بعضی چیزا هستن که آدمای معتقد و مذهبی خوب درکش میکنن ، به آدمای شبیه به من که بگن فقط گنگ و مبهم نگاه میکنیم و بدون اینکه درکش کنیم ازش رد میشیم
اما این چیزی که راجع بهش نوشتی ...
من بارها و بارها و بارها تو زندگیم از اعماق وجودم درکش کردم و تجربش کردم
چیزهایی که میخواستم و از خدا خواستم اگر به صلاحم بوده بهم بده و بعد که نشده و حکمتش و فهمیدم چقدر شاد شدم
چیزهایی که نمیخواستم و پیش اومده و باز در نهایت فهمیدم چقدر به صلاحم بوده
دیگه این روزا هیچ چیزی نیست که بخوام و نخوام و بگم خدایا سپردمش به خودت ، انگار مثل وردیه که وقتی میگی مثل چوب جادو خودش همه چیز و درست میکنه
توی چنین مواردی من یک مشکلی دارم همیشه. نمیتونم تشخیص بدم که آیا صلاح من این بوده، یا من عرضهی کافی رو نداشتم. منظورم اینه که من هرقدر هم تلاش کرده باشم، ممکنه یک کلیدی یکجایی وجود داشته باشه که من پیداش نکردم و مشکل از من باشه. این عبارت که «من تمام تلاشم رو کردم.» اصلا عبارتِ سادهای نیست برای گفتن؛ بنظر من آدم هیچوقت نمیتونه مطمئن باشه که تمام تلاشش رو کرده.
من واقعا از این نظر ریاضیات رو ستایش میکنم. توی ریاضیات ما حتی اگر نتونیم یک معادله رو حل بکنیم؛ میتونیم بفهمیم که آیا اون معادله اصلا جوابی داره یا نداره.
سلام
هر چیزی یه حکمتی داره چه شدنها و چه نشدنها. شاید اونایی که نمیشن و فراموشی هم در پی ندارند، قراره بالاخره یک روزی به بار بشینن و فقط الان زمانش نرسیده و صبر داشتن رو میطلبه.