تلاجن

تو را من چشم در راهم...

کمی هم رمانتیک شویم:)

جمعه, ۱۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۱ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

 

پ.ن: به جز چندتا عکس نیمه‌هنری والپیپری (که از برنامه والپیپرهای خدابیامرز دانلود کرده بودم) و اون دیوارنوشته‌های دوست‌داشتنی عربی که یه مدت مد شده بودن، این تنها عکس عاشقانه‌ایه که تو گوشیم دارم.

یه چیزی تو فضاش هست که حال خوبی داره با خودش. نه؟:)

خیلی زیباست❤
آره:)
مخصوصا واسه ما شمالیا:)
بوی ِ چوب ِ سوخته ... 
بوی خاک نم‌خورده اول صبح:)
بوی ِ جنگل حتی ... 
حتی:)
عاقا برای این که دروغ نگفته باشم، رفتم چک کردم دقیقا. دو سه تا عکس عاشقانه از کانال ژوان هم داشتم؛ ولی خب با این فاز، تنها عکسیه که دارم:)
باشه بابا! تو خیلی راستگویی الان:/
خیلی فضای قشنگیه
بلی:)
مخصوصا اون آتیشه :)
چایی آتیشی هم باشه
سیب زمینی ذغالی
...
نبودم نبود.
یکی هست تو عکس که همین کافیه:)
یکی باید باشد ...
بایدی در کار نیست. اگر صلاح بود باشه، اگه نه هم نه.
ولی من به اون یه نفری که باید باشه یا نباید باشه توجه نکردم، در نگاه اول اون کلبه چوبی دلبر چشممو گرفت... خوراک اینه که بشینی رو اون صندلی چوبیه، کتاب بخونی =)))))
واقعا؟
ولی من بیش‌تر اون دو نفر رو می‌بینم:)
خیلی عالیه (استیکر حسرت)
یه دنیا آرامش، یه دنیا خاطره، یه دنیا نفس عمیق، یه دنیا دنیا ...
یعنی من الان چطور می تونم بخوابم :/   :)
عه! خاطره هم دارید از جایی مشابه این؟ چه خوب:)

+امیدوارم تونسته باشید بخوابید :دی
آخ... دقیقاً امروز داشتم فکر میکردم کاش میشد یه کلبه ی خاص با ویژگی هایی که برای خودم جذابه طراحی میکردم و یه گوشه ای می ساختم، چقدر این شبیهه به تصویر ذهنی اون لحظه ی من :)

+ البته راستشو بگم حسم خیلی به حس عکس و متنت نزدیک نیست چون من بیشتر به جذابیت تجربه ی طراحی و ساختش فکر می کردم تا زندگی کردن توش:))) فقط یادش افتادم گفتم اشاره کنمD:
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
:دی
اینم بحثیه D:
:)
جدای حال خوبی که این عکس داره، یه دلیل ویژه‌ای هم داره که دوستش دارم و فقط تو می‌تونی حدس بزنیش:)
می‌دونی چیه؟:)
(نظر خصوصی بذار برام:) )
چ جای قشنگی.. خیییلی عالیه :)
:))
دیگه واجب شد بگم اولین بار این عکس رو توی این وبلاگ دیدم.
 ناپرهیزی هم عالمی داره ها :))

ایول
رو همون تگ عشق اگر کلیک کنید می‌بینید که ما سابقه ناپرهیزی زیاد داریم این‌جا:)
آره. یه چیزی تو عکسه که حس خیلی خوبی میده. اون تبره!
باشه:/
شما الان در اوج تلخی و سختی و ناامیدی از زندگی هستید! قبوله:/
:))
حالا ناراحت نشید
آخه اینم سوال بود پرسیدید؟ یچیزی حس خوبی میده؟
جا به این خوبی. اونم دوتایی! معلومه خیلی خوش میگذره!
ر.ک مبحث استفهام انکاری ادبیات.
آهان. بله!
ولی شما شمالیا که همیشه همینجاها هستید. همه امکاناتشم که دارید. ماییم که باید حسرتشو بخوریم
ما هم مثل شما.
فوقش شما سالی دو بار بیاید شمال و برید جنگل، ما سالی پنج بار.(که اونم نمی‌ریم)
اصل اون کلبه‌هه است که کسی نداره:)
خب پس خوبه که باقیش رو دارید دیگه. اصلش همونه :))
فعلا فقط عکسش رو داریم:)
حالا عکسه به کنار.
چرا همه فک می کنن هرکی تو شماله هفته ای سه روز تو این منظره داره زندگی می کنه؟ یا مثلا از این خونه ها داره؟
چطوریه این؟! چنین تعمیمی چطور اتفاق می افته انصافا؟!
@همه!
:دی
از بنده به بخاری!
خو اگه نمیرید اینجاها و این چیزا دیگه تقصیر خودتونه دیگه.
به قول شباهنگ، برید تو کوچه خودتون دعوا کنید لطفا :دی
عاشقتم که آخه!
توپ مونو پاره نکنی!
زودتر باید می‌گفتی!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی