چپ و راست میبینم پسرا اینطرف و اونطرف نوشتن: «آره حالا الان فلان باشید ولی وقتی چهل سالتون شد و هنوز ازدواج نکردید اونوقت معلوم میشه بهمان». قشنگ معلومه ترسای خودشون رو دارن به بقیه منتقل میکنن. خب حالا گیرم چهل سالم شد و ازدواج نکردم. چی میشه مثلا؟ چرا نمیفهمید همه مثل هم فکر نمیکنن و خواستههای یکسان از زندگی ندارن؟ بعد با این وضع تربیتی الان پسرا واقعا رو چند درصدشون میشه به عنوان حامی و تکیهگاه حساب کرد که حالا اگر نباشه چیزی از دست داده باشی؟ اغلبتون تو مهارتهای ارتباطی با خانوما لنگ میزنید و بدیهیات رو هم بلد نیستید. هرچی کمتر آدم ببینتتون برای سلامت روانش بهتره.
متأسفم برای بعضی پسرای امروز.
خیلی فاصله دارن با مفهوم زندگی و هنر زندگی و با حقیقت زندگی
این حرف ها رو باید در جواب چیزایی که میگن بخونید. منظورشون دختری هست که حواسش به این نیست که زمانش بر عکس مرد محدوده برای تشکیل زندگی و خانواده. منظور دخترایی هست که از این پسر به اون پسر میپرن و وقتی بشه 40 سالشون و نیازشون به خانواده زیاد میشه تازه یادشون میافته که دیگه ممکنه دیر شده باشه.
چرا؟ مرد به ثروت و جایگاه اجتماعیش ارزش گذاری میشه و زن با زیباییش!
زمان به نفع کدومه؟
مرد میتونه توی 60 سالگی هم قدرت جنسی و باروری داشته باشه اما زن چی؟
در مورد رد کردن خاستگار هم حق با شماست، دخترا بعضا به دلایل منطقی ممکنه مجرد بمونند، کسی مقصر نیست، واقعا شرایط اینجوری شده، پسرها کمتر میل به ازدواج دارن چون مسئولیت زندگی روی دوش مرد خیلی سنگینتر شده نسبت به زمان های قبل و این گپ فرهنگی و اقتصادی پر نشده... نتیجه این که خاستگار کمتر میشه و دخترای بیشتری مجرد میمونند... بنظر من واقعیت اینه که کسی مقصر نیست.
پس زیاد این ورا آفتابی نشم که در سلامت روانتون اختلال ایجاد نکنم :)