تلاجن

تو را من چشم در راهم...

۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

زندگی در نقطهٔ عطف تاریخ

یه ژانری تو فیلم و سریالا هست که من بهش می‌گم ژانر سرخوش. این‌طوریه که ته مسئله و دغدغهٔ شخصیت اصلی اینه دوستاش یه مهمونی‌ای چیزی دعوتش نکردن، فلان تمرین و حرکت ورزشی یا موسیقی رو نمی‌تونه خوب یاد بگیره، اونی که دوستش داره بهش محل نمی‌ذاره، شغلی که می‌خواد رو نتونسته به دست بیاره و... .

هدف ما اینه دنیا برای همهٔ آدما تبدیل به همچین فضای ساده و شادی بشه که حتی غصه‌هاشم آروم و مهربونن. ما وسط این دنیای پر از خون و باروت و دست و پای قطع‌شدهٔ بچه‌ها، برای اون دنیا تلاش و دعا می‌کنیم و به یاری خدا با همهٔ مصائب مسیر، پیروزی نهایی با ماست.

+ محکم بشینیم که شاید نزدیک آخرای قصه (و ناچار، پرتلاطم‌ترین بخشش) باشه🙌
۳۰ شهریور ۱۴۰۳ ، ۲۱:۲۶ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مهتاب

شعارزدگی خسته‌کنندهٔ ما سرجاش البته

چیزی که گاهی مرورش می‌کنم اینه که ناتو هم نتونست اون‌طور که می‌خواد از اوکراین در مقابل روسیه دفاع کنه. این یعنی فقط ما نیستیم که نمی‌تونیم از متحدانمون حمایت کنیم. دست بقیه هم کاملا باز نیست؛ محدودیت‌ها زیاده و مسائل پیچیده‌ان.
۲۸ شهریور ۱۴۰۳ ، ۲۲:۴۹ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مهتاب

همون همیشگی🤦🏻‍♀️

محیطای کاری چنان با استخدامیای سهمیه‌ای و رانتی و باپارتی‌اومده اشباع شده که تلاش برای ورود شرافتمندانه به این محیطا، حتی اگر با موفقیت همراه باشه، شروع یه دوران زجرآوره. بهتر اینه همینا با هم باشن و از پس هم بربیان.

پ.ن: من اینو بارها تو این وبلاگ نوشتم و جا داره باز هم اشاره کنم. مردم ما تا خرخره تو رانت و پارتی و سهمیه و کم‌فروشی و گرون‌فروشی و درآمدای شبهه‌دار غرق شدن. حرف زدن از حق و باطل با این آدما، خیلی سخت و در اغلب موارد بی‌فایده است.

پ.ن۲: فرمود: «عبادت ده جزء دارد و نه جزء آن کسب روزی حلال است»
۱۹ شهریور ۱۴۰۳ ، ۲۰:۴۱ ۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱
مهتاب

بازگشت دوره‌ای به این سوال بزرگ همیشگی..

کاش می‌شد دوتایی با خدا می‌نشستیم تو یه کافهٔ معمولی. یا مثلا قدم می‌زدیم کنار هم تو همون پیاده‌رویی که دوستش دارم. و من سوال‌هام رو ازش می‌پرسیدم و اون آروم و دونه‌دونه جواباشون رو برام توضیح می‌داد.

کاش می‌شد بفهمم واقعا چه هدفی این همه سال رنج کشیدن نوع انسان روی زمین و بعد هم در اون دنیا رو توجیه می‌کنه. چی می‌شد اگر کل ماجرا از همون اول شروع نشده بود؟

چیزی که متوجه شدم اینه که فقط و فقط دیدن آدم‌های بزرگ می‌تونه کمی این رنج رو التیام بده و قلب آدم رو آروم کنه و این آدم‌ها هم انقدر کم و نادر و کمیابن که...
۱۶ شهریور ۱۴۰۳ ، ۲۱:۴۷ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
مهتاب

واقعا ?Where are you

نوشته بود:

The World is drowning in the blood of the innocent

...?Where are you

۸ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۸:۱۶ ۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
مهتاب