این چیزی که شما میگید رو من تجربه کردم. بعد از یک هفته خیلی سخت که دو تا اتفاق خیلی تلخ برام رقم خورد ، یه شبی با خدا قهر کردم . صبح از خواب بیدار شدم و بی هیچ مقدمه و برنامه ریزی قبلی بلیط گرفتم و رفتم مشهد :))
من به جز حجاب این مدلی چادرِ سفت و سختم، همه چیز رو ادامه میدم 🤣
یعنی نماز، روزه، حج، مستحبات؛ ادعیه، تعقیبات؛ مجالس روضه و مولودی و زیارت و ... همه حال میدن. الا این یه مورد 😑
وقتی به این فکر میکنم که دلم نمیخواست چه چیزایی رو ادامه بدم؛ بیشتر میرسم به یک سری چیزها که خیلی مسائل شرعیای نیستند!
برای خودمم جالبه!
با خدا حرف زدنو
بارها شده بعد از اینکه قله شدید یه سختی رو از همین سختیهای معمولی زندگی رو گذروندم، تو سراشیبی فرود یادم اومده دعا کنم از خدا کمک بخوام ، بعد نمیدونم چرا تو اون اوج قله یادم نمی اومد ، چرا اون همه بی تابی کردم ، چرا همه کار کردم همه دری زدم همه چیزی گفتم دعا نکردم با خدا حرف نزدم.
حالا که خوب سختی کشیدم درد و رنج تحمل کردم، حالا تازه یادم اومد. از پوست کلفتی خودم عصبانیم.
حجاب، امری اخلاقی....