- بسم الله الرحمن الرحیم. لطفا خودتون رو معرفی کنید و بگید اخیرا چه روشهای جدیدی برای آزار روحی خودتون کشف کردید؟
+ به نام خدا. مهتاب هستم. «هر شب تنهایی» میبینم و با دیدن هر حرف یا صحنهٔ سادهای که به مشهد مربوط میشه یا حتی مربوط نمیشه، اشک میریزم. رانندهٔ تاکسی با لهجهٔ مشهدی حرف میزنه، اشک میریزم. حرم رو از دور نشون میدن، اشک میریزم. شخصیت اصلی فیلم میره تو بازار اطراف حرم، اشک میریزم. شخصیتهای فیلم میشینن رو یکی از فرشهای توی صحن، اشک میریزم. میرن تو یه رستوران شام بخورن، اشک میریزم. شب، تو خیابون منتهی به حرم راه میرن، اشک میریزم. صحنا شلوغه، بچهها میدوئن، اشک میریزم. خانومه میره بخش گمشدگان، اشک میریزم. اون دختربچه گم میشه، اشک میریزم. آخرای فیلم، شبه، خانومه رو به نور حرکت میکنه، دور و برش پر آدمه و پسزمینه یکی داره اذن دخول میخونه، کلی اشک میریزم. بعدم تصمیم میگیرم دوباره «هر شب تنهایی» ببینم...