و من به عقلانیتی فکر میکنم که باعث میشد یک انسان خلاف جو غالب، خلاف حرف همه، انقدر فهمیده باشه که بفهمه «بتهای چوبی و سنگی»، «خورشید و ماه و ستارهها و پدیدههای طبیعی» نمیتونن خدا باشن....
نهتنها میفهمید، که شجاعانه، هوشمندانه و خلاقانه بیانش میکرد و پای این عقیده میایستاد...
و همهٔ این کارها رو در حالی انجام میداد که یه جوان کم سن و سال، یه نوجوان بود در واقع...
+ من مدتهاست مبهوت شخصیت عجیب حضرت ابراهیم هستم تو قرآن و تاریخ البته.
+قبلا نوشته بودم اگه یه وقتی بچه داشتم و اگر دختر بودن، انتخابم برای اسمشون «عسل» و «ایرانا» است؛ حالا باید اضافه کنم انتخابم برای اسم پسر(ها) «علی»، «ابراهیم» و «سلمان» ه. این سه نفر واقعا آدمهای عجیبی بودن تو تاریخ. خیلی عجیب.
+ نویسندهٔ تلاجن تا اطلاع ثانوی، بنا نداره «خبر» و «تحلیل» بخونه. بنابراین اگر نوشتههای این وبلاگ هیچ ربطی به اخبار دنیای واقعی نداشت و کلا تو فاز خودش بود، دلیلش اینه. گفتم که اطلاع داده باشم.
سلام
شیدا رو هم اضافه کنین به لیست دخترا [خنده]