فقط من نمیفهمم شما چی میگید یا اکثرا همینجورن؟!
گمونم این آخریا تو بعضی مطالب بیشتر شده. اونام گمونم نفهمیدن علیالحساب دیسلایکو زدن تا ببینن چی میشه!
البته نه اینکه کل متن نامفهوم باشه امّا قسمتهاییش کاملاً مفهوم نیست منظورتون دقیقا چیه؟!
سلام ، کاش یکم به لسان قوم صحبت می کردید :|
برای این مطلب که بله ، ولی در مطالب بعدی هم لحاظ کنید خوب می شه :)
سلام :)
این مسئله ای که مطرح کردید خیلی مهمه...
اتفاقا راه حل این مشکل خیلی ساده تر از اونی هست که فکر میکنید...
میدونید در زمان ظهور هم همچین انسانهایی باز هستن...
که عدالت اقتصادی علی علیه سلام و عیش معاویه رو بخوان؟!!!
این بخاطر ضعف عقل هست...
اینا همیشه هستن...
خود معصومین هم در صدد این نیستن که بهشون اثبات کنن چون شما دنبال عیش های حداقلی هستید همیشه مجبورید از شریعت عدول کنید تا نیازتون به عیش تامین بشه...
مشکل این افراد اینه که انسداد نگاه دارن... و این از تبعات اون انسداد هست...
خیلی ها در جهان اینطورن...
میدونید اینها چطور مدیریت میشن؟
با جو غالب...
به نظر شما اگر انقلاب بنا بود اول اینها رو بیدار کنه بعد بره بیرون از مرزها الان تونسته بود جبهه مقاومت رو اینقدر در منطقه وسعت بده؟
شما برای بچه چهار ساله سعی میکنید اول اثبات کنید و بهش بفهمونید که فلان کار خطرناکه تا انجام نده؟
اگر نفهمید چی؟
لذا جو غالب منزل به سمتی میره که هیچ کس به فلان چیز دست نمیزنه... و اصلا در دسترس هم نیست...
وقتی جماعتی به لحاظ عقلی کودک باقی میمونن باید بر اساس جو غالب مدیریتشون کرد...
مثلا تا حجاب جهانی نشه و بسیاری از چشم آبی ها و مو بور ها به سمت حجاب نیان... خیلی از خانمهای شیعه و ایرانی خودمون اهل حجاب نمیشن...
این یک واقعیته...
پس باید اول به صادر کردن حجاب فکر کرد...
و شک نکنید اونقدر جانهای مستعد در تمام عالم وجود داره که با یک تلنگر منقلب میشن که حد نداره...
ناس با جو غالب مدیریت میشن...
توی وبلاگم برای یکی از مخاطبان مثال ماه رمضان رو زدم... ماه رمضان تکوینا دست شیطان رو میبنده و میبینیم بسیاری از ناس ها بهتر میشن...
میدونم توهین به شعور خیلی ها هست این مدل مدیریت ... اما وقتی در سن مثلا 40 سالگی عقلی دو یا سه ساله دارن... خودشون به خودشون توهین میکنن...
و انسانهای الهی از توهینی که اینها به خودشون میکنن بیشتر رنج میبرن....
سلام
اتفاقا مشکل بنظرم اینه که این دو گروهی که میفرمایید از منظرهایی که حالا میتونیم اسمشو بذاریم مذهبی شاید کمی تفاوت داشته باشن ولی از منظر اقتصادی اتفاقا تفاوتی ندارن. ضمن اینکه احمدینژاد اساساً توی نظام سیاسی ایران یک استثناء کامل بود با این حال همون احمدینژاد هم فقط توی دورهی اولش از نظر اقتصادی چپگرا و به نوعی سوسیالیست بود و پس از تصویب سیاستهای اصل 44 و با دولت دومش کاملاً راستگرا شد و همین الانم راستگراست اونم با روحیهای تند و تیز و شلاقی! فلذا اینها از منظر اقتصادی واقعا سر و ته یک کرباسن! باقی دوستان به اصطلاح اصولگرا که مثل قالیباف همین الان از منظر اقتصادی تکلیفشون روشنه!
اخه یه چند وقته رک مینویسین انگار. نه بابا من کی باشم :)
بلاک نکنن این بلاگو