تلاجن

تو را من چشم در راهم...

شما چطور؟

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۰۲ ق.ظ
نویسنده : مهتاب
خیلی برام جالبه که من وبلاگ‌ها رو به سه شیوه دنبال می‌کنم و اگر وبلاگ‌های موجود در هر دسته وارد دستهٔ دیگه‌ای بشن جذابیتشون برام از دست می‌ره و حتی شاید دیگه نتونم بخونمشون.

دستهٔ اول تو همین فضای بیان (که خودش ممکنه به صورت مخفی یا عمومی باشه)
دستهٔ دوم با خبرخوان
و دستهٔ سوم رو خودم دستی می‌رم چک می‌کنم

شما چطوری وبلاگ می‌خونید؟
سلام

فضای بیان اش رو فهمیدم.

ولی خبرخوان چیه؟ نمیدونم.
آهان شاید منظورت قسمت وبلاگهای بروز شده هستش؟


دستی هم ک معلومه. آدرس داشته باشی و انقدر وبلاگ یا نویسنده اش برات مهم باشه ک وقت بزاری و زحمت بکشی بری بخونیش.

من خودم هیچ وبلاگی رو بطور خاموش دنبال نمی کنم.

ینی در حال حاضر تو هیچ وبلاگی خاموش نیستم. یا خصوصی ام یا عمومی. در هر حال حداقل نویسنده وبلاگ منو می بینه.

دستی هم فقط یکی دو مورد وبلاگ هست ک گهگاه یادم ک بیفته میرم سر میزنم بهشون.

خبرخوان هم اگه همونی ک گفتم منظور هست، نه. وقت این کار رو ندارم. بشخصه وبلاگهای خاصی رو باز می کنم و براشون وقت میزارم. و تو هر کامنتی هم شرکت نمی کنم مگر هدفی داشته باشم.

سلام.
فیدخوان یا خوراک‌خوان هم می‌گن. فیدلی مثلا یا اینوریدر. که نشونی سایت‌ها و وبلاگ‌هایی که می‌خواید رو توش وارد می‌کنید بعد به ترتیب به‌روز شدن بهتون نشونشون می‌ده و دیگه لازم نیست دونه‌دونه برید چک کنید.
قابلیت دنبال کردن بیان خوبه ولی خب فقط برای وبلاگه و فقط هم برای وبلاگ‌های بیانه.

من ولی تا یه مدت طولانی و حتی تا آخر ممکنه یه وبلاگ رو خاموش دنبال کنم. مخصوصا وقتی تازه یه وبلاگ رو پیدا می‌کنم حتما خاموش دنبالش می‌کنم، چون ممکنه بعد یه مدت خوشم نیاد و قطع دنبال بزنم و نمی‌خوام نویسنده وبلاگ متوجه بشه.

واسه من برعکسه! دستی مال وبلاگ‌هاییه که نمی‌خوام وقتی به‌روز می‌شن متوجه شم و اصولا همیشه حوصلشون رو ندارم، دوست دارم فقط وقتی خودم حوصله دارم برم بهشون سر بزنم. البته فقط سه چهار تا وبلاگ هست که این طوری می‌خونم.

پس ممنون از شرکتتون تو نظرات این مطلب:)
فقط همان محدود هایی که دنبال می کنم. دو سه تایی هم هستند که دستی وارد میکنم. خیلی کم هم پیش میاد از بین کامنت ها وارد وبلاگ های ملت میشم. 
توام از اون آدمای مشکل‌پسند درون‌گرایی ها! معلومه قشنگ:)

آره منم خیلی وقته از رو نظرات نرفتم وب کسی.
سلام
تنها تو فضای بیان رو دنبال می‌کنم اونم اونایی که نوشته‌هاش رو دوست دارم. غیر بیانی رو حتی اگه دوست داشته باشم هم چون فراموش می‌کنم ترجیح می‌دم دنبال نکنم و خیلی کم سراغشون رو می‌گیرم
سلام. عه چرا؟ خارج از بیان هم وبلاگ و سایت خوب داریم که بعضیا رو واقعا حیفه آدم نخونه، چون واقعا خلاقیت و نگاه‌های تازه توشون هست:)
مثلا این وبلاگ رو من تقریبا همیشه می‌خونم:
http://kazhaal.mihanblog.com
سلام علیکم
تا چند سال پیش چند وبلاگ (خارج از بیان) بودند که با وارد کردن دستی نشانی، سراغشان می‌رفتم، اما حالا دیگر هیچ‌کدام به‌روز نمی‌شوند. در حال حاضر فقط از طریق سیستم بیان دنبال می‌کنم. طبیعی است گاهی از طریق نظرات و ... با وبلاگ جدیدی آشنا می‌شوم و آن را دنبال کنم.
دنبال راه جدید می‌گردید؟
سلام علیکم
هنوز هم هستند وبلاگ‌های خوب خارج از فضای بیان که من برای خوندنشون از فیدخوان استفاده می‌کنم.

نه بیش‌تر از این جهت برام جالب بود که مثلا اون وبلاگی که تو فضای خبرخوان دنبال می‌کنم اگر تو بیان بخوام دنبال کنم نمی‌تونم! اونایی که تو فضای بیان می‌خونم انگار باید حتما خونده بشن و من نسبت به همهٔ وبلاگ‌ها این حس رو ندارم. جالب‌تر این که من هم فضای مدیریت بیان و هم اینوریدر رو هر روز چک می‌کنم و عملا هر دو دسته رو هر روز دارم می‌خونم و می‌بینم ولی بازم نمی‌تونم گروه دوم رو بیارم تو فضای بیان! حس اجبار داره برام. می‌خواستم ببینم بقیه هم چنین نظرات و احساساتی نسبت به مقولهٔ خوندن وبلاگ‌ها دارن یا نه و کلا چه روش هایی دارن واسه وبلاگ خوندن.
درحال حاضر فقط وبلاگ‌های بیان رو میخونم ...
قبلا با RSS Reader وبلاگ های دیگه هم میخوندم ... 

قبل‌تر‌ها وقتم بیشتر آزاد بود...
ظاهرا این قابلیت بیان (و کلا هر سرویس‌دهنده‌ای، چون بلاگفا هم همین طوری بود) باعث می‌شه مخاطبا نسبت به وبلاگ‌های سرویس‌دهنده‌های دیگه کم‌کم بی‌رغبت و بی‌حوصله بشن. چارهٔ کار همون فیدخوان‌ها هستن.

+ چارهٔ کار، تندخوانی و استفاده از وقتای مرده است اگه احیانا براتون مهمه :)
با دنبال کردن :)
ممنون از این همه توضیح :دی
اولویت برای من دنبال شده ها هستند که بی استثناء همه رو میخونم فقط یه مدتیه که وقتم اجازه نمیده برای همشون کامنت بذارم.

گاهی هم از طریق کامنت ها به وبلاگ ها سر می زنم.
پس شما هم فقط بیانی‌ها رو می‌خونید..

خیلی وقته جذابیت این روش برام از بین رفته. نمی‌دونم نظرات خوب کم شده یا من بی‌حوصله شدم.
بله، حتماً هنوز هم وبلاگ‌های خوب خارج از بیان هم هستند.
منظورتان این بود که فضای بیان برای شما حس اجبار دارد؟
فضایی که وبلاگ‌های بیان رو دنبال می‌کنم بله. حس اجبار خوندن وبلاگ‌های به‌روز‌شده و خاموش کردن اون ستارهٔ طلایی!
سلام
من هیچ وقت نتونستم وبلاگها رو بر اساس مفید بودنشون بخونم... بارها خواستم وبلاگهایی که مطالب معرفتی و علمی مینوشتن رو دنبال کنم اما خیلی طول نکشید که رهاشون کردم...

توی محیط وبلاگ فقط وبلاگهایی رو میخونم که بتونم باهاشون ارتباط برقرار کنم... با مطالب و افکارشون و شخصیتشون...

اما بیرون از وبلاگ برخی سایتها هستن که برای استفاده علمی و معرفتی محل رجوعم هستن... آدرسشون رو حفظم...

در ضمن هر چند ماه یه بار غالب وبلاگهایی که دنبال میکنم قطع دنبال میزنم... تا بهشون عادت نکنم... یعنی برام عادی نشن...

همین...
مهم بود براتون نظرات ما؟
سلام
اتفاقا فکر کنم این روش شما تو قطع دنبال کردن وبلاگ‌ها خودش یه شیوهٔ خاصه تو مواجهه با مطالب. دوست داشتم بدونم خواننده‌ها چه روش هایی دارن تو مواجهه با محتواهای مختلف و چه حسی داره براشون انواع روش‌های دنبال کردن وبلاگ‌ها.

یه اعترافی بکنم؟ اخیرا وبلاگ شما هم برای من از دستهٔ اول رفته تو دستهٔ سوم. دلیلشم اون طور که خودم بررسی کردم اینه که ظرفیت خوندن مطالب سنگین وبلاگ شما رو تو فواصل کم ندارم. شبیه خوردن یه غذای پرچرب مثلا.
مخصوصا که نظرات وبلاگتون هم بسته است و این، سنگینی فضا رو بیش‌تر می‌کنه...
(اینا رو عرض نکردم که بگم طور دیگه‌ای بنویسید، فقط دارم حسم رو توضیح می‌دم)
و خلاصه این که الان گرچه باز هم می‌خونمتون (و باعث افتخاره البته) ولی دیگه نمی‌تونم مثل سابق دنبال کنم وبتون رو تو فضای بیان:)

بله، برای من هم گاهی این حس وجود دارد.

جالب‌تر برای من توییتره. شاید بالای ده تا حساب هست که هر روز چک می‌کنم تقریبا، ولی همینا رو نمی‌تونم دنبال کنم! دنبال کردن انگار حس اجبار خوندن توییت‌ها رو داره و آزادی رو ازم می‌گیره، ولی وقتی خودم می‌رم چک می‌کنم حس اختیار داره توش.

سلام
اگه بیان، قابلیت دنبال کردن وبلاگ‌های غیربیانی رو داشت خوب بود چون من یادم می‌ره اونا رو دنبال کنم و تو خود بیان هم چون اونایی که نوشته‌هاش با روحیه‌م سازگاره رو دنبال زدم باعث فراموش نکردنشون می‌شه.
ممنون بابت معرفی این وبلاگ. اینجور نوشته‌ها و وبلاگا رو دست دارم در کل عاشق اینجور وب‌هام:))

فیدخوان‌ها همین کارو می‌کنن دیگه. مفیده داشتنشون:)

خواهش می‌شود. منم دقیقا این سبک وبلاگ‌ها رو دوست دارم:)

خب نمیدونم میشه اسمش رو مواجهه خاص گذاشت یا نه اما به نظرم طبیعیه... این محیط هم بخشی از زندگی منه... اندازه اش مهم نیست... و من هم مثل همه انسانها دچار اقبال و ادبار قلب میشم... لذا گاهی از همه فاصله میگیرم... و برمیگردم...

 

در مورد اعترافتون باید بگم همین که لطف میکنید و هر از گاهی نگاهی به صفحه من میندازید فقط بزرگواری شما رو میرسونه...

اما خودم به شخصه اصلا نمی پسندم برای خودم وقتی خیلی ها بهم میگن سنگین و دیر هضم مینویسی... یعنی معتقدم این نه تنها هنر نیست بلکه یک ضعف هست...

و خوشا به حال کسانی که ساده و پر مغز مینویسن... این هنری هست که امثال من باید یاد بگیریم...

بله ولی همه نیاز ندارن که بعد یه مدت کلا قطع دنبال بزنن، درسته؟ همینه که برای بنده جالبه. نحوهٔ مواجههٔ هرکدوم از ما با محتوا، شاید از جهت روان‌شناسی موضوع جالبی باشه برای بررسی.

اختیار دارید، استفاده می‌کنم حقیقتا. و این که سوءتفاهم نشه! عرض بنده این نیست که شما با لحن و کلمات سنگینی می‌نویسید. مسئله این نیست، لحن‌ و نحوهٔ بیان روان و قابل‌درکه، فقط موضوع اینه مفاهیمی که ازشون صحبت می‌شه غلظت بالایی دارن.
مثلا بنده ممکنه هزار کلمه بنویسم ولی کلا دربارهٔ دو‌ موضوع حرف بزنم، ولی تو مطالب شما تو همون هزار کلمه احتمالا ده تا موضوع مطرح شده یا دو تا موضوع مطرح شده ولی نفس اون موضوعات کلا سنگینه. از این جهت عرض می‌کنم که نیاز به تامل بیش‌تری داره.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی