ماجرای غزه در ۱۷۱ روز گذشته فقط ماجرای قتلعام ۳۲ هزار زن و کودک و آواره کردن دو میلیون انسان و شکنجهٔ چندصدهزار نفر با سلاح گرسنگی و تشنگی نبود. غزه فروپاشی همهٔ نظامهای ارزشی و اخلاقی مسلط و مدعی بود. فروپاشی هرگونه امکان «جامعهٔ جهانی» تا اطلاع ثانوی. از آمریکا و اروپای لیبرال با «حقوق بشر»شان که سلاح و پول اسرائیل را فراهم کردند و شرکای مستقیم این نسلکشی هستند تا روسیه و چین با نظم چندقطبی هنوز نیامدهشان که با چرتکهٔ رئال پلیتیک محاسبه کردند و نخواستند با آمریکا دربیفتند و ساکت نظاره کردند. تا آن «جهان اسلام»ش که روزی پنج بار به نماز ایستاد و رمضان که شد روزهاش را گرفت ولی نه از غصه مرد نه یک نفرش مثل آرون بوشنل خودش را به آتش کشید یا حتی یک سنگِ خشم به یک سفارت غربی پرتاب کرد. ماجرای غزه، این اولین نسلکشیِ هرلحظهمخابرهشدهٔ تاریخ، در سطح فردی هم برای ناظرانش تجربهٔ درونی تکاندهنده و تغییردهندهای بود. بسیاری از ما با تماشای هرروزهٔ تصاویر این نسلکشی، در نوسان بین اندوه عزادارانه و خشم انفجارگونه و استهلاک حاصل از استیصال در خود پیچیدیم و روزبهروز و ساعتبهساعت و ویدیو به ویدیو آدمهای دیگری شدیم. فارغ از آنکه ساکن نیویورک و لندن بودیم یا صنعا و ژوهانسبورگ. تا مرز فروپاشی روانی و عاطفی رفتیم و با دیدن بیتفاوتی اطرافیانمان با محیط خود هم غریبه شدیم. یا تکههایمان را به هم وصله کردیم و خود را قانع کردیم جز مقاومت راهی نیست. این ۱۷۱ روز ماجرای غزه مثل خطی از میان همهجا رد شد و همهچیز را به دو نیم تقسیم کرد. آنهم در عصری که نمیتوانستی بگویی نمیدانستم، ندیده بودم، خبر نداشتم. حالا دیگر هیچ دولتی، هیچ ملتی، هیچ نهادی، هیچ شخصیت معروفی، هیچ فرد عادیای راه سومی نداشت. تاریخ سوالش ساده خواهد بود: «روزی که محمد سهساله، لنای هشتماهه، زینای دوساله، زکریای چهارساله و دوازده هزار کودک دیگر نسلکشی میشد تو کدام سوی این خط ایستاده بودی؟ نسبت تو با ماجرای غزه، این بزرگترین کربلای معاصر، چه بود؟»
پ.ن: بازنشر به معنی تایید همهٔ محتوای متن نیست.
پ.ن۲: پیشنهاد میکنم ماهانه یه مبلغی به حسابی که آقای علیزاده تو یوتیوب برای کمک مالی به کارهای رسانهایشون اعلام کردن واریز کنیم. همهٔ ما نمیتونیم تو همهکار متخصص باشیم؛ ولی میتونیم با این کمکهای کوچیک، کار رو برای متخصصین راحتتر کنیم.