تلاجن

تو را من چشم در راهم...

رفاقتی:)

سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۲۱ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

گاهی وقتا هم خیلی دوستانه می‌شینیم با خدا حرف می‌زنیم دور هم. گله و شکایت و درددل. مثلا من می‌گم «ببین این سطحی از احترام که می‌گی به پدر و مادر بذاریم یا مثلا این تاکیدی که رو نماز اول وقت داری خیلی سخته. مطمئنی راه درست همینه و راه ساده‌تر و‌ شادتری وجود نداره؟ می‌شه من برم بگردم اگه مسیر بهتری پیدا کردم همونو انجام بدم؟»

و همیشه خیلی خیلی فرهیخته‌تر از این حرفاست که بگه «نه، همون که من گفتم»، می‌گه «برو بگرد. قدیم و جدید. شرق و غرب. اگه واقعا به راه بهتری رسیدی همونو دنبال کن. هیچ مشکلی نیست.»

می‌رم، می‌گردم، امتحان می‌کنم، و می‌بینم مشکل اینه خیال می‌کنم زندگی قراره راحت باشه. راه‌ جایگزین پیدا می‌کنم، ولی مقطعیه، محدوده، مزیت‌های پیشنهادهای خداوند رو نداره، جامعیت و بهره‌وری اونا توش نیست، اون دل آرومی که می‌خوای ازش در نمیاد. می‌گردم و می‌چرخم و امتحان می‌کنم و آخرش برمی‌گردم به همونی که خودش گفته. نه که راحت باشه، ولی راحت‌ترینه. نه که سختی نداشته باشه، ولی وقتی تو برنامهٔ کلی، تو میان‌مدت و بلندمدت نگاه می‌کنی، اتفاقا کم‌ترین سختی رو داره و بیش‌ترین فایده رو.

بعد میام با لبخند می‌گم «من تسلیم! همون که تو می‌گی. فقط لطفا کمکم کن. باشه؟» و می‌خنده «مگه قرار بود کمکت نکنم؟» 

می‌خنده، می‌خندم و این لحظه‌های دوستانه رو با هیچی نمی‌شه عوض کرد.

ممنون که هستی خداجون:)

بله خداوند زیباست و زیبایی ها رو دوست دارد مهربانی او همه چیز و همه کس رو فرا گرفته است ان قدر خداوند مهربان است که مهرورزی را برای بندگان واجب کرده است.
بله خب
تازه -نعوذ بالله- خودشو هم نمی‌گیره برامون که نمیشه دیگه، می‌خواستی نری. آغوشش بازه همیشه :)
خیلی خوب می‌دونه فقط خودشو داریم:)
ولی انصافاً کمک می خوام :/   :)
همیشه باهاش بحثم شد و بماند که چه شد و چه شد...
یادمه یه روزی چند سال پیش (هفت هشت سال شاید) داشتم با یکی از دوستام حرف می‌زدم و بهش گفتم «من از خدا متنفرم». از اون موقع تا الان انقدر مسیر طولانی‌ای رو اومدم که دیگه دقیق یادم نمیاد حس اون روزا رو. (گرچه همون موقع هم یه حس موضعی و مقطعی بود ولی خب..)
اصل ماجرا توحیده. هم تو بعد تئوری، هم در عمل. 
خدا که کارش بیسته؛ اما امان از ما ها
خیلی کم پیدا می‌شن آدمایی که واقعا معتقد باشن «خدا کارش بیسته»:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی