موسی علیهالسلام قرار است با ساحران فرعون مبارزه کند. سحر، علم پیشرفتهٔ جامعهٔ متمدنی است که او به رسالت در آن مبعوث شده. ساحران وفادار به فرعون، برترین و ماهرترین افراد در پیشرفتهترین و پیچیدهترین فن موجود در روزگارشان هستند که علاوه بر مال و اموالی که آرزوی خودشان بوده، لطف مضاعفی نصیبشان شده و فرعون قول داده در صورت پیروزی، جزء حلقهٔ نزدیکان ویژهٔ او خواهند بود و این لطف مضاعف، انگیزهٔ مضاعف نیز ایجاد میکند.
روز مسابقه، مجمع بزرگی است با تبلیغات فراوان له فرعون و ساحران و تمسخر و تحقیر نسبت به موسی علیهالسلام و برادرش هارون که در مقابل شکوه و جلال فرعون و ابزارهای ویژه و عجیب و تخصصی ساحران، فقط لباسی ساده و تکهای چوب کهنهٔ چوپانی به جای عصا، در دست دارند.
یکی مثل من، در چنین موقعیتی، حتی اگر در جبههٔ طرفداران موسی علیهالسلام باشد، با نگرانی با خودش میگوید «راهش این نیست. اگر بنا به مبارزه در حوزهٔ سحر بود، ما باید افراد مستعد را میشناختیم، از کودکی به آنها آموزش میدادیم و در عین یادگیری رموز سحر و جادو (بخوانید علم سحر و جادو، high tech زمان خودش) اعتقاد و ایمان به خدا را هم یادشان میدادیم تا به خاطر خدا مبارزه کنند، بعد مردم با دیدن افرادی که هم عالم هستند و هم مومن، جذب مرام و مسلک ما میشوند. راه درست و اصولی این است، نه چنین مبارزهٔ نابرابری با عصا در این زمین بازی غلط»
یکی مثل من، حتی اگر در جبههٔ طرفداران موسی علیهالسلام بود، با این افکار مغشوش، احتمالا حتی به تماشای مبارزه هم نمیرفت تا نابود شدن آرمانهایش را نبیند.
ولی، مسئله اینجاست که پروردگار عالم، گرچه بسیار (و به گمان ما بیش از حد) صبور است، اما در وقت لزوم با بهینهترین روشها کار میکند، سادهترین ابزار، کوتاهترین زمان، کمترین هزینه و بیشترین تاثیر.
یکی مثل من، در مواجهه با قوانین واقعی عالم که پروردگار طراحی و اجرا میکند، بیش از حد تکنوکرات است. پروردگار عالم، راههای میانبر را میداند، راههایی که طبقهٔ فرهیخته را بیش و پیش از همه، تحتتاثیر قرار خواهد داد و این، به گمان من، همان بهینهترین روش تاثیرگذاری در جامعه است.
او از همهٔ ما استراتژی را بهتر میشناسد، کاش اعتماد کنیم و این همه تکنوکرات نباشیم...
پ.ن بیربط: پست قبلی صرفا از صفحهٔ اول وبلاگ حذف شده است.