تلاجن

تو را من چشم در راهم...

پایان خوش...

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۳۳ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
دیشب قبل این اتفاق، می‌خواستم یه پستی بذارم بنویسم:

«آخرالزمان،
اقلیتی پیشتاز 
اکثریتی بی‌تفاوت
توازن ظاهری نابرابر قوا
موقعیت جغرافیایی ویژه
شرایط سخت و ناامیدکننده
و یکی دو پیشگویی قطعی از عاقبت ماجرا نیاز دارد.»

و حالا...
مشخصه که حداقل به اندازهٔ یک گام به نتیجهٔ اون پیشگویی‌های قطعی نزدیک‌تر شدیم...


+ در این دنیا هر چیزی حکمتی دارد و چگونه مردن آدم‌ها، آخر حکمت است...*
+ اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک...

+بعدنوشت: مرتبط:

*به مضمون، از «بیوتن» رضا امیرخانی

دقت کردید فیلم‌هایی که نبردهای بزرگ خوبی و بدی رو تصویر می‌کنن، عمده یا همهٔ این شرایط رو دارن؟

ارباب حلقه‌ها

هابیت

سری هری پاتر

...

ما به «غیب» ایمان داریم. به تاثیر خون پاک انسان‌های مبارز در تغییر معادلات عالم هستی. این چیزی است که باعث می‌شود به نزدیک‌تر شدن آن نبرد نهایی امیدوارتر شویم...

سلام علیکم

من فکر می‌کنم قبلاً رهبری به شهید احمد کاظمی و شهید سلیمانی گفته بودند: «حیف شماست که شهید نشوید» (یا چیزی قریب به این). خود شهید هم که گویی در آرزوی شهادت داشت می‌سوخت. راستش هم این است که هر وقت این‌ها در ذهنم می‌آمد، دلم می‌لرزید. خداوند این شهادت را نقطه‌ی عطفی در مسیر تحقق وعده‌های بزرگ الهی قرار دهد و ما را هم در این مسیر هدایت کند!

سلام علیکم
بله، ایشون که واقعا حیف بود با مرگی غیر شهادت از دنیا برن، منتها طبعا همه دوست داشتیم حالا حالاها زنده باشن...
به هرحال قطعا حکمتی که خدا ازش باخبره، از علایق و تصورات ما بهتره...
ان‌شاءالله که بتونیم مثل ایشون عاقبت به‌خیر بشیم...

:(

ناراحتی و شادی توامان...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی