قبلا گفتم که از روایتهای غیر واقعی و هالیوودی شده واقعا بدم میاد. روایتهایی که روند ماجراها، سرعت تغییرات، هماهنگی آدمها و مسائل، حالت چهرهها و حتی آبوهوا متغیرهایی هستند که بر اساس وهمها، تصورات و توقعات هنرمند شکل گرفتند و نسبتی با دنیای واقعی و قوانینش ندارن.
یکی از اون متغیرهای دائما تحت اجحاف، «معجزه» است. معجزه نه به معنای اصطلاح قرآنیش، به معنای اتفاق خوبی که سریع و کامل روی حالت و زندگیت تاثیر بذاره. به معنای اقدامی، مطلبی، برخوردی که فورا نتیجه بده و به نظرم میومد هیچ کاری در عالم نیست که به شکل آنی، نتیجهٔ محسوس پایدار یا نسبتا پایدار ایجاد کنه، ولی زندگی بعدها منو به مسیری کشوند که فهمیدم این طور نیست. بعضی کارها، تاثیرات خیلی سریع و خیلی محسوس روی حس و حال و کیفیت زندگی آدم میذارن و بین این بعضی کارها، اونی که من تجربهش کردم، «زیارت عاشورا» بود. فرقی هم نمیکنه بخونی، گوش بدی یا بشنوی. در هر سه حالت تاثیرش رو میذاره (یه تاثیر پایه رو در هر سه حالت داره) گرچه که توجه به معنای واژهها و عبارتها، تاثیرات رو تسریع و تشدید میکنه.
پیشنهاد جدی من اینه که فایل صوتیش رو دانلود کنید (من خودم نسخهای که آقای فرهمند میخونن رو ترجیح میدم) و روزی یک بار گوش بدید یا حداقل بشنوید و معجزه رو ببینید.
+کمی مرتبط: وحی