تلاجن

تو را من چشم در راهم...

مدیریت انفجار

پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۴۴ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

بهش گفتم: «ببین بعد به یه جایی می‌رسی که این آتش‌فشان تو قلبت رو می‌تونی کنترل کنی، می‌تونی تصمیم بگیری کی و کجا گدازه‌ها بریزن بیرون. می‌تونی گدازه‌ها رو آروم بریزی تو قالب کیک که شکل بگیرن و آتیش دلت رو شسته‌رفته و تر‌وتمیز بذاری جلوی بقیه.

می‌تونی موقع نوشتن عمیق‌ترین دردای روحت، حواست به رعایت همهٔ علایم نگارشی و نیم‌فاصله و... باشه.

این‌جا جای خاصیه.»

دعوتنامه برای پیوستن به وبلاگ فرستادین؟

نه، وبلاگ داره خودش:) 
داشت می‌گفت فقط می‌نویسم که خالی شم و حواسم به جمله‌بندیم نیست اصلا. گفتم یه روزی هم می‌رسه که این شکلی می‌شی :)

منظور از «این‌جا»، وضعیت گفته‌شده است نه وبلاگ :)

با تشکر از اون نظر خصوصی در مورد شاعر بیت نوشته‌شده روی آینهٔ من:)

چه قدر دوست داشتم این پست رو مه‌تاب :) 

الحمدلله :)
قابلی نداشت :)

منم دوسش داشتم خیلی :)

واقعا؟ چه خوب:) خدا رو شکر :)

فکر کن، اونی که بیادش این پست رو نوشتی چقدر دوستش داره...

فکر کن که من چقدر دوستش داشتم که به یادش اینو نوشتم :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی