گرفتم می‌رفتم پیگیری می‌کردم؛ می‌دونی چقد فرق می‌کنه؟!»


من: :|


+ چرا اغلبمون به بی‌عدالتی معترضیم و درعین‌حال آرزو داریم خودمون هم از اون شرایط ناعادلانه استفاده کنیم؟!

من شخصا با همۀ سهمیه‌های ایثارگری و هیئت علمی و اصولا هر چیزی که قرار باشه تو به خاطر تلاش یه نفر دیگه، امتیازی داشته باشی، مخالفم؛ ولی مخالفت من این شکلیه که خودم حتی اگر امکانش رو هم داشته باشم، از این‌ها استفاده نمی‌کنم و این به نظرم خیلی خیلی خیلی بدیهی میاد! واقعا فاز مردممون چیه؟!


+ لطفا نگید این سهمیه‌ها قانونی‌ان! اون حقوق‌های عجیب و غریبی که حضرات می‌گرفتن و الان هم می‌گیرن هم کاملا قانونیه! ما نیاز به آدم‌هایی داریم که در عین توانایی، از قوانین ناعادلانه استفاده نکنن و درعین‌حال با تمام وجود تلاش کنن برای تغییر قوانین و شرایط و زندگیشون رو وقف این کار کنن! و به اعتقاد من فقط همین گروهن که اوضاع رو تو هر جامعه‌ای تغییر می دن؛ بقیه در درجات مختلفی سرکارن! و جالب‌تر اینه که دقیقا همین عده که بیش‌ترین سختی رو می کشن، از همه هم کمتر غر می‌زنن و از همه هم امیدوارترن به بهتر شدن اوضاع!


+ من اصلا اهل فوتبال نیستم ولی یادمه چند وقت پیش تو خبرا بود که روز امضای قرارداد از «شفر»، سرمربی استقلال، اسم پدرشو برای ثبت توی قرارداد خواسته بودن؛ گفته بود شما به بابای من چیکار دارین؟ بهش گفتن برای روال اداری. گفته بود توی کل دوران مربی‌گریم هیچ‌کسی اسم بابامو ازم نپرسیده بود!


+ و به قول امیرخانی فتأمل!


بعد نوشت: فکر کنم لازم باشه این توضیح رو اضافه کنم که من واقعا هیچ نظر منفی یا بدی نسبت به کسایی که از این امتیازها استفاده می‌کنن ندارم؛ ولی قطعا برای کسی که این کارو در عین توانایی انجام نمی‌ده، احترام مضاعفی قائلم. 

۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ ، ۰۸:۳۵ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مهتاب

در جست و جوی عمق از دست رفته

تحلیل ها، فریادهای وا اسلاما و نکته سنجی های مثلا دغدغه مندانه محافل اصطلاحا حزب اللهی مجازی را در قسمت های اول پخش پایتخت این سری دیدید؟
همین ها، به همین شکل، سال هاست تحلیل های ظاهرا خفن ایدئولوژیک و دلسوزانه درباره هر رطب و یابسی تحویلمان می دهند و ما هم بلانسبت مان مثل یک موجود با نمکی فقط سرتکان می دهیم، نچ نچ می کنیم و خیلی دیگر معتقد باشیم، حرص هم می خوریم.
منی که از دوازده سالگی روزنامه می خواندم، پیگیر اخبار و تحلیل های سیاسی بودم و همیشه سیاست یکی از موضوعات مورد علاقه ام بوده، رسما به درجه حال به هم خوردگی رسیده ام؛ از هرچه تحلیل و تفسیر و پیش بینی و اصطلاحا دغدغه مندی.
حس می کنم باید یک دوره ای بین ده تا بیست سال، همه چیز را تعطیل کنم، بروم جایی یک مزرعه پرورش زنبور عسل پیدا کنم و در وقت های خالی ام فقط تفسیر قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، کتاب های شهید مطهری، علامه طباطبایی، امام، علامه جعفری، شهید بهشتی و یک سری متفکران اسلامی ایرانی و غیر ایرانی دیگر را بخوانم و بچه های نداشته ام را بزرگ کنم.
رسما به اندازه یک سیاستمدار کهنه کار شصت هفتاد ساله احساس خستگی می کنم...

پ.ن: متن آن نامه چندصد امضائه را اتفاقی امروز دیدم؛ هیچ اطلاعی در مورد جزییات این ماجرا ندارم و هیچ نظری هم؛ فقط با توجه به تجربه چهارساله حضورم در یک تشکل دانشجویی و ارتباط کمابیش مستمر با اتحادیه مان، این را از من بشنوید؛ کاملا ممکن و محتمل است پشت یک رزومه تحصیلی- تشکیلاتی- فرهنگی به ظاهر خفن، هیچ خبر خاصی نباشد؛ گول کلمات را نخورید. 
۲۳ فروردين ۱۳۹۷ ، ۱۹:۰۱ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مهتاب

اعتراف در تاریکی

یه جای فیلم "ایتالیا ایتالیا" هست که نادر (حامد کمیلی) و برفا (سارا بهرامی) شروع می کنن رازهای ناگفته زندگی شونو به هم می گن؛ بعد نادر به عنوان یه اعتراف تقریبا شرم آور می گه :" من تو نوشتن پایان نامه لیسانس تاریخم تقلب کردم و حدود دو سوم متنو از یه کتاب ایتالیایی کپی کردم که هنوز ترجمه نشده بود و می دونستم اساتیدم نخوندنش.":|

می خوام بگم یعنی تقلب تو پایان نامه، باعث خجالته در اصل؛ نه ریاست!


+فیلمشم ببینید. غلظت روشنفکریش یکم بالاست؛ ولی ببینید:)

۹ فروردين ۱۳۹۷ ، ۱۰:۵۵ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مهتاب