تلاجن

تو را من چشم در راهم...

خلق الانسان (خیلی خیلی خیلی) ضعیفا

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۸ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

بین تمام توانایی‌های غیرعادی، مهارت‌های ذهنی، کشف و کرامت‌های عرفانی، فقط کاش روزی بتوانم به قدرت مدیریت و کنترل فکر و خیال برسم. برای قطع هجوم این همه خاطره و خیال تلخ ناخواسته با هر بهانه و تلنگر باربط و بی‌ربطی...

یعنی اوضاع این طوری است که مثلا آهنگ الف می‌تواند مرا یاد دو خاطرهٔ خیلی خوب، پنج خاطرهٔ خوب، سه خاطرهٔ متوسط، دو خاطرهٔ بد و یک خاطرهٔ خیلی بد بیندازد؛ انتخاب ذهن من دقیقا همان خاطرهٔ خیلی بد است برای یادآوری و دیگر خیلی بخواهد تخفیف بدهد و لطف کند، آن دو تا خاطرهٔ بد.


+ اخیرا به این دستاورد شگفت‌انگیز و البته ترسناک رسیده‌ام که خیلی چیزها از زندگی بیست‌وپنج‌ شش سال گذشته را دلم می‌خواهد بریزم دور و از نو شروع کنم. از اولِ اول. و تنها گرفتاری‌ام این است که خاطرات و خیالات آن بیست‌وپنج شش سال گذشته رهایم نمی‌کنند...

راهش رو پیدا کردید

ما رو هم خبر کنید

راهش رو باید از اهالی سیر‌ و‌ سلوک بپرسید. ولی همین که می‌دونیم بالقوه امکانش وجود داره، خودش خیلی جالبه.

#نفی_خواطر

 

«امّا نفی‌ خواطر ، عبارت‌ است‌ از صَمْت‌ قلب‌ و تسخیر آن‌ ، تا نگوید مگر به‌ اختیار صاحب‌ آن‌ ، و آن‌ اعظم‌ مطهّرات‌ سرّ است‌ و مُنتج‌ اکثر معارف‌ حقّه‌ و تجلّیات‌ حقیقیّه‌ است‌؛ و عقبه‌ای‌ست‌ کَئود و گریوه‌ای‌ست‌ مشکل‌.

و چون‌ طالب‌، ارادۀ صعود بر آن‌ کند خواطر از جوانب‌ بر آن‌ حمله‌ می‌کنند و وقت‌ او را مشوّش‌ می‌دارند . و سالک‌ باید در این‌ مقام‌ مانند جبال‌ رواسی‌ ثابت‌ بایستد و سر هر خاطری‌ که‌ حرکت‌ کند و ظاهر شود به‌ شمشیر ذکری بیندازد، و در محقّرات‌ خواطر تساهل‌ نورزد، چه‌ هر خاطری ـاگر چه‌ حقیر باشدـ خاری است‌ در پای‌ دل‌ که‌ آن‌ را در راه‌ لنگ‌ می‌سازد و بسی‌ از متشیَّخین‌ طیّ این‌ مرحله‌ را به‌ ذکر می‌آموزند و می‌خواهند از ذکر نفی‌ خواطر کنند و این‌ اوّل‌ خَبْطی است‌ که‌ ایشان‌ را حاصل‌ شده‌، چه‌ نفی خاطر امری‌ست‌ صعب‌ و مجاهد را آسان‌ دست‌ ندهد و مدّت‌ها مجاهده‌ باید تا این‌ مرحله‌ حاصل‌ شود. چه‌، این‌ مرحله‌ را ارباب‌ سلوک داء عُضال‌ خوانند.»

به‌نقل از رسالۀ سیر و سلوک، نوشتۀ سید بحرالعلوم

ممنونم ازتون. برش جالبی بود.

دقیقا یادمه وقتی اولین بار تو کتاب آزادی معنوی شهید مطهری با این مفهوم رو‌به‌رو شدم چقدر جا خوردم و البته تاسف که چطور انتظاراتم از توانایی‌های نوع انسان، انقدر محدود بوده که حتی قبل اون بهش فکر هم نکرده بودم.

اربعین اربعین اربعین اربعین باید زحمت کشید

:)
همینه دیگه. بدون زحمت که به جایی نمی‌شه رسید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی