تلاجن

تو را من چشم در راهم...

۴ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است.

از این همه تعجبتون متعجبم به خدا

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۰۵ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

مدرنیته مثل سیلاب اومده همه‌جا رو برداشته اون‌وقت هر روز می‌بینی یه نفر با چشای گردشده و قیافهٔ پر از افسوس، طوری که انگار مفهوم جدیدی کشف کرده، داد می‌زنه: «وااای! خیابون ما هم پر آبه!» یا «واای! نگاه کنید! باورم نمی‌شه! تو حیاط ما هم آب جمع شده!». خوشمزه‌ترا یه «مسئولین» هم می‌ذارن اول کشفشون: «مسئولین فکری به حال وضعیت حجاب/طلاق/خانواده/نوجوان‌ها و... بکنند!» 

چشم عباس آقا.

ای شکوه پابرجا...

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۰۷ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
نتایج انتخابات تا این‌جا بسیار جالبه. غیر از درصد مشارکت که فکر می‌کردم بالاتر باشه، تغییر نرم سلیقهٔ مردم رو می‌شه دید و البته فهم و درکشون رو. ان‌شاءالله اونایی که خیال می‌کنن مردم یه سری گوسفند فاقد درک‌ و شعورن عبرت بگیرن. ایران رو به لطف خدا ما با همین تغییرات نرم می‌سازیم. روسیاهی بمونه واسه نق‌نقوها.



پ.ن: با اونی که از خشونت، تجزیه‌طلبی، تحریم و دخالت خارجی حمایت نمی‌کنه اما به دلایل مختلف با نظام همراه نیست کاری ندارم؛ اما امیدوارم طرفداران خشونت و همزمان تحریم‌کنندگان راه‌های نرم و مسالمت‌آمیز تغییر، اگر قابل‌هدایت نیستن، به پست‌ترین دره‌های جهنم سقوط کنن.

در ستایش اشتباهات واقعی

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۴۱ ق.ظ
نویسنده : مهتاب

بدترین نوع اشتباه، اشتباهیه که به خاطر نظر دیگران انجام می‌دیم. با فرض این که فعالیت الف کار درستیه و با فرض این که شمای نوعی ته دلت دوست داری انجامش بدی، انصراف از این تصمیم به خاطر این که بقیه‌ای که می‌شناسی چی می‌گن یا چی‌کار می‌کنن، از خود انجام ندادن الف بدتره. ممکنه اونایی که الان مدنظر توان، گیر شخصیتشون رو همین موضوع باشه و به‌فرض چهار سال دیگه نظرشون عوض شه و تصمیم دیگه‌ای بگیرن. ولی تو بابت چیزی به خدا، خودت و وجدانت و بعضا آدم‌های دیگه مدیون می‌مونی که حتی نظر واقعی شخص خودت هم نبود.

اشتباه باید واقعی باشه.


+ به جای فعالیت الف، هر چیزی می‌شه گذاشت. مثلا رای دادن.

+ مرتبط از همین وبلاگ.

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

يكشنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۴۹ ب.ظ
نویسنده : مهتاب

شیعه، اربعین پیاده می‌ره کربلا. نیمهٔ شعبان پیاده می‌ره کربلا. تولد امام رضا پیاده می‌ره مشهد. نیمهٔ شعبان پیاده می‌ره جمکران. از کجا؟ از هرجا بتونه. شده از مرزهای شرقی پاکستان تو همسایگی چین راه بیفته بره کربلا می‌ره. بحث نداشتن پول بلیت هواپیما هم نیست. کیف می‌کنه نشون بده چقدر عاشقه. حالا شما می‌تونی با یه عبارت «فربهی مناسک» سر و تهش رو هم بیاری، می‌تونی هم تلاش کنی این عشق رو بفهمی. بلکه‌‌م بعد از فهمش بتونی اون ایراداتی که به نظرت میاد _و به نظر ما هم میاد_ طرح و حل کنی. راهش اینه اگر واقعا دلت می‌سوزه و قصد اصلاح داری.



پ.ن: یه زیارت اربعین شهریور امسال رفتم؛ تو نوشتن سفرنامه‌ش موندم انقدر که حرف و نکته ازش دراومده. اون‌وقت طرف می‌شینه پشت نمایشگر، چهار تا عکس و توییت راجع به مثلا مهمونی غدیر می‌بینه و می‌خونه، نظریهٔ جامعه‌شناسی صادر می‌کنه. ولمون کن عاقا. 

پ.ن۲: عجب کار سختی داره اونی که بخواد مقابل چنین علاقه‌ای وایسته. به هر شکلی.

پ.ن۳: و البته عجب کار سخت‌تری داره اونی که واقعا بخواد این فضا رو درک کنه و حقیقتا قصد اصلاح داشته باشه.