تلاجن

تو را من چشم در راهم...

تاثیر سنت‌های تاریخی در فقه؟

جمعه, ۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۴۶ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

چرا فقه شیعه، کسانی که مادرشون از سادات هست رو سید نمی‌دونه؟ آیا ما با یک جور مردسالاری نهادینه‌شده در فقه رو‌به‌رو هستیم؟ و اگر بله، چرا توقع دارید این قوانین بتونن مردم رو جذب کنن؟

 
پ.ن: جالبه بهتون بگم اگه از لحاظ انتقال ژن و وراثت حساب کنیم، همهٔ ما دو مجموعهٔ کروموزومی داریم، یکی کروموزوم‌های هسته‌ای که معمولا هم وقتی بحث ژن و وراثت می‌شه، منظور اون‌ها هستند و مسئول اصلی انتقال صفات هم اینان (که به شکل مساوی از پدر و مادر به ارث می‌رسن) و یکی هم یه مجموعه کروموزو‌های میتوکندریایی (میتوکندری یکی از اندامک‌های سلولیه که یه تعدادی کروموزوم مستقل از اون کروموزوم‌های اصلی داره که مربوط به فرآیندهای خودشن) و این مجموعهٔ دوم که گفتم فقط از مادر به ارث می‌رسه و هیچ‌کسی نیست که کروموزوم‌های میتوکندریایی رو از پدرش به ارث برده باشه.
 
بعدنوشت: اون «مردسالاری نهادینه‌شده» رو من فقط از این مورد نتیجه نگرفتم. مسائل متعدد دیگه‌ای هم هست که تو این پست، طرحشون موضوعیت نداشته. اگر رو تگ «حوزه» یا «مسائل زنان» کلیک کنید، یا تو‌ بخش طبقه‌‌بندی موضوعی به قسمت «زنان و خانواده» سر بزنید، یه سری نوشته‌های مرتبط رو می‌بینید.(هرچند، باز همهٔ حرف من نیستن)
سلام...
به نظرم یک مقدار تندروی است نسبت به فقه...
حالا فکر نکنید که من طلبه م و دارم از فقه دفاع میکنم...، بنده طلبه نیستتم...
ولی فقه رو نمیتونید با علوم جدید مورد قضاوت قرار دهید، مخصوصاً علوم تجربی امروز، که شیوه آن بر اساس تجربه و حس است. حالا فردا یکی در میاد میگه آقا کل این نظریه ها در باب دی ان ای و کروموزوم و موروموزم همه اش اشتباه بوده و این هم دلایل من...
حالا اینجا چیکار کنیم؟!!
احکام رو فقها از روایات معتبری که از اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده، استخراج میکنند، لذا این حرف شما خیلی جای بحث نداره و به این سادگی ها نیست...
===========
 ولی جدی جدی این توی فقه شیعه هست که کسانی که مادرشون از سادات باشه، سید حساب نمیشن؟! من فکر میکردم یک مسأله ی عرفی هست؟!!
به هر حال ممنون ، یک مطلب جدید یاد گرفتیم...
سلام.
خب، شخصا ترجیح می‌دادم بگید پیش‌فرض من غلطه که فکر می‌کنم دلیل این ماجرا، مسائل ژنتیکی و نحوه انتقال کروموزومه و مثلا پشت این قضیه، دلایل جامعه‌شناختی یا روانشناختی وجود داره، نه این که یه اصل مسلم علمی رو ببرید زیر سوال.
بله، علوم تجربی اشتباه دارن و به مرور هم تکمیل و تصحیح می‌شن، ولی نه دیگه در حد اصول اولیه. و این نحوه انتقال صفات که گفتم جزء اصول اولیه ژنتیکه.

بله دیگه. نظر غالب اینه که خمس بهشون تعلق نمی‌گیره.
بنده که بحث انتقال صفات رو عرض نکردم، بنده همون مطلبی که شما به اون استناد کردید رو عرض کردم.
از اونجایی که گفتید: «همه ی ما دو مجموعه ی کروموزومی داریم ...»
فرقی نداره. اینم به همون اندازه مسلمه.
از کجا بدونیم انتقال سیادت مرتبط با کروموزوم و ژن و اینهاست؟ 
تلویحا می‌گن نسب فقط از پدر منتقل می‌شه دیگه. انگار نه انگار که همهٔ سادات به واسطهٔ حضرت فاطمه است که نسبشون به پیامبر می‌رسه.

منم نمی‌گم الزاما همینه. پرسیدم که اگر کسی جواب قانع‌کننده‌ای داره بگه.
عجب!
بحث "کروموزوم" و "دی ان ای" و اینها مسلمه؟!!!!!
تعریف شما از مسلّمات چیه؟!
خیر!
ژنتیک کلا علم جوونیه و خیلی چیزا هنوز توش مبهمه. ولی این موضوعی که من تو پی‌نوشت نوشتم، مسلمه. همون قدر که مثلا جاذبهٔ عمومی تو فیزیک مسلمه.
اگر همین قدر که از کروموزوم و ژنتیک اطلاع داشتید، در مورد فقه هم مطالعه می فرمودید، سئوال را اینجور انحرافی و یک طرفه مطرح نمی فرمودید.
فقه شیعه بحث ولدیت و فرزندی و حقوق مترتب بر آن را از بحث سیادت (بنا به مصالحی) تفکیک کرده و علت های آن را هم توضیح داده است. پیشنهاد می کنم مختصر کنکاشی در این زمینه داشته باشید و بعد در این باره چالش بفرمایید.

اگر قصدتون از طرح این سئوال ابهام آمیز، یک چالش علمی است، بهتر بود روش مناسب تری را انتخاب می کردید. برای امثال بنده و شما زیبنده نیست مباحث فقهی و دینی را با اغراض سیاسی مشتبه و ممزوج کنیم. تعابیری مثل مردسالاری نهادینه شده در فقه، و ناتوانی فقه شیعه در جذب افراد، حرف هایی است که در بستر سیاست های شبهه افکنانه شکل گرفته و از جای مشخص و با هدف کاملاً سیا سی دارد دیکته می شود.
بهتر بود حداقل از تعابیر بهتری استفاده می کردید.

قبل از این که این پست رو بذارم رفتم تو نت گشتم و دلایل این موضوع رو خوندم. به طور مشخص از این‌جا:
http://eporsesh.com/content/آیا-سید-بودن-از-طرف-مادر-هم-می-شود؟
و یکی دو تا سایت دیگه که‌ باز البته کامل‌ترینش همین بود.

انحرافی یعنی چی؟ من یه سوال پرسیدم صرفا، بدون هیچ کلمهٔ زشت و توهین‌آمیزی و‌ بدون حتی مثلا علامت تعجب که حالت تحقیرآمیز به متن بده.

اون مصالح چیه؟
در جواب تقریبا همه انتقاداتی که ما تو حوزه زنان مطرح می‌کنیم، دو تا جمله می‌شنویم:
۱. یه مصالحی هست که حالا خیلی قابل توضیح نیست.
۲.الان واقعا دغدغه شما اینه؟

واقعا فقه شیعه در حوزه مسائل زنان پویاست به نظر شما؟ من اصلا اینو قبول ندارم.

دیکته می‌شه؟ من به عنوان یه خانم فقط یه سوال پرسیدم. بهتون اطمینان می‌دم کسی این سوال رو به من دیکته نکرده.
ورود شما را به کمپین مدافعان حقوق زن تبریک میگم.🏆📡
نقد من درون‌گفتمانیه خانم.
مسلم بودن چیزی که در پی نوشت نوشتید نیاز به اثبات داره... (شاید هم فقط حضرتعالی اون رو مسلم میدونید)

(هر چند تعریفی از مسلمات رو بیان نکردید)
خب الان من هرچقدر توضیح بدم شما قبول نمی‌کنید. خودتون تشریف ببرید تحقیق و مطالعه کنید جزئیات این قضیه رو تا مطمئن بشید.


اصلا نیازی نیست من مسلمات رو تعریف کنم. بحث فلسفی که نمی‌کنیم. دارم عرض می‌کنم خدمتتون چیزی که نوشتم یک موضوع کاملا قطعی علمیه. چیزی در حد قطعیت قانون جاذبهٔ عمومی.‌
اصل رو رها کردید، حاشیه رو دنبال می‌کنید.
فکر می کنم تعلق نگرفتن خمس به فرزندان زن سیده یک مساله ی فقهیه که در مسائل مربوط به خمس و زکات  مطرح میشه و الزاما نمیشه ازش زن سالاری یا مرد سالاری رو نتیجه گرفت ...
انتقال سیادت یا عدم انتقال سیادت چه تفاوتی ایجاد می کنه که بشه از مردسالاری یا زن سالاری نتیجه گرفت؟
مطالبی هم که بهشون به عنوان "مسائل متعدد دیگه‌" یاد کردید بیشتر مسائل عرفی هسنتد تا فقهی ...
از این‌جا چنین احتمالی(مردسالاری) مطرح می‌شه که انگار نسب، فقط از طریق مرد منتقل می‌شه. همون نظر جاهلی که می‌گفت زن‌ها فقط بستری برای پرورش بچه هستن و بچه در حقیقت به پدر تعلق داره.

بله. بیش‌تر عرفی هستن. ولی نه همشون. منظور ما از فقه در این‌جا صرفا میراث گذشتهٔ فقه نیست، بلکه پویایی و‌ کارآمدی فعلیش و جواب دادن به مسائل نو به نوی جامعه هم هست که زیاد نمی‌بینیم چنین چیزی رو.

ذکر این نکته هم ضروریه که من هرگز معتقد نبوده و نیستم «همه مثل همن» یا «همه سر و ته یه کرباسن» و امثال این. نقد به حالت غالب ماجراست.
خب اختلاف دقیقاً همینجاست که "شما این موضوع رو قطعی میپندارید ولی بنده نه!"
.
.
.
خیره ان شاء الله...
باعلی
ببخشید اینو می‌پرسم، اطلاعاتی در مورد ژنتیک و اونچه که من نوشتم دارید و دلیلی دارید که این رو قطعی نمی‌دونید یا کلا بی‌اطلاع هستید و صرفا «دوست دارید» که این ماجرا رو غیرقطعی بدونید؟
انتقال نسب از پدر (در مسائل حقوقی) الزاما به "همون نظر جاهلی که می‌گفت زن‌ها فقط بستری برای پرورش بچه هستن و بچه در حقیقت به پدر تعلق داره." منتج نمیشه ... چرا بدترین نتیجه !!!
اگه فقط همین مورد بود حق با شما بود و نشونه بدبینی من شاید. ولی فقط همین نیست. یه مثال دیگه می‌زنم، فقه شیعه قبول نداره زن بتونه مرجع تقلید باشه. یعنی اصلا مهم نیست یه خانم چقدر باهوش، فهمیده و خردمند باشه، به هرحال چون خانومه، قطعا و بلاشک یا مشکل عقلی داره (به این معنا که احساساتش بر عقلش غالبه) یا به هرحال چون خانومه نمی‌شه دیگه!
اگرم بپرسی می‌گن بالاخره یه مصالحی وجود داره. ولی چه مصالحی؟( اونم تو کاری که حتی نیاز به حضور اجتماعی به اون شکل یا اختلاط با آقایون و الخ هم نداره) کسی نمی‌دونه.
البته من با این نظر که فقهای فعلی پویایی و کار آمدی لازم رو برای پاسخ گویی به تمام مسائل نو جامعه رو ندارند موافقم

باز هم به نظر من عدم تقلید کردن در احکام (فرعیات فرعیات دین) از زنان به معنی برتر دانستن مردان نیست. بلکه این به متفاوت بودن زن و مرد اشاره داره ... تفاوتی که علم تجربی هم قبولش داره (به این مقاله توجه کنید: https://bit.ly/2WlLOE7 )

به نظر من تا وقتی که آیه ای مثل "یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ" وجود داره نباید این مسائل شبه ایجاد کنه ...
از مقاله‌ای که بهش لینک دادید:

«دکتر راگینی ورما، استادیار رادیولوژی دانشگاه پنسیلوانیا و مولف اصلی این مقاله می گوید از آنجا که این تغییرات نزدیک به بزرگسالی شکل می گیرد، نمی توان عوامل زیستی مانند تغییرات هورمونی را در این تفاوت ها دخیل دانست بلکه باید عوامل اجتماعی نظیر فشارهای فزاینده فرهنگی ـ اجتماعی یا سازگاری با نقش های جنسیتی را نیز در بررسی های خود در نظر داشته باشیم.»

من به هیچ‌وجه منکر تفاوت‌های روحی-روانی خانم‌ها و آقایون که منجر به تفاوت تکالیف و حقوق می‌شه نیستم، اما نمی‌تونم همهٔ محدودیت‌ها رو با این مسئله توجیه کنم.

ضمنا آدمی‌زاد خیلی زیاد توانایی غلبه بر خصوصیات بالقوهٔ ذاتی رو داره و این که همه رو به یه چوب بزنیم عادلانه نیست.

بماند البته که مسئله اصلا توانایی علمی نیست تو مثالی که من زدم. کما این که توانایی علمی بانو مجتهده امین و رسیدن به مقام علمی اجتهاد اتفاق افتاد ولی به هرحال نمی‌تونستن مرجع باشن.

سوال شما به نظرم تخصصی شد ( یاشایدهم از اول بود) ... اصلا من در جایگاهی نستم که بهش جواب بدم(نه فقه خوندم و نه مسلمان کاملی هستم)
ولی به نظرم شما باید تکلیفتون رو با محدودیت یا تفاوت بیشتر روشن کنید ...

به هر حال فکر میکنم بهتر می بود به جای اینکه این مساله عمیقا تخصصی رو فبل از اینکه توی وبلاگتون مطرح کنید با یک فقیه مطرح می کردید و بعد با جواب تو وبلاگ پست می کردید ... هم جواب خودتون رو میگرفتید و هم مخاطباتون رو آگاه می کردید ...

و من الله التوفیق
من، خوشبختانه یا متاسفانه به هیچ فقیهی دسترسی ندارم.
بعضا پیش اومده این سوال‌ها یا مشابهشون رو از بعضی روحانیونی که حالا می‌شده پرسیدم (نه هر روحانی‌ای البته، بعضی روحانیونی که به هرحال جا داشته این سوالات ازشون پرسیده بشه) ولی نهایتا به جواب قانع‌کننده‌ای نرسیدم.

تو جواب همین نظرات یه لینک گذاشتم که قبل انتشار پست، اون رو خوندم و بحث رو باز کرده ولی نهایتا جواب دقیقی نداده و فکر می‌کنم نهایت چیزی که تو سوال از آدم‌ها هم بهم توضیح بدن، در حد همون مطلبه احتمالا.

با این وجود این یه سواله و من دلم می‌خواست مطرحش کنم تو این فضا. وجود این سوالات برای من به مفهوم همون سواله صرفا و مطمئنم بالاخره جواب این سوالات پیدا می‌شن (کما این که جواب سوالات متعدد دیگه‌ای هم تو زندگیم به تدریج پیدا شدن). طرح این سوالات و انتقادات هم به هیچ عنوان به مفهوم بی‌اعتقادی من به مفاهیم دینی نیست. صرفا سوالن و من ترجیح می‌دم سوال‌هام رو به جای انکار یا سانسور کردن حتما بپرسم.
انتقال سیادت انتقال ذریه رسول اکرم هست که از مادر منتقل نمیشه و مسئله ژنتیکی نیست. انصافاً نگاه ژنتیکی یا هورمونی به موضوع خیلی نگاه سطحی‌ایه.
فقط حضرت زهرا قابلیت این انتقال رو داشتن و عده‌ای معتقدند حضرت امیر خودشون هم سید نبودن!
عده‌ای هم سیادت رو از جناب هاشم شروع میکنند و بنی‌هاشم رو سید میدونند و حضرت امیر رو عامل انتقال سیادت میدونند.
کلا بحث زیاده و به این سادگی هم نیست.

البته من هم در زمینه عدم پویایی فقه در مسائل زنان با شما موافقم. :)
انصافا خودتون قانع شدید از این جواب؟ :)
:))
من که جوابی ندادم. فقط بحث های موجود رو مطرح کردم‌. :))


+شاید عدم انتقال "ژنتیکی" ذریه رو جواب تصور کردید. که بله قانعم میکنه چون یک "روح" و "قابلیتی" در این انتقال هست که در ژنتیک نیست و این خیلی واضحه. :)
حالا اینکه زن منتقلش بکند یا نه جیزی نیست که من و شما در موردش تصمیم بگیریم یا علمی داشته باشیم.  :)
ولی می‌تونیم بپرسیم:)
و من حقیقتا از چنین جوابی قانع نمی‌شم. خاصه این که بین خود علمای شیعه هم اختلاف نظر هست تو ای مورد.
یه لینکی تو جواب آقای رئوف نوشتم، اون تا حدی موضوع رو باز کرده، گرچه باز نهایتا جواب درستی نداده.
این که یه قابلیتی وجود داره که فقط مرد (فارغ از صالح بودن یا نبودن و صرفا به خاطر جنسیت) می‌تونه منتقل کنه، هیچ جوره قانع‌کننده نیست و فقط همون گزینه مردسالاری که گفتم رو از نظر من مطرح می‌کنه.
نساءکم حرث لکم.
اگر زن و باروری او نقش زمین رو بازی بکند، بدیها قابلیت‌های ویژه در محصول از جانب زارع و بذر هست که منتقل میشه نه از جانب خاک و حرث و زمین. اثر زمین بیشتر ژنتیکی خواهد بود تا قابلیت‌زایی. 
واضحه که موضوع کلا ژنتیکی نیست.
فقط بحث فقه هم نیست، با معیارهایی که امروزه در بین بشریت جا افتاده و در موردشون تبلیغ میشه، اسلام یک دین کاملا مرد سالار هست و اصلا خدشه‌ای در این نیست! اما باید دید آیا اون معیار ها صحیح‌اند؟ :)
برای ما معیار سازی کرده‌اند و ما هم گفتمان غالبی نداریم و مدام دور می خوریم!
تفسیر شما از «نساء حرث لکم» و این که بذر رو از جانب پدر می‌دونید دقیقا همون تعبیر دوره جاهلیته که بچه رو صرفا مال پدر می‌دونست و زن رو صرفا محملی برای پرورش بچه. من باور ندارم منظور خداوند از این جمله چنین چیزی بوده باشه.

از لینکی که بهتون گفتم:
«در جواب سؤالهای مرحوم سید مرتضی، وقتی از این بزرگوار سؤال کردند فرمود: که فرزندان دختری فرزند حقیقی انسان هستند نه مجازی و افکار جاهلی را اسلام محو کرده است. و گفته است نگویید زنها فقط وعاء وظرفند ونگویید فرزندان پسران ما فرزندان ما هستند اما فرزندان دختری فرزندان مردم بیگانه‌‏اند، این شعر که در جاهلیت‏ به عنوان یک شعر رسمی بود اسلام محو کرد و فرمود نگویید:
بنونا بنو ابناءنا وبناتنا بنوهن ابناء الرجال الاباعد
پسران ما پسران پسران ما هستند، و پسر دختران ما، فرزندان مردان بیگانه‏‌اند.
مرحوم سید مرتضی فرمودند این شعر باطل است و فرزندان ما فرزندان ما هستند خواه از طرف ابناء باشند وخواه از طرف بنات، لذا ایشان می‌‏فرماید: فرزند دختری حقیقتا فرزند است.»

من واقعا کاری به معیارهای فعلی بشریت ندارم. با معیارهای من، اسلام تنها مکتبیه که برای زن و مرد ارزش واقعا انسانی و برابر قائل شده، فقط بعضی قسمت‌هاش (از جمله همین مورد که اون هم باز البته می‌گم بین فقها بعضا اختلاف نظر سرش هست) برای من جای سواله.
قرن هاست که یک سری آخوند بی سواد شده ان فقیه و حقوق زن رو برای منافع خودشون زیر پا گزاشتن .
آزاد اندیشی شما مایه ی تقدیره
اگه جواب من رو به نظرات می‌خوندید چنین نظری نمی‌ذاشتید.
جنس نقد من اونی نیست که شما فکر می‌کنید.
متاسفم از تعبیر نامناسب شما اما باید بگم نظری که شما از آنِ دوره جاهلیت میخوانید همان نظر اسلام است و بچه مال پدرشه :)
و در اثبات این موضوع قوانین فقهی بسیااارند. نه یکی دوتا! بسیاار.
مادر هیچ تکلیف و بایدی در پرورش و حفظ بچه نداره چون بچه مال او نیست.
از نظر فقهی، قانونی و حقوقی که اینطوره. حالا شما میخواید تفسیر جدیدی از دین ارائه بدید بسم الله.  فقط احساسی نباشد لطفا.
ما هم خوشحال میشیم حقوقمون اعاده شود. :)
ببینید، این مسئله یه وقتی جنبه حقوقی داره، یه موقعی تعبیر انسانی پشتشه. یه وقتی هست من می‌گم وظیفه تامین مخارج بچه و بزرگ کردنش با یه نفره، یه وقتی هست می‌گم اصولا بچه‌ای که زن و مرد با هم به دنیا آوردنش، اصلا بچه اون خانم نیست. یعنی از نظر وراثتی اصلا بچه ربطی به زن نداره و زن فقط پرورشش داده (مثل رابطه‌ای که صاحب یه رحم اجاره‌ای با جنینی که تو رحمش گذاشتن داره). این دیدگاه دوم رو نه دین تایید می‌کنه نه علم جدید و صرفا یه باور جاهلیه.
سلام
من از ابتدا اعلام کنم که در مورد انتقال سیادت از مرد... اطلاع فقهی ندارم لذا ورود پیدا نمی کنم
اما در نظرات مسائلی مثل مرجع تقلید نشدن زن و اینکه از نگاه شما این مسئله موجب تضعیف مقام زن هست نکاتی به ذهنم میرسه... که نمیدونم اصلا ضرورتی برای طرح در این مطلب داره یا نه...

چون ممکنه محور اصلی بحث شما رو منحرف کنه
سلام.
هر طور خودتون صلاح می‌دونید.
خب پس باشه برای یه وقت دیگه
چون الان با توجه به نوع نظرات ممکنه ذهنتون رهایی کافی برای بحث رو نداشته باشه 
بله این دیدگاه دومی که مطرح کردید هم دیدگاه اسلام نیست. منظور من هم نبود. حتی شک دارم دیدگاه جاهلیت هم بوده باشه!! اصلا چه کسی چنین دیدگاهی داره؟ :/
بله فرزند دختری حقیقتا فرزند است ولی حق ولایتی بر او وجود ندارد. پدربزرگ مادری حقی بر نوه‌ی دختری خودش ندارد. من تعجب میکنم از این تفسیر که اگرچه "حقیقتا" فرزند است بازهم به معنای برابری‌اش با نوه پسری نیست.

حق پدر بر فرزند و اولاد پسری، فقط از باب وظیفه نیست.
شما همینقدر بدونید که مادر در قتل فرزند قصاص میشود ولی پدر و جد پدری هرگز برای قتل فرزند و نوه قصاص نمیشود. این به تنهایی عدم برابری حق پدر و مادر در فرزند رو میرسونه.
این فقط یکی از احکام فقهی است.

همون طور که عرض کردم معیارهایی برای خودمون تعریف کردیم که با دین سازگار نمیشه. و با اون معیار ها دین ما قطعا مردسالار خواهد شد.
من با اون معیار ها مشکل دارم. معیارهایی که فقهای ما رو در مقام "توجیه" احکام قرار داده. نه در مقام استدلال متقن برای احکام. ما سعی میکنیم احادیث و احکام در مورد زنان رو توجیه کنیم تا بر اون معیار ها منطبق بشن و یه وقت زنان آزرده نشن نه اینکه حقیقت امر رو بیان کنیم. همون طور که گفتم گفتمان باارزشی از جانب فقها در حوزه مسائل زنان ایجاد نشده که قابل مانور و پاسخگویی صریح و ایجاد ارزش باشه و بیشترش توجیهات ماست.
و من مدتهاست در جستجوی حقیقت زن و وجودش از منظر اسلامم. یعنی ترجیح میدم حقایق بیان بشه. ترجیح میدم بدونم از منظر اسلام هم جنس درجه دوم هستم و عقلم ناقصه تا اینکه خودم رو گول بزنم! من با علم به حقیقت راحت‌ترم تا دویدن به دنبال مغلطه و توجیه.
حالا در هر حال هرچی که هست ان‌شالله که خیر باشد عواقب امورنا. دیگه عرضی ندارم.
بله. بحث ولایت پدر هست و‌ بحث قصاص هم همین‌طور.
من با اولی مسئله‌ای ندارم، به هرحال مشخصه که اون بحث ولایت نمی‌تونه شامل بیش از یک نفر باشه. (بعضی هم البته ولایت رو با حضانت یکی می‌دونن و فکر می‌کنن حضانت بچه بعد پدرش با پدربزرگشه که خوبه این‌جا اشاره کنم این طور نیست.)
ولی قصاص هم باز از اون موارد قابل بحثه. 

گرچه من حل مسائلی که مرتبط با زندگی و فراگیرتر هستن رو (مثل مسئله سیادت یا مرجعیت) در اولویت بیش‌تری می‌دونم تا موضوعی مثل قصاص که به هر حال کم‌تر درگیری باهاش وجود داره.

ضمن این که البته اینم در نظر داشته باشید ملاک این که چه کسی طبق احکام کشته می‌شه یا نمی‌شه، نشونه برتری نیست، کما این که حکم ارتداد برای مرد، اعدامه و برای زن نیست. نمی‌شه یه جدول درست کرد اینا رو با هم مقایسه کرد و تیک زد.
من یه کوچولو آخرشو ویرایش زدم. :)

+ولایت حضانت نیست و اتفاقا همزمانه. پدر و پدربزرگ پدری هر دو همزمان و در یک سطح بر فرزند ولایت دارند. و ولایتشون هم کاملا هم‌ارزه و کسی بر دیگری اولویت ندارد. مثلا اگر پدر دختر با ازدواج دختر مخالف باشد و جد پدری اش موافق باشد مخالفت پدر بی اهمیت است.
اگر پدربزرگ پدری نفقه بچه رو بده از پدرش ساقطه و اگر پدر بده از پدربزرگش ساقطه.
هر دو در یک سطحند. حالا در جامعه اینطور جاافتاده که پدر اولویت دارد. نه اینطور نیست.
با بحث قصاص نخواستم بگم مردسالاریه یا نشونه برتریه، خواستم اثر پدر بر فرزند و فراتر بودنش از ژنتیک رو بیان کنم. منظورم این بود که حقی وجود دارد و اثری از پدر بر فرزند وجود دارد که از جانب مادر وجود ندارد.
خواستم تصور برابری پدر و مادر و اثرشون بر فرزند و حقوقشون از نظر شما رو با این مثال نقض کنم. که بدونید اصلا پدر و مادر برای بچه برابر نیستند و یک اثر ندارند و یک حق ندارند. انتقال سیادت هم میتونه اینطور باشه. که شما سعی کرده بودید از نگاه برابری انتقال ژن در موردش بحث کنید!

از حکم ارتداد زن خبر ندارم ولی اگر چنین باشه دلیلش اینه که عقل زنان ناقصه :))
مرجعیت هم همینه و قضاوت هم. چون زن محصور در احساسات خودشه‌. و این هم اسمش عیب نیست. اتفاقا زنی که اصلا متاثر از احساساتش نیست عیب دارد! 
مگر اینکه این چیزها با معیارهایی ارزیابی بشود که اون معیار ها غلطند. 
اون بحث همطرازی انقدر وارد فازهای پیچیده حقوقی می‌شه که واقعا جای بحث نداره این‌جا. بعضی اولی رو مقدم می‌دونن، بعضی دومی رو، بعضی می‌گن اگر اختلافی هست باید دادگاه نهایتا بگه کدوم برای اون فرد تحت ولایت مناسب‌تره و الخ. و ولایت هم حقیه که تکلیف نفقه همراهشه. حق بدون تکلیف که نداریم. و‌ این‌جا پدر و پدربزرگ پدری وظیفه پرداخت نفقه و ولایت رو با هم به عنوان یه مجموعه حق و تکلیف به عهده دارن.
به هر ترتیب این موضوع الان خیلی مسئله ما نیست و من دقیقا نمی‌دونم قوانین تو این مورد به چه شکله ولی اصولا تا جایی که تجربه کردم اولویت با پدر و اگر نبوده با پدربزرگ بوده نه این که واقعا همزمان و همطراز ازشون نظرخواهی شده باشه.

من تصور برابری حقوق و تکالیف پدر و مادر بر فرزند رو نداشتم اصولا! شما اول بحث فرمودید زن صرفا جایگاهی برای پرورش بچه است و بچه مال پدرشه، من گفتم چنین تعبیری نیست. بچه مال هردوئه، اما وظیفه تامین مخارج و هم‌زمان حق ولایت با پدره. این که ولایت با پدر باشه آیا مفهومش اینه که اولاد دختر، بچه او نیستن؟ حکم خمس و زکات برای اولاد پیامبره و فقه ما بچه‌های یه خانم سید رو در واقع اولاد پیامبر نمی‌دونه دیگه. شما می‌فرمایید این به این دلیله که پدر بر فرزند ولایت داره، من می‌گم ولایت حقیه در ازای تکلیفی و به این بحث مرتبط نمی‌شه.

جالبه که انقدر راحت می‌گید «عقل زنان ناقصه». اولا من شخصا از تعبیر غلبه احساسات بر عقل استفاده می‌کنم. کما این که ریشه عقل رو ظاهرا از عقال (زانوبند شتر) می‌دونن به معنای عاملی برای غلبه بر احساسات. و این که مسئله من اینه که ما نباید قائل باشیم هیچ زنی نمی‌تونه عقلانی تصمیم بگیره و الزاما همشون احساساتین و تا آخر هم احساساتی می‌مونن.
بعدم عرض کردم تو جواب نظرات، بانو مجتهده امین عملا به مقام اجتهاد رسیدن، اجازه روایت داشتن (که خودش یعنی عقل ایشون مورد تایید بوده) اما اجازه این که رسما مرجع باشن رو نداشتن. بحث اینه.
من اسلام رو مرد سالار نمی بینم. چون اصولا زن و مرد رو یکسان نمی‌بینم. در هیچ چیز. در نتیجه اصلا بین این دو و احکامشون و حقوقشون و شرایطشون مقایسه ای نمیکنم. من فقط به دنبال فهمیدن جایگاه خودم به عنوان یک زن در عالم خلقتم‌. هرجایی که باشه. برام مهم نیست که جایگاه من نسبت به مرد در کجا قرار میگیره، برام این مهمه که بدونم حقیقتا کجا هستم. لذا کلا مقایسه رو غلط میدونم در همه چیز. و اون عدم کفایت فقه در مسائل زنان رو هم که مطرح کردم، از این بابت بود که فقه در حوزه زنان به خودیِ خود دارای نقض و کمبوده، نه در مقایسه با مردان. 
به نظرم حوزه مرد و زن در عالم خلقت به کلی جداست!

اینکه عرض کردم با معیارهای کنونی، اسلام مرد سالار حساب میشه به این معنی نیست که خودم اون معیار ها و ارزیابی‌ها رو قبول دارم. نه. 
من دینم رو با این معیار های فمینیستی قضاوت نمیکنم و خودم رو با مردان مقایسه نمیکنم که هر "مقایسه" ای بین زن و مرد بیسی از اندیشه‌های فمینیستی داره. 
امیدوارم منظورمو به درستی متوجه شده باشید.

دیگه چیزی برای اضافه کردن به مطالبم ندارم. عرضم همین بود. موفق باشید.
منم اسلام رو مردسالار نمی‌دونم ولی شبهات و سوالاتی نسبت به مجموعه فقه تشیع دارم.
و ضمنا من زن و‌ مرد رو یکسان می‌بینم. یکسان از نظر انسانیت و وزن کلی و نسبی حقوق و وظایف. یکسان از نظر دلیل خلقت و مقصد نهایی و نظام پاداش و جزای متناسب با تکالیف خودشون. 

اما زن و‌ مرد رو مشابه نمی‌دونم و تفاوت‌ها رو هم صرفا یک سری تفاوت‌های ساده فیزیولوژیکی و آناتومیکی نمی‌دونم. دو جنس مکمل می‌دونم که همین واژه مکمل نشون می‌ده چقدر با هم متفاوتن.

حقیقتا نه ارتباطی به من داره و نه فرقی برام می‌کنه نگاه شما به مقوله زن و‌ مرد فمنیستی باشه یا نه، نیازی به توضیح این موارد نیست. اما تو ویرایش نظر قبلی‌تون فرمودید دوست دارید اگر واقعا از نظر دین جنس درجه دو هستید این رو بدونید تا این که الکی خودتون رو گول بزنید و‌ توجیه کنید، منم موافقم. فقط حرف من اینه طبق اون چیزهایی که من از دین خوندم، جنس درجه یک و دو وجود نداره که حالا بخوایم اون رو بپذیریم یا نپذیریم. و فرمودید اگر دین معتقده زنان عقلشون ناقصه می‌خواید این رو هم بدونید تا این که خودتون رو گول بزنید، اولا باز هم عرض کنم، تعبیرتون تعبیر خوبی نیست. «غلبه احساسات بر عقل» شکل درست و مودبانه اون چیزیه که بهش می‌گن «ناقص‌العقل» بودن و بله دین با این مفهوم غلبه احساسات بر عقل در خانم‌ها موافقه به صورت پیش‌فرض. من خودمم موافقم. خانم‌ها به صورت پیش‌فرض واقعا خیلی تحت تاثیر احساسات هستن و خیلی وقتا احساسات، عقلشون رو تحت‌الشعاع قرار می‌ده. یک ویژگی ذاتی شخصیتی که البته حرف من اینه که با روش های اکتسابی قابل تعدیله. و قطعا من اون رو نشونه پایین‌تر بودن نسبت به آقایون نمی‌دونم. کما این که مثلا آقایون هوش میان‌فردی پایین‌تری دارن و زبان بدن رو که خانم‌ها به شکل ذاتی بلدن، اون‌ها باید به روش‌های اکتسابی یاد بگیرن، یا مثلا گرایش به عبادت و معنویات در خانم‌ها به طور کلی بیش‌تره و...

پس به معنای واقعی کلمه با دو جنس مکمل رو‌به‌رو هستیم که بهترین راه تکمیل شخصیتشون و رسیدن به شخصیت یک انسان تراز، اینه که تو زندگی خانوادگی در کنار هم قرار بگیرن و از هم یاد بگیرن تا هر کدوم ویژگی‌های مثبتی که جنس مقابل داره رو به خاطر عشقی که تو اون زندگی هست، از طرف مقابلش راحت‌تر یاد بگیره و به این شکل مسیر تکامل، جذاب‌تر بشه.

اگر یکی از این دو جنس، جنس اصلی و برتر بود و چیزی برای یاد گرفتن براش وجود نداشت، اساس زندگی خانوادگی زیر سوال بود کلا.

شما هم موفق باشید:) ممنون از وقتی که گذاشتید و مطالبی که در خلال نظراتتون یاد گرفتم و این که باعث شدید بحث تکمیل بشه:))

این مدل بحث‌ها یکی از بخش‌های خیلی مورد علاقه منه تو دنیای وبلاگ‌نویسی:)
چرا نباید راحت بگم عقل زنان ناقصه وقتی حضرت امیر راحت همینو میگن؟ :/
الحمدلله تعصب جنسیتی ندارم.
این جمله به معنی بی عقل بودن زنان نیست یا حتی به معنی عاقل‌تر بودنِ همه ی مردان از همه‌ی زنان هم نیست که مجتهده امین رو مثال می زنید. اصلا چرا ایشون؟
حضرت زهرا و عقیله العرب هم زن بودند! چه ربطی داره؟ :/
منم تعصب جنسیتی ندارم. ولی حضرت امیر از واژه رعیت هم استفاده می‌کنن، به نظرتون به همین شکل باید ترجمش کنیم؟ خیر. اون چیزی که حضرت امیر می‌گن رعیت و الان ما رو یاد یه سری آدم بیچاره تو نظام ارباب-رعیتی می‌اندازه ترجمه درستش واژه‌ایه مثل «شهروند». ترجمه و توجه به بار معنایی کلمات، مقوله مهمیه.

چرا ایشون رو مثال زدم؟ مشخصه! شما گفتید تو قضاوت و مرجعیت چون خانم‌ها عقلشون فلانه اجازه ندارن، گفتم ایشون دیگه این طوری نبودن ولی باز هم اجازه نداشتن. پس مسئله صرفا جنسیتیه و دلیل منطقی نداره. (به زعم من)

خب منم همینو می‌گم دیگه! می‌گم وقتی زنی می‌تونه و نشون می‌ده مثل حالت بای‌دیفالت خانم‌ها نیست که احساساتشون به عقلشون غلبه داره، باید برای تشخیص این قابلیت و تغییر قوانین برای زنی که به اون جایگاه می‌رسه تلاش کرد.
من نخواستم بگم ولایت و سیادت بر اثر هم هستند. کل بحث من سر این بود که این چیزها را ما نمی دانیم!
شما خواستید با برابری ژنتیک ثابت کنید اثر پذیری و انتقال وراثت به بچه از طریق والدینش به یک اندازه است. پس سیادت باید منتقل شود. عرض کردم سیادت لزوما به ژن بستگی نداره.
همون طور که حقوق والدین برای بچه مساوی نیست، اثر والدین بر بچه هم مساوی نیست. اگر اثر کاملا برابر بود حقوق هم کاملا برابر میشد. پس اثر برابر نیست حتی اگر تعداد کروموزوم‌های به اشتراک گذاشته شده مساوی باشد.

بله در فقه ما دختر نمیتونه عامل انتقال سیادت باشه. نه اینکه اونها فرزند رسول نباشند، بلکه سیادت ندارند. حالا چرا؟ "نمیدانیم".
من از اول بحثم این بود. و مثالهای هم که گفتم برای اثبات این بود که اثر والدین بر ایجاد و هویت فرزند با همدیگه برابر نیست. اینکه از ژنها بحث کردید تا انتقال سیادت از دختر رو اثبات کنید نوعی مغالطه بود چون فقه ما به وضوح بر عدم برابری اثر والدین در ایجاد فرزند صحه میذاره. حتی آیه نساءکم حرث لکم هم کاملا داره عدم برابری اثر حارث و حرث بر محروث رو گواهی میده.
دیگه بحث داره تکرار می‌شه. همه این موارد رو قبلا گفتید و من هم جواب دادم.

ضمن این که من از صحبت‌های شما نتیجه نگرفتم می‌خواید بگید «ما نمی‌دونیم» اتفاقا تا جایی که می‌شد دلیل آوردید و بحث کردید. ولی حالا اگه همونم حساب کنیم «ما نمی‌دونیم» و «نمی‌تونیم بدونیم» فوق فوقش در مورد این که «چرا نماز صبح دو رکعته؟» جواب بده، نه در مورد چنین مباحثی.
همون که شما میگید نظر منم هست. اما یکسان در لغت یعنی همسان. یعنی شبیه :)
یکسان به معنی مساوی نیست. کلمه‌م درسته :دی
مرد و زن یکسان نیستند بلکه برابرند.

اتفاقا بحث فمینیستی کاملا بجا بود چون مقایسه‌ی بین زن و مرد در از نگاه فمینیستی و معیارهای فمینیستی ناشی میشه.

زنان هم ناقص العقلند. حالا اگر مودبانه نیست باید با حضرت امیر صحبت بشه :))
چیزی که این تعبیر رو غیر مودبانه میکنه لفظ معصوم نیست، بلکه نحوه کاربری و استفاده از اونه.
لفظ معصوم هرگز بی‌ادبانه نخواهد شد و هرگز شکل درست‌تری از تعبیر هم نخواهد داشت. :)
ناقص العقل عین تعبیر حضرته و ترجمه نیست.
یکسان . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) برابر. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). مساوی . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). همانند. متساوی . هموار.  / لغت‌نامه دهخدا

ما داریم از عربی برگردان می‌کنیم به فارسی. این که می‌فرمایید عین تعبیره و ترجمه نیست، به این دلیله که ما لغات مشترک زیاد داریم با عربی و برامون آشناست این ترکیب. نه این که نیاز به در نظر گرفتن زمینه‌های فرهنگی- اجتماعی تو ترجمه نباشه.
آره متوجه نشدید من چی گفتم. دلیلهایی که من گفتم برای اثبات تفاوت اثر والدین بر ایجاد فرزند بود. و این که ما حجم این تفاوت و اثر دقیق هرکدام از والدین را نمی دانیم. نمی دانیم برای این قسمتشه!
که کاملا اثبات شد اثر والدین بر ایجاد فرزند متفاوته و حقوق متفاوت هم ایجاد میکنه.
اما خب نخواستید بپذیرید و جوابی هم ندادید جز اینکه این چیزها مهم نیست.
می تونید اثبات کنید اثر والدین در ایجاد و شکل گیری فرزند با هم برابره؟


+خوشحالم که بحث کردن در فضای وبلاگ رو دوست دارید چون منم دوست دارم.
عرض کنم که البینة علی المدعی!
شما یه ادعا دارید و باید اثباتش کنید نه این که من لازم باشه خلافش رو اثبات کنم :)
یکسان: همانند، متساوی. نه مساوی :دی

کاربردش با برابر یکی شده اما اصل ریشه لغت به معنای همسانی و شباهت است. لغت نامه دهخدا داره همینو میگه دیگه :))

ناقص العقل کلا عبارت عربیه. من فکر میکنم بحث بر روی لغات نوعی جدله. شما میگید بی ادبانه است من به خودم این اجازه رو نمیدم که تعبیر حضرت رو مورد خدشه قرار بدم و ترجمه کنم در غلبه ی احساس بودن! 
ولی هردو منظورش رو فهمیدیم پس جای بحث نیست.
سوال اصلی این بود که آیا می تونید اثبات کنید اثر والدگری بر خلقت فرزند میان والدینش برابره؟
فرمودید مرد و زن یکسان نیستند بلکه برابرند و لغت‌نامه می‌گه یکسان یعنی برابر و مساوی!
بماند البته که من دقیقا گفتم منظورم از یکسان چیه اون‌جا و از چه نظر.

ببینید این که بعد این که من جواب می‌دم نظر رو ویرایش می‌کنید جالب نیست اصلا:)
منم معنی شما از یکسان رو پذیرفتم. و موافق بودم. کاربرد خودم رو توضیح دادم که در معنای مورد کاربرد من یکسان به معنای همانند است.

عزیز من همین لغت نامه ای که شما گذاشتید داره "برابر" و "همانند" رو یکی میکنه! ای بابا! خود شما داری میگی برابرند ولی همانند نیستند!
بگذریم از این بحث.
من چیزی رو ویرایش نکردم. یه بار ویرایش کردم و گفتم. شما هم پاسخهاتون ویرایش نکنید که من هی ناچار نشم کامنت اضافه کنم. :دی
اوکی.
بحث از حالت علمی خارج شده. اگر پاسخ سوال رو نمی دید که من مرخص بشم!

کی ادعا داره؟ :))
شما!
شما ادعا کردید که اثر والدین بر ایجاد فرزند برابره نه ما. مثل اینکه اصل پست رو فراموش کردین.
من ادعا کردم اثر والدین برابر نیست. و اثبات هم کردم. با آیه قرآن و با بیان حقوق متفاوت والدین که از اثر متفاوتشون ناشی میشه. که نخواستید بپذیرید. 
پس شما دلیلی برای اثبات ادعای خودتون که "برابر بودن اثر والدین" هست؛
و همچنین دلیلی برای رد اثبات من در "عدم برابری اثر والدین" ندارید. 
اوکی پس بحث تمامه. :)
موفق باشید:)
باز هم ممنون:)
سیادت که گویا یک بحث تاریخی در قریش هست که به امورات کعبه مربوط میشده. هوم؟

+ من سه چهارتا از کامنتا رو خوندم دیدم هوووووو هنوز هست :) حالا با لوسی می بر سه چه مواردی به اشتراک نظر رسیدین؟


++ و اینکه تیتر شما رو قبول دارم. و در این زمینه مایل به تبادل فیش هستم :) یعنی اگر  مطلب بخونید بدید فیش میکنیم.
لینکی که تو جواب آقای رئوف نوشتم رو ببینید.

عملا بر سر هیچی:) به جز همون اشتراکاتی که از اول هم وجود داشت:)

اگر مطلب خوبی خوندم تو این موضوع بهتون اطلاع می‌دم. واسه خود منم موضوع جالبیه.
:) سلام
چرا باید باید دلم بخواد مرجع تقلید بشم وقتی میتونم مرجع تقلید بسازم؟! تازه این دومی بهتره.
در مورد این که بچه مال پدره. اصلا درست نیست! کی میگه بچه مال پدره؟ مگه مادر حق دریافت نفقه از پسر نداره؟ مگه دختر در قبال مادر وظیفه فرزندی نداره؟ پس بچه مال مادر هست. مگه اعمال بچه به پای مادر نوشته نمیشه؟ پس بچه مال مادر هست. چه بسا بیشتر مال مادره. مادر مسئول بچه نیست. یعنی خورد و خوراک و تربیت بچه با مادر نیست. اما مادر از بچه منتفع میشه. 
در مورد پویا نبودن فقه تا حدی موافقم اما باید بدونیم که فقیه هم از سر خود نمیتونه فتوا بده. فکر میکنم اینو شما باید بدونید. 
خاله مادرم به خاطر یه مسئله زنانه رفتن دیدار با مرجع تقلیدشون. گفتن این فتوایی که شما دادید برای خانوما باعث سختی شدید شده. نمیشه عوضش کنید؟ اون مرجع گفته بودن میدونم سختتونه. متوجه سختی شما هستم ولی هیچ دلیل و برهانی برای تغییر فتوام ندارم. من از طرف خودم نمیتونم این فتوا رو عوض کنم. برید عمل کنید به فتوا ان شاءالله ماجور باشید.

کسی با ما پدرکشتگی نداره. دستشون توی بعضی مسائل مسائل بسته ست. حالا یا کلا حکم همینه یا منابع درستی در دسترس نیست. 

در مورد این مسئله انتقال فقهی سیادت هم شاید همین طوره. بگذریم از این که سیادت شاید احکام فقهیش شامل حال کسایی که مادر سیده دارن نشه، ولی حرمت و مرتبه سیادت رو دارن. چه طور که از قدیم کسی که مادرش سیده بوده میر میگفتن. یا مثلا سادات پدر و مادری طباطبایی گفته میشدن.
 اگرم بگیم که عرف بوده، خب جایگاه عرفهم جایگاه کمی نیست ها! با وجود این که به عرف نباید قداست داد ولی عرف ما پشتوانه چندین هزار ساله داره، یه رگش در دینی مثل اسلامه یه رگش در فرهنگ ایرانی. عرف ما کم چیزی نیست. بعضی مسائلی که توش مطرح شده واقعا پشتوانه حکمی عمیق داره. 

در مورد انتقال نسب از پدر یا مادر هم روایتی هست که در دنیا ست که بچه به اسم پدر شناخته میشه به خاطر مسئولیت های پدرانه وگرنه در آخرت بچه به نام مادرش خوانده میشه. حالا منبعش در دسترسم نیست ولی این روایت بیراه هم نیست. مخصوصا که مادر هر بچه ای مشخصه ولی پدرش الزاما نمیتونه اونی باشه که به نامش خونده شده. 
البته روایت رو نقل به مضمون کردم.


سلام. ببخشید که دیر شد:)

والا قرار نیست همه بتونن ازدواج کنن، قرار نیست همه اگر ازدواج هم کردن بچه‌دار بشن و قرار نیست اگر بچه‌دار هم شدن بچشون حتما پسر باشه. ولی همه می‌تونن سعی کنن که آدم‌های عاقل و متفکری در حوزه دینی باشن. به همین دلیل آدم ممکنه دوست باشه مرجع تقلید بشه، ولی نتونه مرجع تقلید تربیت کنه به تعبیر شما.

منم معتقد نیستم بچه مال پدر باشه. ولی فرمودید خورد و خوراک و تربیت بچه با مادر نیست. حالا به خورد و خوراک خیلی کاری ندارم، ولی واقعا معتقدید تربیت بچه با مادر نیست؟!

فقیه سر خود نمی‌تونه فتوا بده، ولی مشکلات ما صرفا به این دلیل نیست. ما با یه محافظه‌کاری عمیق سازمان‌یافته مواجهیم که البته همیشه و تو همه مسائل هم وجود داشته. مسائل زنان هم نه، همین سیاست رو شما در نظر بگیرید به عمق این محافظه‌کاری پی می‌برید. خاطرات اختلاف‌نظرهای سیاسی امام رو اگر بخونید با مراجع، قبل انقلاب، باز هم منظور من مشخصه. یه نمونش این‌جا هست:
http://talajen.blog.ir/post/114

بحث پدرکشتگی نیست. منم نمی‌گم دشمنی وجود داره. می‌گم هوشمندی و به‌روز بودن وجود نداره.

بله، عرف مسئله کوچیکی نیست. ولی تو این موارد، من با عرفمون مشکل دارم و به نظرم ایراد داره. این رو نگفتم و منظورمم نیست که همه چیز عرف غلطه، ولی این مورد خاصش، چرا. اشتباهه از نظر من.

در مورد روایتی که هم فرمودید به مضمون نقل کردید و مطمئن هم نیستید، نظری ندارم. حالا اصلا اگر معتبر هم باشه و متن اصلی روایت هم همین باشه، بازم مشکلی رو از ما حل نمی‌کنه. چه اهمیتی داره اصولا بچه تو قیامت به اسم کی باشه؟ اصلا چرا باید تفکیک دنیا و آخرت بکنیم؟ گیرم تو دنیا معلوم نباشه پدر بچه کیه، تو قیامت که دیگه همه چی معلومه، چه مشکلی پیش میاد تو دنیا و آخرت بچه به نام پدر و مادرش باشه؟ حتما باید تفکیک کنیم این قضیه رو؟
سلام.
واقعا فکر میکنی احتمال مرجع تقلید شدن یه آدم بیشتر از احتمال ازدواج و بچه دار شدنشه؟!
معیار استعداد و قریحه و توانمندی این وسط مطرح نیست؟
آیا کسی که مقلد یه مرجع تقلید میشه اجازه تفکر و عقلانیت در مسائل دینی رو نداره؟
نظر و فتوای مرجع تقلید در چه اموری نافذه؟ آیا شامل همه دین میشه؟ همه دین فقهه؟

نگفتم تربیت بچه با مادر نیست. اگر جمله قبلش رو دقت کنید عرض کردم مادر مسئول نیست. یعنی وظیفه ای نداره و اگر کاری میکنه لطفه به بچه و پدر بچه. یعنی فردای قیامت برای تربیت غلط بچه به صرف مادر بودن مورد سوال قرار نمیگیره. اگر این مسئولیت رو از پدر قبول کنه و بگه من بچه ها رو تربیت میکنم بحث دیگه ایه ولی ابتدا به ساکن مسئول نیست. اما پدر به صرف پدر بودن مورد سوال قرار میگیره.
این مسئله نظر شخصی من نیست.بلکه یه قاعده کلیه.


اشکالی که به حوزه دارید میگیرید از نظر من درسته. بحثی توش ندارم. فقط میگم برای قضاوت دقیقتر بیشتر باید در مورد مسائل حوزه و مراجع دونست. فعلا نمیشه نظر قطعی داد. 


عرف توی چه مسئله ای ایراد داره؟ توی احترام به سادات مادری؟ من در این مورد بحث عرف رو وسط کشیدم و تاییدش کردم. یعنی نباید به سادات مادری احترام بذارن؟! یا نباید به اسم میر بشناسن؟

در مورد روایت نگفتم مطمئن نیستم. عرض کردم سندش در دسترسم نیست. شرایطم طوری نیست که سند دقیق بیارم براتون ولی مطمئنم که خوندم و مستنده. از روایت استفاده کردم چون اینجا یه بحث تخصصی نمیکنیم. یه صحبت دوستانه ست و صحبتای دوستانه بر مبنای اعتماده. وگرنه برای بحث تخصصی حتما مستند باید حرف زد.

تفکیک این قضیه از طرف ما نیست که حتمی و غیر حتمی بودنش رو ما تعیین کنیم. چیزی که گفتم یه روایته. یعنی معصوم که حکیمه داره این تفکیک رو ارائه میده. اینجاوقتی به کلام معصوم می رسیم این مدل سوال غلطه. چون لابد الزامی داشته که معصوم بهش اشاره کرده. باید بپرسیم حکمتش چیه؟ اصلا چرا دار آخرت که به دار دنیا احاطه داره، بچه به اسم مادره؟ از این زاویه به قضیه نگاه کنید! به اسم مادر بودن به معنی این نیست که پدرش سهمی از بچه نداره، گفتیم که پدر مورد سوال قرار میگیره، به این معنیه که همون طور که الان نسب به پدر شناخته میشه، در آخرت به مادر شناخته میشه. 
اگر واقعا اهمیتی نداره که بچه در سرای آخرت به اسم کیه، به تبعش در دنیا هم اهمیتی نداره که به اسم کیه. چرا باید برامون مهم باشه که سیادت مادری به چشم مردم بیاد یا نه، مهم اینه که خون سادات توی رگای اون بچه ست و به قول شما ژنتیک کار خودش رو میکنه. پس صفات معصوم در بچه ای که مادرش هم سادات باشه وجود داره. شناخته شدن به این صفات حتی اگر به واسطه نسب نباشه به واسطه رفتار خود اون بچه خواهد بود. درسته؟

الان که جوابتون رو خوندم به نظرم رسید یه توصیه خواهرانه داشته باشم براتون. از طرف خواهر کوچیکتر،حتی شاید کم سوادتر. بهتره به جای این که دنبال جواب این سوال باشید ببینید چی شد که این سوال به ذهنتون رسیده. چرا این اشکال به چشم شما اومده؟
 یه کنکاش درونی...
اشکالات دنیای امروز ما کم نیست. بعضی از حرفاتون رو هم کاملا قبول دارم، ولی چرا اشکالای دیگه به چشمتون نیومده؟ چرا موضوعات دیگه مهم نشده و دغدغه نیست؟ به نظرم یکی از المان های مهم حل این مسئله برای شخص شما، به دست آوردن جواب این سوالاست!
تا جواب این سوالا برای شما روشن نشه، فکر نمیکنم هیچ جوابی قانعتون کنه!
موفق باشید.



سلام. اصلا بحث احتمال کم‌تر و بیش‌تر نیست. بحث اینه که برای نیاز مهمی، پاسخی وجود نداره و این مشکل ماست.

عرف تو نگاه به زنان ایراد داره، فکر کردم وقتی دارید می‌گید توی عرف، قسمت‌های مثبت هست و ازش دفاع می‌کنید، حرفتون ناظر به عنوان پسته. از این جهت جواب دادم که عرف ایراد داره و تاثیرش روی حوزه، الزاما تاثیر درستی نیست.

من طبعا بحثی روی اون روایت ندارم اگر مشخص بشه کلام معصومه. فقط بحث من اینه که ربطی به بحث ما نداره و جواب سوال من نیست و کمکی نمی‌کنه.

منظورتون از اشکالات دیگه چیه؟ بالای دویست‌تا پست توی این وبلاگ هست که به مسائل و دغدغه‌های مختلفی در اون‌ها اشاره شده، حالا اینم یکی از پستاست. پرداختن به این ایراد مفهومش این نیست به مسئلهٔ دیگه‌ای پرداخته نشده.
مسلما حق زنان در عرف ما رعایت نشده ولی فقه ما هم از عرفمون فاصله زیادی داره حتی در مسائل زنان که روش تاکید دارید. اما برای آسیب شناسی دقیق اولا باید ظلمهایی که به زنان در عرف میشه رو بررسی کرد. از کجا معلوم چیزی که به نظر عموم و حتی در پست شما ظلمه، ظلم نباشه. و ثانیا موضع فقه(کلیت فقه یعنی مواضع علما و روحانیون در اعصار مختلف و علمای مختلف) نسبت به مسائل عرفی مشخص بشه و ثالثا حکمت اون حکم و مبانی صدور اون حکم مشخص بشه. تا تازه بتونیم آسیب شناسی کنیم. اگر غیر از این روش رو پیاده کنیم از عدالت دور میشیم.

مسئله نوع مواجهه شما با این مورده. نوع مواجهه ای که من از شما دیدم این طور به من القا کرد که اون توصیه رو داشته باشم. حتی این که جوابتون به من بیشتر حالت جواب به یه انتقاد بود تا جواب به یه توصیه هم، همین حس رو ایجاد میکنه...حالا خودتون میدونید. 
بالاخره باید حرفشو بزنیم دیگه. ببینید این طور نیست که من صبح از خواب بیدار شم و بعد صبحونه تصمیم بگیرم که «خب، حالا امروز به حوزه علمیه پیله کنم»! 
یه موضوعی بعضا از چند کانال مختلف میاد تو‌ ذهنم، یه مدت باهاش کلنجار می‌رم، سعی می‌کنم بگردم اگر جواب قانع‌کننده‌ای بود بهش برسم و مطرحش نکنم اصولا، ولی وقتی احساس کنم موضوع مهمه و جوابی هم نداره، احتمال داره این جا بنویسم. برای این که ممکنه در خلال بحث‌ها و نظرات به جواب برسیم. برای این که شاید بقیه‌ای که فکر می‌کنن این مضوعات براشون حل‌شده است، واقعا جوابی براش نداشته باشن و اون‌ها هم کنجکاو و علاقه‌مند بشن به حلش. بنابراین من طرح این موضوعات رو کار درستی می‌دونم.

اینی هم که چرا به فکر من رسیده، احساس می‌کنم سوالتون شبیه این آدماییه که تفتیش عقاید می‌‌کنن. به نظرم موضوع انقدر پرت نمیاد که چنین سوالی بپرسیم. شما فکر کنید من بعد خوندن زندگی خانم امین این سوال برام پیش اومده (در مورد مرجعیت) یا اصلا خودم احساس کردم استعداد و علاقه خوندن علوم دینی و عقلی رو‌ دارم، ولی دیدم راه باز نیست برای رسیدن به حد عالی این تعلیمات. و یا هر چیز دیگه‌ای. این که چرا من به این سوال فکر می‌کنم اصلا سوال خوبی نیست. هر دلیلی هم وجود داشته باشه، باید برای این سوالات جواب پیدا کرد نه این که انکار یا پنهانشون کرد. اینا سوالات جامعه است که ما سال‌هاست به جای جواب دادن فقط نادیده‌شون گرفتیم.
من این سوال رو از شما نمیپرسم. عرض کردم از خودتون بپرسید.
دقیقا مسئله همینه که تا خاستگاه درونی سوال برامون روشن نباشه، هیچ جوابی قانعمون نمیکنه. همون طور که خودتون توی جوابتون بهش اشاره کردید.

دیگه ادامه بحث به نظر من جالب نیست. امیدوارم حتما به جواباتون برسید. برای منم همین رو بخواید لطفا... 
موفق باشید.
ممنونم:)
ان‌شالله :)
مردسالاری نیست؛ در فقه اسلام تعدّد زوجات برای مرد مجاز و برای زن غیرمجازه و سرپرست اصلی کودک پدر هست. حتّی پیامبر(ص) در خطبۀ غدیر میفرمایند: نسل من از پشت علی(ع) است.
بحث سرپرستی و ولایت نیست که این‌جا.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی