تلاجن

تو را من چشم در راهم...

ردّی...

چهارشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۲۲ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

 
 
روزگار خوبی بود اون دوره‌ای که اینا مد شده بودن... یه پنج‌شیش‌تایی دارم ازشون و انقدر دوستشون دارم که واسه هر کی تونستم فرستادم. این یکی رو از همه بیش‌تر دوست دارم و به هر کی فکر می‌کردم احتمالا غم و شوق توامان پشت این عکس رو درک می‌کنه، به هر آدمی حس کردم بهش نیاز داره، نشونش دادم.
بین اون پنج شیش‌تا، این از همه عجیب‌تره، از همه دوست‌داشتنی‌تر و از همه نزدیک‌تر به من. مخصوصا به خاطر استفاده از آیهٔ قرآن برای خلق همچین عاشقانه‌ای...
 
 
+ «همانا خداوند فرمان می‌دهد که امانات را به صاحبانشان برگردانید...»
_ قلبم را به من برگردان...

 
 + اینم مال شما:
 
ای کاش میشد پس گرفت :( 
ای بابا :)
دل برده‌ای به یغما
چه شعر قشنگیه. الان رفتم پیداش کردم.

دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من

عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن، ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من

می‌سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من، سینه من، سودای من، آذر من

شجریان خونده:

https://chakaame.com/music/1316
سپاس :)
شما رو دعوت میکنم به پویش موثرترین وبلاگها :)
من خودم داشتم می‌نوشتم :)
سپاس. در اولین فرصت ان‌شاالله:)
گفتم بیام خودم رو بکنم توی چشمتون بلکم رایم بره بالاتر!
هنوز متوجه نشدید تو ارتباط با من، با این کارا نتیجه عکس می‌گیرید؟ :دی
 بخش ارتباط با من وب شما رو پیدا نکردم متاسفانه!

یا منظور دیگه ای دارید؟
منظورم این بود به من یه چیزی بگید برعکسشو انجام می‌دم :دی
اگه قرار باشه یه دونه شعر از حافظ انتخاب کنم، همینه.
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود...
به‌به! بانو بخاری! از این ورا؟! راه گم کردین؟! :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی