تلاجن

تو را من چشم در راهم...

نیازمندی‌ها

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۳۳ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
بدون این که برم سر کار، ماهانه به اندازهٔ خرید چند تا کتاب و مجله و آلبوم موسیقی و هزینهٔ اشتراک اینترنت و فیلیمو (و امثالهم) و خرید یه سری خرت و پرت دیگه (که سرجمع فکر کنم یکی دو تومن بشه) بهم پول بدن و من بشینم تو خونه تاریخ، تاریخ علم، فلسفه، فلسفهٔ تعلیم و تربیت (و کلا کتابای حوزهٔ تعلیم و تربیت) و کتابای حوزهٔ زنان به اضافهٔ مقادیری ادبیات و کتابای اعتقادی بخونم و برای نوجوونا یه مجموعه تاریخ علم (و شاید هم یکی دو تا مجموعه داستان کوتاه یا رمان بزرگسال و یکی دو تا مطلب بلند تو حوزهٔ مسائل زنان) بنویسم.


+ برای تفریح هم آشپزی کنم، سه‌تار بزنم و برم دوچرخه‌سواری.

نمی خوام به جایی برسم که نیازهام کارم رو مشخص کنن... آدم باید کارشو دوست داشته باشه.

همه ی این هایی هم که گفتید همش «کار» بود .

اینا کارهاییه که واسه من مثل تفریحه. نیاز روحی دارم به انجامشون. اون‌طوری بخوایم حساب کنیم آدمی‌زاد همیشه در حال انجام یه کاری هست بالاخره. حتی وقتی یه گوشه نشسته فقط فکر می‌کنه.

چقدر مفیدین شما =}}}}

نیستم که الان! اینا فانتزیه🙄

لزومی به خرید کتاب نیست! عضو کتابخونه محلتون بشید و از کتاباش استفاده کنید. هر روزم با دوچرحه برید کتابخونه

یه سری کتابا رو باید خرید و داشت به نظرم.

منم همیشه همینو می گم. البته نه دقیقا برای همین موارد اما کلیت این حرف شما آرزوی منه :))

آره واقعا. یه پول قلمبه پیدا کنیم سرمایه‌گذاری کنیم جایی، با سودش زندگی کنیم. بعد برسیم به کارایی که دوست داریم و ممکنه درآمدزا نباشن یا نشن هیچ‌وقت :)

سلام :)

یکی می‌خواد دانشگاه فرهنگیان قبول بشه تا هم وقت آزاد و هم حقوق کافی داشته باشه، برای انجام‌دادن کارهای تحقیقی از این دست.

شما تاییدش می‌کنید؟

سلام :)

کارهای تحقیقی تو حوزهٔ آموزش و پرورش؟ صد در صد! من معتقدم حالت درست علوم انسانی، با برگشت به ریشه‌های شکل‌گیری این علوم اتفاق می‌افته. یعنی مثلا بیایم فکر کنیم مباحث تربیتی تو دنیا از کجا شروع شد به شکل گرفتن؟ عمدتا از برداشت‌هایی که به ذهن مربیان و معلمان می‌رسید و این‌ها به مرور در طول قرن‌ها، تکامل پیدا کرد و دانش روی دانش اومد. حالا، اون تجارب از جهت کمی به حدی رسیده که بعضیا عمرشون رو می‌ذارن رو یادگیری نظرات مختلف انباشته‌شدهٔ این قرن‌ها. اگر این یادگیری در جهت تلاش برای حل مسائل جدید نباشه، یه یادگیری بی‌فایده است و صرفا انباشت معلوماتش باعث می‌شه یه جور دایره‌المعارف موضوعی گویا تولید بشه :) اما در اصل، یادگیری تجربیات گذشتهٔ بشریت، ابزار کار کسیه که سوال داره و قراره مسئله‌ای رو حل کنه. ابزار کارشه چون تفکرش رو وسیع می‌کنه و کمک می‌کنه از اول چرخ رو اختراع نکنه :)

دستهٔ اول مثل جنگجویانی هستن که سال‌ها بدون دلیل، فرسنگ‌ها دور از میدون نبرد و بدون این که چیزی از جنگ و شرایط جنگی بدونن، شمشیرهاشون رو برق می‌اندازن و لباس نظامی تنشونه و دستهٔ دوم اونایی‌ان که شمشیر می‌گیرن دستشون تا بجنگن! واضحه که گروه اول فقط به درد گرفتن عکس یادگاری می‌خورن و گروه دوم اونایی‌ان که تاریخ رو عوض می‌کنن؛ حتی اگر شمشیر از دستشون بیفته، حتی اگر در بدترین حالت، شمشیری نداشته باشن! چیزی که مهمه، اینه که تحت‌تاثیر عکسای آتلیه‌ای گروه اول و با نگاه به لباسای خاکی، پاره و خونیشون، افسردگی نگیرن و به تلاششون ادامه بدن :)

لزوماً تو حوزه‌ی آموزش و پرورش که نه! کار تحقیقی در همه‌ی حوزه‌ها، از جمله فلسفه و فلسفه‌ی علم و حتّی علوم محض مثل ریاضی و فیزیک. :)

البته اون کسی که مثالش رو زدم، از اونجا که آدم درون‌گراییه، می‌ترسه نتونه معلّم شایسته‌ای بشه و شرمنده‌ی دانش‌آموزهاش بشه. 

 

چه نگاه جذّابی واقعاً. :)

اگر در کل به تدریس علاقه داره، به نظرم کار خوبیه. درون‌گرا بودن مانع معلم خوب بودن نیست، این همه معلم خوب همه‌شون که نمی‌تونن برون‌گرا باشن حتما :) منتها این مواردی که گفتید (فلسفه و فلسفهٔ علم و اینا) شاید اگر تحصیلاتشون رو تا دکترا ادامه بدن و تو دانشگاه تدریس کنن بهتر باشه، یعنی نزدیک‌تر باشه به میدون جنگ :) 


:)

سلام
منم این فانتزی رو داشتم فانتزی که حقوق بگیرم و به کارهای دلخواهم برسم. دل همه کسایی که این فانتزی رو دارند بسوزد که من جامه عمل به این فانتزی پوشاندم. چند ماهی با حقوق و کاملا در اختیار خودم ولی اصلا به آن راندمانی که فکر می کردم برای انجام کارهای دلخواه می رسم نرسیدم و گاهی حتی میزان عمل دلخواهم از شرایطی که توسط کارهای اجباری تحت فشار بودم کمتر هم شد.
به قول شاعر که می فرماید : آدما تو شرایط سخته که ستاره میشن

سلام
عه! پس خیلی ناراحت نباشیم. الحمدلله :)

من البته یه کوچولو نگاهم به توقعات مالی خانواده و جامعه از دخترا هم بود. چیزی که من از اسلام می‌فهمم اینه که خانم‌ها وظیفهٔ کار کردن ندارن و نباید این استرس تو زندگی‌شون وجود داشته باشه. حالا اگر علاقه دارن یه بحث دیگه است ولی نباید مجبور و موظف باشن، که خب الان هستن. بیش‌تر هم از جهت فرهنگی منظورمه.

سفر بهترین چیزه. به جای تو خونه نشستن سفر برو . 

دوچرخه خیلی خوبه. اسکیت هم خوبه. تقریبا بیست سال قبل من دلم میخواست با پول شهریه دو ترم اولم برای خودم اسکیت بخرم برم خوابگاه تو حیاط بزرگش بچرخم.  چه چیزهای کوچک بی ارزشی برامون رویا بود و رویا موند. پولهامو دادم مامانم. 

بیست سال بعد بعنوان یه پیرزن شصت ساله تصمیم میگیرم گروه اسکیت سوار پیشکسوتان شهرمون رو راه بندازم. در حد رویا می مونه و وقتی مُردم به خودم فحش میدم که احمق! اگر انجامش داده بودی میشد که بشه. 

سفرم خوبه ولی گاهی. دوچرخه هم ان‌شاءالله به‌زودی قراره شروع کنم. شما هم شروع کنید اسکیت یا دوچرخه رو اگر علاقه دارید. دیر شروع کردن بهتر از هرگز شروع نکردنه :)

سلام و رحمت

چرا ریشه‌ی علوم انسانی به تربیت برمی‌گرده؟

 

راستی اون بنده‌ی خدا معلّمی ابتدایی قبول شد، یعنی شدم. :)

سلام و رحمت و برکت خدا بر شما :)

نه من مثال زدم! منظورم این بود مثلا از بین زیرشاخه‌های علوم انسانی اگر مباحث تربیتی رو بخوام مثال بزنم، ریشه‌ش به نظر من فلان چیزه. حالا بقیهٔ شاخه‌های علوم انسانی هم به همین ترتیب ریشه‌هاشون قابل‌شناساییه.

به سلامتی! تبریک می‌گم! خوش به حال نسل بعد با وجود این معلمای آگاه و کتاب‌خون :) شیرینی ما هم محفوظ باشه ان‌شاءالله :دی

سپاسگزارم. :))

اگه سخنم اظهارفضل یا ناشکری محسوب نشه، بیشتر می‌پسندیدم که در یه رشته علمی و تحقیقاتی قبول بشم؛ رشته‌ای که مسائل پیچیده‌ای داشته باشه، مثل فیزیک یا علوم کامپیوتر. با وجود این، خدا رو صدهزارمرتبه شکر که بالاخره از کابوس کنکور خلاص شدم و امیدوارم معلّم شایسته‌ای باشم برای نسل آینده (عجب جمله‌ای!). :)

بله، اختیار دارید. برای دریافت شیرینی تشریف بیارید به پایین‌ترین کامنت در این مطلب.

حتما خیری درش بوده، اما در مورد تعلیم و تربیت مطمئنم انقدری پیچیده هست که نیازتون به حل مسائل پیچیده و تحقیقاتی رو جواب بده، نگران اینش نباشید :). فقط باید حواستون باشه حقوق گرفتن و استخدام شدن، باعث نشه بیخیال آرمان‌ها و اهداف فعلی‌تون بشید و به دام روزمرگی بیفتید.

ان‌شاءالله. اگر همین روحیهٔ پرسش‌گری و اهل فکر و مطالعه بودن و البته تقوا رو داشته باشید، حتما می‌تونید به امید خدا :)

ای بابا! معلم خوبی می‌شید ولی یکم خساست دارید ظاهرا که اونم امیدوارم به مرور برطرف بشه :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی