تلاجن

تو را من چشم در راهم...

نمی‌دانم چقدر این جملات قابل درک هستند

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۰۳ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

یک زمانی، خیلی دقیق مشغول مرتب کردن تئوری‌های اصلی‌ام در مورد زندگی، دنیا و آدم‌ها بودم و از مهم‌ترین ویژگی‌های آن دوره این بود که با ترس به محصولات فرهنگی (از فیلم و سریال و کتاب تا موسیقی و...) نگاه می‌کردم. ترس که می‌گویم منظورم واقعا ترس است. خمیر نرم شکل‌پذیری دستم بود که داده‌های غیردقیق و نادرست نویسنده و کارگردان می‌توانست شکل‌پذیری‌ و شکل نهایی‌اش را دچار اشکال کند. پس خیلی با دقت داده‌ها و ورودی‌ها را انتخاب می‌کردم، نظرات گوناگون را می‌خواندم ولی تلاشم این بود این کار از منابع دست اول باشد، دقیق و بااحتیاط قدم برمی‌داشتم و حس انتقاد و پرسش‌گری و انرژی‌هایم برای تغییر دادن هر چیزی که به نظرم نیاز به تغییر داشت، در بالاترین سطح ممکن بود. تا یک جایی که دیگر حس کردم مجسمه‌ای که از باورهایم ساخته‌ام به قدر کافی محکم است؛ بعد شروع کردم به آرام آرام وارد کردن داده‌های مختلف و بعضا به وضوح اشتباه به شکل ضرباتی کمابیش محکم تا ببینم چه اتفاقی برای استحکام مجموعه می‌افتد و گرچه باز هم ترس شکستن مجسمه با من بود، ولی نمی‌توانستم بپذیرم از ترس شکستن، در معرض آرای مخالف، داده‌های غلط و تحلیل‌های مبتنی بر نفسانیات که با رنگ و لعاب‌های فریبنده در دسترس بودند، قرار نگیرد. قدم به قدم جلو رفتم و گرچه ترک‌های کوچکی برداشت، ولی هنوز سالم است.

حالا، چند اتفاق مهم افتاده، یک این که خوشحالم از سالم ماندن مجسمهٔ خمیری_سفالی کوچکم در اثر ضربات کوچک و بزرگ، دو این که دارم تلاش می‌کنم ترک‌ها را رفع‌و‌رجوع و مرتب کنم، سه این که دورهٔ امتحان و آزمایش تقریبا تمام شد و حالا می‌توانم با خیال راحت فیلم‌هایی که دوست ندارم را نبینم (بی آن که خودم را متهم کنم به یک‌جانبه دیدن مسائل و ترس از دیدن و شنیدن نظرات مختلف) و چهارم که از همه مهم‌تر است این که می‌توانم این مجسمهٔ گلی را بگیرم دستم و در تمام زندگی همراهم باشد تا بلکه روزی، زمانی، جایی، عنایتی شود و روح‌القدس به آن جان بدهد... تا وقتی زنده شود... و تا وقتی پرواز کند...

من به همین دلیل هایی که شما گفتین با تربیت گلخانه ای مخالفم.
تربیتی که بچه رو از هر آسیب یا به قول شما ترک حفظ میکنه و اجازه بازسازی و ساخت و ساز شخصیتی به بچه نمیده
تا زمانی که پایه شخصیتی فرد محکم بشه شاید خوب باشه از آسیب های احتمالی محافظتش کنیم، اما ورود میکروب های واکسن گونه کنترل شده توسط والدین هوشمند برای تربیت بد نیست.
یه زمانی من معترض آقایونی بودم که دختر آفتاب مهتاب ندیده دانشگاه نرفته می خواستن، چون چنین دختری ایمانش محک نخورده (مگر این که در بستر خانواده شرایط محک خوردن ایمان رو براش فراهم کرده باشن)
اما دختری که دانشگاه رفته و چادرشو باد نبرده و ساختار اعتقادیش محکم تر هم شده، به لحاظ استحکام اعتقادی بیشتر میشه روش حساب کرد، چون ایمانش محک خورده و از موانع بسیار بازم همین راهو انتخاب کرده.
والا تو این دوره زمونه اگر معتقد به تربیت گلخونه‌ای هم باشیم نمی‌شه انجامش داد به نظرم:)

واقعا دنبال دختری می‌گردن که تو جامعه نبوده باشه؟! من فکر می‌کردم ملاکا یه طور دیگه‌ای باشن! جالبه هنوز همچین نگاهی وجود داره.

صرف دانشگاه رفتن البته ملاک نیست. کما این که صرف تو جامعه بودن. خیلیا هستن که تو جامعه هم هستن، دانشگاه هم می‌رن، تغییر هم نمی‌کنن، ولی صرفا به این دلیل که محیط اطرافشون رو به قول شما بسته نگاه داشتن.

کلا موضوع به نظرم خیلی پیچیده است:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی