تلاجن

تو را من چشم در راهم...

سوال شما‌ هم هست عایا؟

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

اگه مسخرم نمی‌کنید باید بگم وقتی یه لباس یا وسیلهٔ جدید واسه خودم می‌خرم، فکر می‌کنم الان این خوشحاله که مال منه و قراره از این به بعد با هم زندگی کنیم؟

منظورم اینه که من برای همهٔ ذرات عالم شعور قائلم و حس می‌کنم اینا دوست دارن کنار و مال کسی باشن که آدم بهتریه، واسه همین سوالم این می‌شه که الان این وسیلهٔ خاص، خوشحاله من صاحبشم؟ اگه یه وقتی تو خیابون دوستاشو که تو مغازه باهاش بودن، اتفاقی ببینه، راجع به من چی بهشون می‌گه؟ یا مثلا اگه از خودش نظر بپرسن بازم دوست داره مال من باشه؟ و سوالات خل‌و‌چلانه‌ای از این قبیل:)


+دقت کنید که اون خط اول قرار شد مسخرم نکنید :دی

انصافا صادقانه اش اینه که من چون در خودم استعداد فهم چنین نگاه عرفانی رو ندارم و اینکه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم که مسخره ات نکنم پس اظهار نظری نمیکنم :)
الان مسخرم کردید:|
هوم :)ولی این مسخره همراه با درک کردنت بود
به هرحال مسخره کردن بود:|
ببخشید ♣
ای بابا، شوخی کردم:)
یه روانشناس خوب سراغ دارم شماره اش رو بهتون بدم؟:)))
راستش یه روان‌شناس خوب یه روزی این ایده رو کاشت تو ذهن من که همهٔ عالم شعور داره:)
سلام :)
دقیقااااااااااااااااااااااااااااااااااا. :)
وای آخ جون! من تنها نیستم! هورا!
سلام راستی، از ذوق زیاد یادم رفت جواب سلامتو بدم:)
جالبه،نه؟
خیلییییی:)
به آشنای بی نشان بگو مگه به روانشناس اعتقاد داره؟ :)
@آشنای بی‌نشان
به دچار فیش نگار بگید چه طور؟:)
عاقا! قهرید با هم؟ الان این‌جا سفارت سوئیسه؟:دی
من منتظرم دچار بهم زنگ بزنه:)
باید شماره ملانیا رو می‌دادید! اشتباه از خودتون بود :دی
بله :)
خوبه! #ما_بی‌شماریم ظاهرا:)
شباهنگ چرا جوری القا میکنی که انگار ما دوس داریم به زنهای مردم زنگ بزنیم؟ :|

بهش بگید همینجوری پرسیدم. میخام بدونم تا حالا پیش مشاور رفتی یا نه؟ :)
به در می‌گید دیوار بشنوه؟

:|
بهش بگید بله رفتم:)
حقوقم می‌دید بهم پیاماتونو منتقل می‌کنم؟ :دی
من درم؟ :|
در مثل مناقشه است؟
منم دیوارم پس🤚
من همیشه اسم شما دو نفرو قاطی میکنم
 منظورم خودشما بود
با شباهنگ کاری ندارم :)

+ مشکلت چی بود که رفتی؟
مهتاب و شباهنگ چه شباهتی به هم دارن عایا؟

جدا می‌خواید به این مکالمه زیر همین پست ادامه بدید؟:)
نه بابا من اصفهانیم حقوق نمیدم به کسی:))


+بهش بگید یه مدته بی انگیزه شدم
منم بدون حقوق کار نمی‌کنم :دی
باید ببخشید وسط گفتمانتون کامنت میذارم

باید بگم خب این که همه چی شعور داره و بی شعور نیست یجورایی ثابت شده ست اما این که خوشحالن و با بقیه حرف میزنن رو نمی دونم:))
هرچند بعید نمیاد:))
فعلا نرو دکتر تا بلکه اینم ثابت بشه:))
گفتمان من نیست. من خودمم بین گفتمان دو نفر دیگه‌ام الان:)

باشه:)
بده دارم از شما دفاع میکنم که نرید پیش مشاور؟

خودمم نمیدونم همش به جای مهتاب به شما میگم شباهنگ :|
+ آهان مهتاب و شب به هم ربط دارن (پس بگو چرا)
من چند دفعه تو زندگیم خیلی جدی نیاز داشتم برم پیش روان‌شناس، ولی بعید می‌دونستم کسی که من می‌خوام پیدا بشه. الانم بعید می‌دونم.
آقا من در کمال ناباوری متوجه شدم که آشنای بی شنا رو دنبال نمیکرده ام تا کنون! :| به همین خاطر از پست شما تشکر میکنیم :)
پس چه طوری وقت کردید با هم قهر کنید؟ :دی

خواهش می‌کنم! باید مثل سفارت انگلیس این‌جا هم یه افطاری بدیم با این نقش‌های سازنده‌ای که داریم:)

بذارید یه اعتراف یواشکی هم بکنم، یه دوره‌ای یکی از فانتزی‌هام این بود که همسر یه دیپلمات یا سفیر بشم:) عاشق این پروتوکل‌های تشریفات سیاسیا بودم:)
باشه کسی بود معرفی میکنم :)

تموم شد اون دوره:|
یعنی الآن لباس و وسایل من  دوست دارن در این دنیای فانی نباشن ولی من نمیذارمشون؟!
چطوری بفهمم دوست دارن عمر با عزت و طولانی داشته باشن یا جوان ناکام از دنیا برن آخه؟ :))
من به درجه عرفان شما نرسیدم ولی یه کم اینطوریم.
نه نه! من می‌گم اینا نهایت خلقتشون واسه اینه که در خدمت بنده‌های خوب خدا باشن و وقتی تو این موقعیت قرار بگیرن، تو نهایتشونن.‌ تو بهترین حالت ممکن.

ولی آرزوی نبودن تو این دنیا و عشق ازلی و فلان و اینا مال آدمی‌زاده:)
آهان پس الان وسایل و لباسای من تو نهایتشونن.ممنون :)
من به ندرت چیزی رو گم می کنم ولی اگه گم بشه وسیله ام می گم یعنی الآن کجاست؟ 
دیگه بقیه اشو نمی گم :)))
ان‌شالله که همین طوره:)

درک می‌کنم:))
کلا اشیا واسه من شی نیستن به معنی یه جسم بی‌شعور بی‌جون. از وقتی یادم میاد نگاهم بهشون همین طوری بوده:)
اتفاقا خیلی طرز فکر خوبی هست، میگن پیامبر برای همه لباس هاش حتی اسم گذاشته بودند.
شما هم میتونید ایده بگیرید و مثلا چیزهایی که میخرین رو یه اسم براش بزارید :)

منم اینو جایی خونده بودم.

راستش یکی دو بار امتحان کردم ولی نمی‌تونم. نهایت بتونم واسه عروسکا اسم بذارم:)
خیلی جالبه آدم نسبت به وسلیه‌هاش حس داشته باشه و به این فکر کنه که اون وسیله چه حسی نسبت به صاحبش داره، اینجوری فکر کنم صاحب اون وسیله بیشتر قدر چیزی که داره رو می‌دونه و نگاهش یه نگاه عمیق همراه با سپاس‌گذاریه که باعث می‌شه که آدم روزای خوب و پرآرامشی رو بگذرونه.
داشتن این حس نسبت به اشیاء عالیه فکر کنم باید جزو خصلت‌های همه بشه.
خوبه که این حس رو دارید هیچوقت از دستش ندید.
منم حسااااااس:)

ممنونم:)
جدیا !
وسایلم خوشحالن که من صاحبشونم؟

چه جالب بود پستتون . . .
:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی