لزومی به خرید کتاب نیست! عضو کتابخونه محلتون بشید و از کتاباش استفاده کنید. هر روزم با دوچرحه برید کتابخونه
منم همیشه همینو می گم. البته نه دقیقا برای همین موارد اما کلیت این حرف شما آرزوی منه :))
سلام :)
یکی میخواد دانشگاه فرهنگیان قبول بشه تا هم وقت آزاد و هم حقوق کافی داشته باشه، برای انجامدادن کارهای تحقیقی از این دست.
شما تاییدش میکنید؟
لزوماً تو حوزهی آموزش و پرورش که نه! کار تحقیقی در همهی حوزهها، از جمله فلسفه و فلسفهی علم و حتّی علوم محض مثل ریاضی و فیزیک. :)
البته اون کسی که مثالش رو زدم، از اونجا که آدم درونگراییه، میترسه نتونه معلّم شایستهای بشه و شرمندهی دانشآموزهاش بشه.
چه نگاه جذّابی واقعاً. :)
سلام
منم این فانتزی رو داشتم فانتزی که حقوق بگیرم و به کارهای دلخواهم برسم. دل همه کسایی که این فانتزی رو دارند بسوزد که من جامه عمل به این فانتزی پوشاندم. چند ماهی با حقوق و کاملا در اختیار خودم ولی اصلا به آن راندمانی که فکر می کردم برای انجام کارهای دلخواه می رسم نرسیدم و گاهی حتی میزان عمل دلخواهم از شرایطی که توسط کارهای اجباری تحت فشار بودم کمتر هم شد.
به قول شاعر که می فرماید : آدما تو شرایط سخته که ستاره میشن
سفر بهترین چیزه. به جای تو خونه نشستن سفر برو .
دوچرخه خیلی خوبه. اسکیت هم خوبه. تقریبا بیست سال قبل من دلم میخواست با پول شهریه دو ترم اولم برای خودم اسکیت بخرم برم خوابگاه تو حیاط بزرگش بچرخم. چه چیزهای کوچک بی ارزشی برامون رویا بود و رویا موند. پولهامو دادم مامانم.
بیست سال بعد بعنوان یه پیرزن شصت ساله تصمیم میگیرم گروه اسکیت سوار پیشکسوتان شهرمون رو راه بندازم. در حد رویا می مونه و وقتی مُردم به خودم فحش میدم که احمق! اگر انجامش داده بودی میشد که بشه.
سلام و رحمت
چرا ریشهی علوم انسانی به تربیت برمیگرده؟
راستی اون بندهی خدا معلّمی ابتدایی قبول شد، یعنی شدم. :)
سپاسگزارم. :))
اگه سخنم اظهارفضل یا ناشکری محسوب نشه، بیشتر میپسندیدم که در یه رشته علمی و تحقیقاتی قبول بشم؛ رشتهای که مسائل پیچیدهای داشته باشه، مثل فیزیک یا علوم کامپیوتر. با وجود این، خدا رو صدهزارمرتبه شکر که بالاخره از کابوس کنکور خلاص شدم و امیدوارم معلّم شایستهای باشم برای نسل آینده (عجب جملهای!). :)
بله، اختیار دارید. برای دریافت شیرینی تشریف بیارید به پایینترین کامنت در این مطلب.
نمی خوام به جایی برسم که نیازهام کارم رو مشخص کنن... آدم باید کارشو دوست داشته باشه.
همه ی این هایی هم که گفتید همش «کار» بود .