تلاجن

تو را من چشم در راهم...

اعترافات ذهنی

سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۳، ۰۷:۴۱ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
اواخر دورهٔ نوجوونی‌م علاقهٔ عجیب و غریبی به کارای قمیشی پیدا کرده بودم. از همینا که الان بهشون می‌گن فن. ما می‌گفتیم طرفدار دوآتیشه یا همچین چیزایی. عدد قبل آتیش هم می‌تونست بسته به میزان علاقه تا سه هم بالا بره. خلاصه یکی از دغدغه‌هام شده بود این که این آدم با این همه کمالات موسیقایی چرا تو یکی از مصاحبه‌هاش گفته به دنیای بعد از مرگ اعتقاد نداره. یه بار حتی می‌خواستم براش یه نامه بنویسم (یا شایدم نوشتم، درست یادم نیست) بهش بگم حیف تو نیست آخه؟ چرا خب؟ نامه‌ای که الان یادآوریش برام بی‌اندازه خنده‌دار ‌و مسخره است. ولی جزء اولین تلاش‌های من برای ایجاد پیوند و وحدت و علاقه بین جنبه‌های مختلف وجودم بود. جنبه‌های مختلفی که در مورد انسان ایرانی پیچیده است و بعد از انقلاب پیچیده‌تر هم شده. شما همین انتهای اخبار رسمی رو نگاه کنی که توش تاریخ روز بعد به قمری و شمسی و میلادی اعلام می‌شه، میزان پیچیدگی انسان ایرانی دستت میاد. دور نشیم از بحث. خلاصه‌ش این بود که جرقه‌هایی در وجودم بود که دلم برای دورترین آدم‌ها به دین و مذهب و خدا و پیغمبر می‌سوخت و دلم می‌خواست یه‌طوری براشون توضیح بدم مسیرهای دیگه‌‌ای هم برای زندگی هست و شاید خوب و درست بهشون اطلاع ندادن این قضیه رو. یا مثلا می‌نشستم برای یه سری بازیگر خارجی که دوستشون داشتم فاتحه می‌خوندم که برسه به روحشون و چون جزییات منشوری مختلفی تو زندگی‌هاشون معمولا هست، می‌گفتم خدایا اینا مستضعف فکری بودن، لطفا ببخششون. مثلا جرمی برت گناه داره بخواد عذاب شه. حیف اون بازی عجیب و عالی‌ش تو سری شرلوک هولمز نیست؟
حالا چرا اینا رو نوشتم؟ چون هنوز هم که هنوزه این ماجرا ادامه داره و طبیعتا پیچیده‌تر هم شده. یعنی الان ایمان و اعتقاد خود من طی این سال‌ها دستخوش تغییراتی شده و یه سری سوالات جدید پیش اومده و تردیدهای تازه و همون‌طور که دودستی و با چنگ و دندون باید باورهام رو توی این طوفان حوادث آخرالزمان بچسبم، هنوز و همچنان دوست دارم برای یه سری آدم‌های خیلی دور از مفاهیم دینی دعا کنم و هدیه بخرم و (عجالتا محرم و نامحرم رو فراموش کنید) بغلشون کنم و بگم: آخه حیف تو نیست عزیزم؟ حیف تو نیست؟...
و کاش می‌شد... کاش می‌شد دست همه رو گرفت و مستقیم برد بهشت... حیف این همه آدم مهربون و خوش‌قلب و دوست‌داشتنی با این همه فاصله از خدا و مهربونی خدا...

از میزان پاکی قلبت بغضی شدم....

🙈

یکی از ویژگیهای پیامبر عزیز همین بود... حریص بود به هدایت بندگان خدا.

حسودیم شد.

نمی‌دونم. مطمئن نیستم ریشه‌ش همون باشه. در مورد من انگار انگیزه‌های شخصی دخیله😅

مامانم یه عمه خانوم داشت،  مسن بودن. مثلا حدود ۸۰ سال داشتن و شبها برای گوگوش و شاه نماز شب میخوندن :) 

یبار دلیلش رو پرسیدم، گفتن؛ من که بدی‌ای ازشون ندیدم.. :)

این دیگه دارک شد😂

ما هم یه دوستی داشتیم عاشق آنجلینا جولی بود . براش نامه می‌نوشت میداد به یکی دیگه از دوستان ما که  ترجمه و ایمیل کنه . البته اون ترجمه میکرد ولی ایمیل نه !! 

اینو گفتین یاد اون افتادم 😂😁

عه، می‌خواست هدایتش کنه یعنی؟😅

اصلا وارد یه فاز دیگه شد :))

حالا شاید جواب یه سری کارای خوبشون بوده به این صورت🤷‍♀️

اگر هم قلبا و عملا مانع این رفتارها نبودن، توی برزخ کمک کننده ست

👌

پیچیدگی انسان ایرانی و مسأله ایجاد وحدت بین جنبه های مختلف وجود

عنوان یه مقاله خوب تو حوزه تعلیم و تربیت و جامعه شناسی می‌تونه باشه:)

عنوان از ما مقاله از شما :)

چه جالب 😍😍 من هم همیشه فکر میکردم آدم هایی که تیزهوشن مثلا مدرسه تیزهوشان درس خوندن یا آدم های موفقی هستن چرا با وجود این که این همه دلیل و منطق برای دین و احکامش وجود داره مسیر دیگه ای رو انتخاب میکنن .  و حتی روزهای زیادی رو صرف این کردم که چه طور در این رابطه باهاشون صحبت کنم . ولی متاسفانه هیچ وقت با هیچ کدومشون صحبت نکردم .توی این مورد شدیدا احساس ضعف میکنم  . آخه یک عده آدم که منافع اقتصادیشون جز از طریق از بین بردن دین و اعتقادات مردم به دست نمیومد خیلی وقته کارشون رو از طریق رسانه ها شروع کردن و سالهاست دارن سعی میکنن جای خوب و بد رو با هم عوض کنن . ....

اینقدر بعضی از آدمای اطرافم رو دوست دارم و دلم براشون میتپه که حد نداره ولی واقعا جز دعا نمیدونم چه کاری میتونم انجام بدم انگار یک نفرم مقابل یک لشگر هزاران نفری ...

اون شکلی از هوش که باعث پذیرش دین می‌شه، با شکلی از هوش که باعث قبولی تیزهوشانه، متفاوته. تو اولی علاوه بر حد قابل‌قبولی از منطق، حق‌پذیری و تحت‌تاثیر جو و جماعت قرار نگرفتن هم مهمه. خود مقولهٔ ایمان به غیب، جنسی از خردمندی رو می‌خواد که نصیب هرکسی نمی‌شه.

و البته بله، متاسفانه گاهی جز دعا هیچ کار دیگه‌ای نمی‌شه انجام داد🤷‍♀️

چه قلب مهربونی🥹

خیلی جالب بود واسم

منم هنوز دعا میکنم چون حس آرامش میده😍

لطف داری عزیزم :)

دعا خیلی خوبه🥲
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی