تلاجن

تو را من چشم در راهم...

«روایت»

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۲۰ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
یک مسابقهٔ بی‌وقفهٔ نانوشته به خصوص بین جوان‌ترها وجود دارد برای دیدن آخرین فیلم‌‌های روز دنیا؛ سینمایی و انیمه و سریال. نمی‌توانم بگویم به کلی دورم از این رقابت که خودم هم حداقل برای درک جو موجود هم که شده، کارهای خوب را پیگیری می‌کنم. اما، واقعیت این است که آن چیزی که در اعماق وجودم به آن نیاز دارم، «داستان و روایت بومی ایرانی» است ولو با کیفیت پایین تصویری، ولو با تکنیک‌های یک قرن قبل دنیا در فیلم‌ و صدابرداری. هرچه می‌خواهد باشد ولی «من» را درست نشان بدهد. منِ دخترِ شیعهٔ ایرانی دغدغه‌دار را در این روزگار، درست نشان بدهد. خواسته‌هایم، مشکلاتم، اشتباهاتم، رنج‌هایم را دقیق و واقعی روایت کند و این چیزی است که به خروارها فیلم و سریال به‌روز و جذاب و اسکارگرفته و پرطرفدار، ترجیحش می‌دهم...

پ.ن: چند وقت قبل نشستم سریال «در پناه تو» را آنلاین تماشا کردم. فکر که می‌کنم می‌بینم نزدیک‌ترین شخصیت سریالی طی همهٔ سال‌های گذشته، به آنچه که «من» هستم، مریم افشارِ «در پناه تو» است. با مقادیری اغماض البته.
پ.ن۲: علاقهٔ زیادم به سینمای شرق را هم در همین راستا می‌توانم توجیه کنم. انصافا آدمی‌زادی مثل من خودش را در آثار کوروساوا بهتر می‌تواند پیدا کند یا ساخته‌های مثلا کریستوفر نولان؟(با همهٔ جذابیتشان)
پ.ن۳: «تفکر» عنصر بسیار نایابی است در رسانه‌های تصویری ما. «تفکر دینی و انقلابی» بسیار نایاب‌تر. در ظاهر به نظر می‌رسد ما مذهبی‌ها همه جا هستیم! ولی در واقع فقط خودمان می‌دانیم تصویری که از ما، رویاها، آرمان‌ها و سبک زندگی‌هایمان در رسانه نشان داده می‌شود چقدر کاریکاتوری است.
پ.ن۴: اگر می‌شد مثل قدیم‌ها، بچه‌ها را برای پیمودن مسیر خاصی «نذر» کرد، «نذر» می‌کردم ازدواج کنم و بچه‌دار شوم تا بروند دنبال هنر. یکی نویسنده شود، یکی فیلم‌ساز، یکی برود دنبال موسیقی و یکی هم پی نقاشی و تصویرسازی را بگیرد.
همین قدر فانتزی:)

پس باید گفت فعلاً فقط مسلمانیم!

فکر می‌کنم تعبیر مناسبیه.

چه دغدغه‌های ارزشمندی.

و چه نکته درستی که سبک زندگی ما جایی در تولیدات حتی حاکمیتی هم ندارد.

با خوندن این پستتون یاد اقبال لاهوری افتادم و فلسفه خودی و بیخودی.

لازم شد بخونمش پس:)

مذهبی‌هامون هم کاریکایکاتور توشون خیلی زیاده ... وگرنه نباید اینطور میشد که الان هست که شما میگی ...

کاریکاتور که همه جا هست، مسئله اینه که وقتی «اغلب» تولیدات تو این طیف، کاریکاتوری‌ان، یعنی یه جای کار می‌لنگه.

سلام ماه بانو

 

اگه درست یادم مونده باشه ، انگار آیت الله مکارم بودن که به این مضمون فرموده بودن که اگر پیامبران الان مبعوث میشدن ، ابزار هدایت و معجزاتشون از جنس هنر و رسانه بود.

 

خلاصه انگار نذر کردین بچه هاتون پیامبر بشن [چشمک]

سلام بر خانم دکتر عزیز^_^

واقعا؟ چه جالب! این پست من رو ببینید:
http://talajen.blog.ir/post/269

نمیدونم تا چه حد با سینمای بورکینافاسو آشنایی دارید، اونجا یه روند رایج هست که از روی آدمها فیلم میسازند، منتها یه مقدار معرفتی که دارند سبب میشه تو تیتراژ ابتدایی فیلم بنویسن:"هر کسی خودش بهترین روایتگر و تحلیلگر زندگی خودش است." بنابراین اعتراف میکنن که فیلماشون به درد خودشناسی نمیخوره. یه مرام خوب دیگه ای هم که دارن اینه که تو تیتراژ پایانی می نویسن که هدف دست اندر کاران تولید فیلم، از این "فیلم کردن" چه بوده است...

هیچ آشنایی‌ای نداشتم! اسمشم نشنیده بودم :)
ممنون از توضیحات :)

عرض کنم که،

نذرت قبول ایشالا.

تشکرات :)

خواهرمم میخواد پسرش کارگردان شه! خواهرزاده م و بچه های تصوری شما در آینده یه گروه فیلمسازی یا انیمیشن سازی میشن، سینما رو نجات میدن :))

خیلیم خوب :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی