+ اولی: «یعنی ببین دختره نصف منم درس نمیخوند؛ الان با سهمیۀ باباش داره پزشکی میخونه دانشگاه. اگه من سهمیه داشتم...»
دومی: «من بابام نرفت دنبالش دیگه. باید میرفت کردستان کارای اداریشو انجام میداد دیگه نرفت این همه راهو.»
اولی: «وای دیوانهای تو! من جای تو بودم یه دربست میگرفتم میرفتم پیگیری میکردم؛ میدونی چقد فرق میکنه؟!»
من: :|
+ چرا اغلبمون به بیعدالتی معترضیم و درعینحال آرزو داریم خودمون هم از اون شرایط ناعادلانه استفاده کنیم؟!
من شخصا با همۀ سهمیههای ایثارگری و هیئت علمی و اصولا هر چیزی که قرار باشه تو به خاطر تلاش یه نفر دیگه، امتیازی داشته باشی، مخالفم؛ ولی مخالفت من این شکلیه که خودم حتی اگر امکانش رو هم داشته باشم، از اینها استفاده نمیکنم و این به نظرم خیلی خیلی خیلی بدیهی میاد! واقعا فاز مردممون چیه؟!
+ لطفا نگید این سهمیهها قانونیان! اون حقوقهای عجیب و غریبی که حضرات میگرفتن و الان هم میگیرن هم کاملا قانونیه! ما نیاز به آدمهایی داریم که در عین توانایی، از قوانین ناعادلانه استفاده نکنن و درعینحال با تمام وجود تلاش کنن برای تغییر قوانین و شرایط و زندگیشون رو وقف این کار کنن! و به اعتقاد من فقط همین گروهن که اوضاع رو تو هر جامعهای تغییر می دن؛ بقیه در درجات مختلفی سرکارن! و جالبتر اینه که دقیقا همین عده که بیشترین سختی رو می کشن، از همه هم کمتر غر میزنن و از همه هم امیدوارترن به بهتر شدن اوضاع!
+ من اصلا اهل فوتبال نیستم ولی یادمه چند وقت پیش تو خبرا بود که روز امضای قرارداد از «شفر»، سرمربی استقلال، اسم پدرشو برای ثبت توی قرارداد خواسته بودن؛ گفته بود شما به بابای من چیکار دارین؟ بهش گفتن برای روال اداری. گفته بود توی کل دوران مربیگریم هیچکسی اسم بابامو ازم نپرسیده بود!
+ و به قول امیرخانی فتأمل!
بعد نوشت: فکر کنم لازم باشه این توضیح رو اضافه کنم که من واقعا هیچ نظر منفی یا بدی نسبت به کسایی که از این امتیازها استفاده میکنن ندارم؛ ولی قطعا برای کسی که این کارو در عین توانایی انجام نمیده، احترام مضاعفی قائلم.
من یه کم مخالفم. فرزندی که سهمش از پدرش سرفه و سردرد و فریاد بخاطر موجی بودنه و میتونیم بگیم تقریبا از داشتن پدر محروم شده... نباید سهمی داشته باشه؟