تلاجن

تو را من چشم در راهم...

احساسات

شنبه, ۷ دی ۱۳۹۸، ۰۵:۳۰ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

هر احساسی (خشم، ترس، عصبانیت، نفرت، عشق و...) به دلیلی به وجود می‌آید و به دنبال هدفی است. بروز احساسات خام و فرآوری‌نشده، مهم‌ترین دلیل تحقق نیافتن اهداف شکل‌گیری آن احساسات است.

شکل خالص احساس، مادهٔ خامی است که غریزه و طبیعت به ما عرضه می‌کنند.‌ میزان، کیفیت، نوع و جهت فرآوری این مادهٔ خام، کیفیت انسانیت یک انسان را نشان می‌دهد؛ و نکتهٔ خیلی مهم این است که استمرار فرآوری‌های باکیفیت، نحوهٔ بروز آن مادهٔ خام اولیه را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

به عبارتی محصول نهایی باکیفیت، من و شما را مستحق دریافت مواد اولیهٔ بهتر می‌کند و نهایت ماجرا آن‌جاست که حضرتشان فرمود:

«هرکس فاطمه (/علی/فرزندان معصوم علی و فاطمه) را بیازارد، مرا آزرده است و هرکس مرا بیازارد، خدا را آزرده است.»

[یعنی انسان به جایی می‌رسد که در موقعیتی ناراحت می‌شود که اگر خدا هم بود ناراحت می‌شد و در جایی خوشحال می‌شود که اگر خدا هم بود خوشحال می‌شد. و خدا کیست؟ وجودی که حق مطلق است و نفع و ضرر شخصی و رذایل اخلاقی انسانی باعث خشنودی یا خشمش نمی‌شود. ناراحتی او به دلیل دوری از حق، عدالت، خوبی و خوشحالی‌اش به دلیل نزدیکی رفتار پیش‌آمده به این‌هاست. آن هم تازه با لحاظ کردن شرایط مخاطب]


+ تکمیلی:

۱) علت ایجاد احساسات به باورها و غرایز برمی‌گردد. تلاش برای بروز صحیح آن‌ها به ادب، انصاف، موقعیت، مخاطب و وظیفه‌شناسی نیاز دارد.

حرکت در این مسیر، باورها را به مرور اصلاح می‌کند و غرایز را در حد خودشان به تعادل می‌رساند.

مجموع این اتفاقات شخصیت یک‌پارچهٔ ویژه‌ای از آدمی‌زاد می‌سازد.


۲) به جهت همهٔ آن‌چه که گفته شد، انسان باید قادر باشد احساسات مختلفش و ریشه‌هایشان را در درجهٔ اول، دقیق و بدون فریب‌کاری، برای خودش تشریح کند. مثلا باید بتواند اسم حس «حسادت» را برای راحتی خودش، چیزهای دیگری نگذارد.


۳) پیش‌بینی می‌شود در مراحل بالاترِ تلاش‌های گفته‌شده در جهت فرآوری احساسات (بروز صحیح، به‌اندازه، به‌موقع و مخاطب‌شناسانهٔ آن‌ها)، زحمت و دشواری مراحل ابتدایی به حداقل و حتی به صفر برسد. این‌جا می‌تواند جای عجیبی باشد. شاید نقطهٔ عطف انسانیت.

سوال:

رابطهٔ آگاهی و احساس چه‌طوریه؟ مثلا برای ترس: اوّل می‌فهمیم و بعد می‌ترسیم (نمود ظاهری ترس - ترشح هورمون‌ها و انقباض عضلات) یا اول می‌ترسیم و بعد از ترس آگاهی پیدا می‌کنیم؟

از بعد زیست‌شناسی بخوام جواب بدم، یه سری اتفاقات غریزی‌ان. یعنی شما وقتی یهویی صدای بلند بشنوید اتفاقاتی پشت‌سرهم میفته که بدنتون رو آمادهٔ شرایط خطر بکنه و این قبل اینه که حتی متوجه دلیل اون صدای بلند بشید.(که ممکنه اصلا خطرناک هم نباشه)
اما از طرفی هم یادگیری روی احساسات تاثیر می‌ذاره. مثلا یه بچهٔ کوچیک درکی از ترسناک بودن مار نداره و حتی ممکنه بخواد بره بهش دست بزنه؛ ولی در طول زندگی یاد می‌گیره باید از مار بترسه.
منتها مسئلهٔ نهایی و اساسی اینه که به نظر من ارادهٔ انسان و در واقع جنبهٔ انسانی وجودش خیلی قدرتمندتر از جنبه‌های جسمی و حیوانیش به عنوان یک حیوانه. این اراده اگر درست پرورش داده بشه، می‌تونه به همهٔ جنبه‌های جسمی (حتی بخش‌های کاملا غریزی) غلبه کنه. نه تنها در نحوهٔ بروز بیرونی که همون طور که گفتم حتی در ایجاد اون حس اولیه. یعنی نه تنها قابلیت داریم در فلان وضعیت خاص عصبانیتمون رو کنترل کنیم که مثلا سر کسی داد نکشیم که اصولا می‌تونیم کنترل کنیم اصلا تو اون موقعیت عصبانی هم نشیم.
و همین‌طور برای احساسات دیگه. این‌جاست که نیاز داریم به مبنای قابل‌قبول جهت تنظیم مسیر و نحوهٔ بروز احساسات.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی