در توضیح شدت ایدهآلگرایی افراطی بنده همین بس که تو دانشگاه چند مورد پیش اومده بود که شب قبل امتحان با خودم میگفتم «من قطعا و حتما و مسلما این درس رو میافتم و هنوز به همهٔ منابعش مسلط نیستم و به قدر کافی نخوندم و همه چیز یادم نیست و کاش بشه یه راهی پیدا کنم فردا نرم سر جلسه. کاش اصلا همین امشب مریض شم بتونم برم گواهی پزشکی بگیرم و حذفش کنم» و خیلی جدی حساب میکردم اگر اون درس رو بیفتم معدلم چند میشه و بعد دیگه چه طوری میشه برش دارم و آیا بهم اجازه میدن ترم بعد همنیازش کنم با درسی که این پیشنیازش بوده و...
و فرداش رفتم سر جلسه و ۱۸، ۱۹ و بعضا بیست شدم :|
محیط کار، با همهٔ عیبوایرادهایی که برام داشته و داره، یه فرصت فشرده است برای اصلاح این خصوصیت. چون وسواس زیاد، کیفیت و کمیت رو با هم از بین میبره و تصویر یه آدم بیعرضه و دستوپاچلفتی ازت میسازه، چیزی که مسلما نیستی.
فلذا، تا اطلاع ثانوی #دوام_میآوریم :))
+به بلوغ فکری بنده در استفاده از واژهٔ ایدهآلگرایی افراطی به جای کمالگرایی افراطی که قبلا مینوشتم دقت کردید یا بیشتر توضیح بدم؟:)