تلاجن

تو را من چشم در راهم...

اسمش چیه؟

سه شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۲۰ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

توضیحش سخته یکم. اولش می‌خواستم بپرسم «آیا امکان بالقوهٔ وقوع اتفاقات به اندازهٔ اتفاق افتادن واقعی‌شان، برای شما راضی‌کننده است؟»

بعد دیدم این جمله کافی نیست و همه چیز رو توضیح نمی‌ده.

ببینید، موضوع اینه که تو یه سری از شرایط و موقعیت‌ها (هنوز نمی‌تونم دقیقا دسته‌بندی کنم و بگم کدوم شرایط) صرف این که می‌دونم فلان اتفاق «می‌تونه» بیفته کاملا برام کافیه و لازم نیست واقعا و حتما اتفاق هم بیفته.

مثال می‌زنم، مثلا حجاب برای من کار سختی نبود، یکی از دلایلش اینه که من می‌دونم به شکل بالقوه اگر فلان طور به خودم برسم یا لباس بپوشم، احتمالا توجه بیش‌تری بهم می‌شه و جذاب‌تر می‌شم و... و همین که این رو می‌دونم برام کافیه. نیازی ندارم حتما انجامش هم بدم. همین که می‌دونم ممکنه، لذت احتمالی انجامش رو برام تامین می‌کنه.

یا مثلا اگه من به کسی علاقه داشته باشم، همین که بدونم اون آدم هم به من علاقه داره و از من خوشش میاد، برام کافیه. کافیه نه به این معنا که مثلا دوست ندارم با اون آدم زندگی کنم، ولی اون قسمت اصلی ماجرا که من رو عمیقا راضی و خوشحال می‌کنه همین دونستن نظر اون آدمه.

یا فرض کنید من آدم مناسبی باشم برای قرار گرفتن تو یه جایگاه اجتماعی ولی به هر دلیلی خارج از ارادهٔ من، این اتفاق نیفته، همین که می‌دونم من تمام تلاشم رو انجام دادم و دیگه کاری از دستم برنمی‌اومد (البته من با معیارهای خیلی سختگیرانه‌ای به این نتیجه می‌رسم)  و استحقاق و شایستگی قرار گرفتن تو اون جایگاه رو دارم، برام کافیه و راضیم می‌کنه، انگار که واقعا هم اتفاق افتاده و مثال‌های دیگه‌ای به همین شکل.

حالا اگه حوصلش رو دارید بیاید به من بگید این خوبه یا بده و آیا شماها هم همین شکلی هستید یا نه؟:)

 

+ فاطمیه ماجرای عجیبیه. یه سری کلیدواژه نوشتم از مدت‌ها قبل در مورد حضرت و بعضا نگاه‌هایی شاید کمی تازه به بعضی ماجراهایی که از زندگیشون خوندیم که شاید جالب باشه براتون. دعا کنید توفیق بشه بنویسمشون.

تا حالا از این زاویه به فعلیت و قوه‌ی امور نگاه نکرده بودم...به نظرم این دیدگاه باعث می‌شه آدم آرامش بیشتری داشته باشه تا اینکه مدام با حسرت فکر کنه می‌شد که بشه اما نشد...
بله... آرامش زیادی داره با خودش:)
مرتضی پاشایی : اسمش عشقه :|
:|
قرار شد هر کسی نظرش رو بگه
منم نظر ایشون رو گفتم.

سوال واضح نیست
لطفا بیشتر توضیح دهید سؤال رو :)
خدا رحمتشون کنه.

سوال اینه که آیا این طرز نگرش عادیه؟ و اگر نه اسمش چیه؟ اعتماد به نفس کاذب؟
قانع می کنیم خودمون رو؟

2 اصل همین درک متقابل هست 

هر کدوم رو دوست دارید انتخاب کنید
با دومی بیش‌تر موافقم.
«اصل» لذت بردن از یه اتفاق در چیه واقعا؟ وقوعش؟ 
سلام

تو برخی موارد میتونه خوب باشه تو برخی موارد میتونه بد باشه

تو مثالایی که شما زدید مثلا تو اون قضیه جذابیت و حجاب خوبه
ولی تو نقش های اجتماعی شاید خوب نباشه و تلاش آدم رو کم کنه

مثه همین الان من و جریان ورزش!
چون قدیم حرفه ای ورزشکار بودم فک میکنم خب الان هم هستم ولی هر وقت جلو آینه رد میشم و خودمو میبینم حالم به هم میخوره از فاصله اون چیزیکه بودم و حالا هستم از نظر ورزشی و قدرت و آمادگی بدنی


ولی خب تو برخی موارد هم جلوی حرص و طمع و دویدن های بی خود رو میگیره و به آدم آرامش میده

خیلی کاندیشناله قضیه
مثال ورزشتون خوب نبود.
ببینید شما ورزشکار هستید، می‌دونید از نظر فنی هم از فلان آدم که مثلا مدال فلان و بهمان داره بهترید (مثلا دوستتونه و باهاش مسابقات دوستانه برگزار می‌کنید) ولی در عمل تمایلی ندارید برید حتما تو مسابقات شرکت کنید و مقام بیارید و... منظورم اینه.
حالا بحث اصلی رو مثال نیست (بقول فلاسفه در مثال مناقشه نیست)

بحث اصلی سر کاندیشنال بودنشه
بحث سر اینه که نه میشه مطلق گفت خوبه نه میشه مطلق گفت بده
تو بعضی شرایط خوبه
تو بعضی شرایط بده

ولی در کل کسایی که این قابلیت و توانایی رو دارن آرامش و اخلاق بهتری دارن و پیشرفتشون هم بیشتره
منظورم این بود که تو اون مثال، شرایط کلی بحث، لحاظ نشده بود.

بله. من خودمم مرددم خوبه یا بد. برای همین این‌جا گذاشتم ببینم نظر بقیه چیه. می‌خوام ببینم از بیرون چه‌طوری به نظر میاد.
پاسختون به شقایق رو قبول ندارم
چون تا نره مسابقه بده مشخص نمیشه مدال میاره یا نه.

+ اونی که میگید توهمه...
همون چیزی که جوابش میشه گر تو بهتر میزنی بستان بزن
یا اینکه همه ماها فکر میکنیم میتونیم مثلا رئیس جمهور بشیم :)

همینقدر توهم و ایده آلی فکر کردن
ببینید شما با یه آدمی یا آدم‌هایی که قراره تو فلان مسابقه شرکت کنن، مسابقه می‌دید (دوستانه) و از همه یا اغلبشون می‌برید. یه طوری که همه اعتراف می‌کنن به این که توانایی شما همطراز یا بیش‌تر از اون‌هاست. ولی یه وقتی بحث ثبت نام برای یه سری رقابت جایزه‌ای با همون آدما می‌شه، شما شرکت نمی‌کنید. احساس می‌کنید توانایی فنی‌تون در حد قابل قبولی که باید باشه هست، نیاز نیست حتما جایزه بگیرید. حستون نسبت به خودتون خوب و کامله. با جایزه گرفتن احساس بهتری پیدا نمی‌کنید الزاما. گرچه که به هرحال شادی و هیجان خودش رو داره، ولی اعتماد به نفستون به خاطر جایزه گرفتن بیش‌تر نمی‌شه الزاما.
به نظرم خیلی ها اینطورین ... آدم هایی که قانع هستن و بیشتر به محتوا و معنا اهمیت میدن تا زرق و برق ظاهر ...
در کل می تونه خوب باشه ولی نه همیشه ... اگه از تنبلی و بی حوصلگی و خجالت و ناشی نباشه ...
موافقم. البته نمی‌دونم خیلی‌ها این طوری هستن یا نه، من خودم زیاد ندیدم، ولی دقیقا ممکنه این حالت به خاطر تنبلی و بی‌حوصلگی و خجالت و... ایجاد بشه و اسمش رو اون آدم بذاره قانع بودن و خودش رو گول بزنه. با این موافقم.
باید حسم رو دقیق‌تر بررسی کنم ببینم دلیل واقعیش چیه :)
این احساس وقتی قابل باوره که ترسی از مسابقه و وارد میدان عمل شدن نداشته باشه دوست من.

تا نریم وسط میدون نمی تونیم بفهمیم چند مرده حلاجیم
همش ادعای بی ارزشه تا قبل از این

اینو کسی داره بهت میگه که هر دو حس شما رو تجربه کرده و ... :)
آها. خوب اینم بحثیه.
گرچه ببینید حرف من این نیست که‌ اون آدم فکر می‌کنه حتما تو مسابقه قهرمان می‌شه و از این فکر خوشحاله مسئله اینه که اساسا برنده شدن براش اولویت نداره. همین که می‌بینه توان فنیش خوبه براش کافیه. چیزی که از ورزش می‌خواد قهرمانی نیست، همون توانایی و سلامتی‌ای که به دست آورده.

به همین ترتیب چیزی که از پوشش می‌خواد، آراستگیه، از موقعیت اجتماعی می‌خواد، اون شایستگی‌های لازم برای قرارگیری در اون موقعیت اجتماعیه و الخ.
نوچ| قانع کننده نیست آراستگی برای حجاب... | مثلا وقتی توی حجاب شدیدن گرمش میشه چی؟
حجاب؟ گفتم هدف آراستگی از پوشش نه حجاب! حجاب اسلامی هم نباشه، چنین آدمی هر طوری لباس نمی‌پوشه.

یه چیزی هم بگم، مدل‌های جدید چادر و راه‌حل‌های خلاقانه خانم‌های چادری، واقعا دیگه جایی برای این سوالا نمی‌ذاره. واقعیت اینه که زمونه عوض شده و اون تصویر هلاک شدن از گرما زیر چادر دیگه موضوعیت نداره اصولا.
اینو کمابیش دیدم آقایون می‌گن و به دلیل بی‌اطلاعیه به نظرم.
اینو ببینید:
http://mrstalabe.blogfa.com/post/98
:|
نه این واقعا مهمه! یه جور جودهی خاصی هست پشت این دلسوزی‌ها که از اساس موضوعیت نداره. می‌خواستم یه چیزایی بنویسم در موردش اتفاقا.
سلام. بحث خوبیه.
اگر ارزیابی آدمها از خودشون همیشه درست باشه خب اتفاق بدی نمیفته و بالقوه بودن رویداد مثل بالفعل شدنش صحت داره و لذت بخشه پس خوبه. اما اگر ارزیابیها درست نباشه(که غالبا اینطور خواهد شد) با یک توهم مواجه هستیم.
پس نمیشه گفت مطلقا خوبه، چون فقط در شرایط ارزیابی صحیح از خودمونه که خوبه.
یعنی من نوعی واقعا یک باشم، نه اینکه توهم یک بودن رو داشته باشم که راستش کم پیش میاد که این تصوراتمون از خودمون درست باشه و اتفاقا پژوهشی هم در این باره جدیدا خوندم که تعداد افرادی که گمانِ درست در مورد توانایی و عملکردشون دارن(در عرصه‌های مختلف) چقدر محدودند و به صفر نزدیکند.
مخصوصا که برای یک بودن از نظر اشخاص تفاوت معیار وجود داره. خوبی بوته‌های آزمایش و آزمون و رقابت اینه که معیارها رو یکسان میکنه.

بعد اینکه بیا این رو به ابتلائات الهی تعمیم بدیم‌. خداوند به صورت بالقوه نتیجه امتحان‌ها رو میدونه، و ما همگی تصوراتی از خودمون داریم. اما بازم ما رو در بوته آزمایش قرار میده تا توهم نزنیم! نتیجه میگیرم که کلا انسان قابلیت توهم زدنِ بالایی داره که ظلوما جهولاست. اما قرار گرفتن در بوته آزمایش ماهیت واقعی او رو به خودش نشون میده.
کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا (اسرا ۱۴)
در "آن روز" برای حسابرسی نفس خود کافی هستیم چون از ابتلائات بسیار گذشتیم اما آیا امروز هم بدون ابتلائات، کافی هستیم؟ یا پیش از ورود به زندگی هم کافی بودیم؟
کمند کسانی که در این دنیا هم برای قضاوت خودشون کفایت باشند.
به نظرم میاد یکی از مراتب والای روحانیه.
 پس کلا خودم رو از این نوع تصورات برحذر میذارم و ترجیح میدم به خودم ثابتش کنم نه برای لذت بیشتر که شاید با اثباتش هم لذت بیشتری ایجاد نشه واقعا، برای فرار از توهم و تنبلی نفس.
نمیدونم چقدر موضوع مد نظر شما رو متوجه شدم ولی خوشحال و ممنونم که باعث شد به اینها فکر کنم :)
تشکرات فراوان بابت این نظر طولانی و مفصل و وقتی که گذاشتید:))

جنبه‌ای که گفتی رو کاملا قبول دارم. ولی به مثالای من دقت کن، یکیش اینه: می‌دونم اگر فلان طور به خودم برسم بهم توجه می‌شه، این تجربه به سهولت و سادگی قابل اثباته و اصولا شاید به خاطر تجربیاتی که از این اتفاق دارم، دیگه برام جذابیت نداره و می‌گم خب که چی حالا؟

یا مثلا من می‌دونم تو فلان درس نمره بهتری گرفتم ولی استاد از روی پارتی‌بازی، به یه نفر دیگه نمره داده و او شده نمره اول کلاس و همه هم بهش تبریک گفتن. برای من اونقدرا فرقی نمی‌کنه تو این شرایط. چون پیش خودم و نفسم خودم رو بهتر می‌دونم تو اون درس خاص و نیازی به تعریف و تمجید بقیه ندارم که از خودم راضی بشم.(این اصلا به این معنا نیست که به کار اشتباه استاد اعتراض نمی‌کنم، ولی این اعتراض به خاطر حق شخص خودم نیست، به خاطر نفس عدالته)


حرف من رو توهمات نیست و قبول دارم باید مطمئن شد توهمی وجود نداره. حرف من جاییه که واقعا مطمئنی تو بهتری ولی فرد دیگه‌ای تشویق می‌شه. یا می‌دونی تو فرد مورد علاقه کسی که بهش علاقه داری هستی ولی به هزار دلیل خارجی امکان بودن کنارش رو نداری و الخ.
دقت کردین از وقتی لوسی می رفته من زیادتر کامنت می ذارم توی بعضی پست ها؟ 

:)
میتونید  حدس بزنید علتش چیه ؟ 😂
ایشون که تشریف دارن:)
به خاطر این که حرفی رو که من میخوام بگم رو ایشون با یه بیان منطقی و واضح تر مطرح می کنه با مثال های خاص خودش :)

خدا حفظش کنه 👏🌹👏
پس ایشون بسیار مناسبن برای همکاری با شما تو هیئت تحریریه:)


ان‌شالله.
همون خط آخرم :)
اگر بحث شما بر سر مثلاً کسب قهرمانی به جهت سر تعریف و تمجید بقیه یا اطلاع بقیه از قابلیت‌های ماست، به نظر من همین خوبتره که آدم خودشو در معرض نگاه سایرین و تمجیدات قرار نده. همون "خب که چی" که گفتید.
مثلا سر قضیه نمره منم همینم. نمیرم اعتراض. میگم من که میدونم بلدم، حالا نمره‌مم ندن مهم نیست! قصد این بوده که بلد باشیم که خب بلدیم.  حالا اینکه اصرار کنیم بقیه هم بفهمن چه ارزشی داره؟
به یاد شهید هادی افتادم که با وجود قابلیتهای زیادشون از قهرمانی گریزان بودن.
پس به تفاهم رسیدیم:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی