بین تمام تواناییهای غیرعادی، مهارتهای ذهنی، کشف و کرامتهای عرفانی، فقط کاش روزی بتوانم به قدرت مدیریت و کنترل فکر و خیال برسم. برای قطع هجوم این همه خاطره و خیال تلخ ناخواسته با هر بهانه و تلنگر باربط و بیربطی...
یعنی اوضاع این طوری است که مثلا آهنگ الف میتواند مرا یاد دو خاطرهٔ خیلی خوب، پنج خاطرهٔ خوب، سه خاطرهٔ متوسط، دو خاطرهٔ بد و یک خاطرهٔ خیلی بد بیندازد؛ انتخاب ذهن من دقیقا همان خاطرهٔ خیلی بد است برای یادآوری و دیگر خیلی بخواهد تخفیف بدهد و لطف کند، آن دو تا خاطرهٔ بد.
+ اخیرا به این دستاورد شگفتانگیز و البته ترسناک رسیدهام که خیلی چیزها از زندگی بیستوپنج شش سال گذشته را دلم میخواهد بریزم دور و از نو شروع کنم. از اولِ اول. و تنها گرفتاریام این است که خاطرات و خیالات آن بیستوپنج شش سال گذشته رهایم نمیکنند...
یک وقتی بود میرفتیم حرم، از دردها و رویاها و آرزوهایمان میگفتیم...
و حالا خود حرم رفتن شده آرزو...
+ پروردگارا! ببخش بر ما گناهانی را که نعمتها را تغییر میدهد و بلا نازل میکند...