تلاجن

...فردا از آن ماست...

نظر خیلی نامحبوب ۱۱

جمعه, ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۳۳ ب.ظ
نویسنده : مهتاب
به نظرم میاد برای ازدواج باید دنبال هم‌خونه بود در اصل. این فاز «همسفر تا بهشت» که دوستان برداشتن خیلی کار رو سخت می‌کنه و توقعات رو بیخودی بالا می‌بره. یعنی اگر برگردی و خیلی بنیادی بهش نگاه کنی می‌بینی آدمی‌زاد به طور کلی برای تنها زندگی کردن خلق نشده. از طرفی برای همراه و همخونه داشتن، انتخاب فردی از جنس مخالف موضوع رو جالب‌تر و کامل‌تر می‌کنه. حالا فرض کنیم قراره یه همخونهٔ دائمی داشته باشی، طبیعتا بررسی و مشاوره و اینا لازم داره ولی نهایتا یه همراه موقته که البته از همهٔ آدمای دیگه قراره بهت نزدیک‌تر باشه. این ایده احتمالا کمک کنه آدما با خیلی چیزا تو زندگی مشترک کنار بیان که توی اون مدل «همسفر بهشتی» و فلان و اینا سخته کنار اومدنش.
و نهایتا این‌که، لازمه بدونیم و یادآوری کنیم که انسان در ذات خودش تنهاست و مطلقا هیچ انسان دیگه‌ای نمی‌تونه همهٔ همهٔ تنهایی ما رو پر کنه. هرچقدر هم خوب و فهمیده و همراه باشه.

+ این رو هم طبیعتا باید پذیرفت که همهٔ آدما همخونهٔ مناسب پیدا نمی‌کنن. ولی حتی پذیرش همینم تو فرضیهٔ همخونه بودن راحت‌تره. فلذا.

آخ 

چه گل فرمایش کردی 

حالا بفرما بگو 

ما که هم خونه بسیار بیستی هم داریم 

با بقیه تنهاییمون چه کنیم

آدمی‌زاد تو این دنیا غریب و تنهاست. فقط ملاقات با پروردگاره که می‌تونه این غربت و تنهایی رو از بین ببره. عجالتا تا اون‌موقع صحبت کردن و راز و نیاز با خدا و اولیای خدا می‌تونه کمک‌کننده باشه.

خیلی موافقم.

اصولا چون آدم‌ها مختارند و هر لحظه در معرض انتخاب‌های مختلفی هستن؛ اصلا هیچکس اون آدم اولی که دیدیم و دیده شدیم، نیستند و نیستیم! پس قطعا توی جزئیات مسیر متفاوتیم (با این فرض که توی کلیت شبیه باشیم) و این‌ تنهایی تا حس نشه، تکاملی نیست. اصلا خدا شرایط رو طوری پیش میبره که تنهایی رو توی هر سطحی حس کنی‌؛ با حفظ تمام محبت ها و داشتن ها و همراهی های ظاهری.

این، با ارزش ترین و سختترین درسی بود که بعد از چندین سال گرفتم ... و خیلی سخته که بتونی در دل تضاد رشد کنی؛ به خصوص تضاد بین دوست داشتن و همراهی همسرانه و درک تنهایی!

راستی کی این همسفر تا بهشت رو مد کرد؟!! خیلی خوش‌خیالیه... حتی اگر دو نفر بسیاز شبیه هم باشن در اهداف و و .... محاله در جزئیات و طی الطریق شبیه باشن...

به نظرم میاد جوون‌ترها در مسیر تلاش برای مرتکب نشدن اشتباهاتی که گذشتگان در انتخاب همسر داشتن، بعضا دارن از اون طرف بوم می‌افتن و دچار ایدئال‌گرایی افراطی شدن/شدیم. حالا مذهبیا به یه شکل و غیرمذهبیا به صورت دیگه. این قضیهٔ همسفر تا بهشت، اسم رمز ایدئال‌گرایی افراطی مذهبیاست یه‌طورایی.

سلام. 

همسفر تا بهشتش رو نمیدونم، ولی میشه به ازدواج و زوج شدن خیلی غیر مادی تر شدن نگاه کرد. از اون جهت که در کنار ِ هم خلق شدن و در کنار ِ هم تونستن رنج ِ هبوط و زندگی روی زمین رو تحمل کنند. اگر هر کدوم تنها بودن نمیتونستن دوام بیارن و هدفشون رو کامل نمیکردن.

بیش‌تر منظورم اینه حتی اگر طرف مقابل این رنج و این هبوط رو درک نمی‌کنه هم باز می‌شه ادامه داد. یعنی صرف داشتن یه سری خطوط قرمز اصلی اخلاقی (و برای مذهبیا‌ شرعی) کافیه. توقع درک‌‌ شدن‌های عجیب، تفاهم‌های خیلی جزئی، رمانتیک‌بازی‌های تموم‌نشدنی، همراهی دائمی در همه‌چیز و چیزهایی از این دست برای خوشبختی لازم نیست.

چه مطلب خوبی

و چه گفتگوی خوبی پای کامنت ها...

به خصوص خانم الف...

من اما هنوز گیجم بین نسبت عشق و ازدواج....

و این که آیا ما راه دیگه ای جز ازدواج، برای تجربه عمیق عشق داریم ....اگه نه ، پس چه کار کنیم؟ 

آیا ازدواج عاشقانه حتی، اساسا می‌تونه اون تجربه عمیق از عشق و عاشقی کردن و عاشقی دیدن ناب رو فراهم بیاره؟ یا نه چون خدا غیوره و از یه طرف نمی‌ذاره کسی جاش رو بگیره و از طرف دیگه بخش مهمی از حالات عشق تو بروید با هم بسازید، ساخته میشه، باید بی خیال تجربه کردن حالات عاشقی بواسطه ازدواج شد...

و قس علیهذا....

و این که، نعم العون علی طاعه الله همون همسفر تا بهشت نیست یحتمل؟ 

+ در کل با نگاه واقع بینانه و غیر فانتزی شما به ازدواج همراهم.

 

سلامت باشید :)

عشق به نظرم یه امتحان خیلی سخته و نظرم اینه درخواست هیچ امتحان مشخصی نباید داشت. درخواست رشد داشته باشیم و دیگه خود حضرت پروردگار هر امتحانی صلاح می‌دونن بگیرن. 

ببینید به نظرم این می‌شه همون خطوط قرمز اخلاقی و شرعی که باید وجود داشته باشه. منتها دو تا نکته هست. یک این‌که ممکنه طرف مقابل واقعا حدود خدا براش مهم باشه ولی به هرحال نقطه‌ضعف‌های شخصیتی خودش رو داشته باشه. کما این که من نوعی هم دارم. مثلا زود عصبانی بشه. یا مثلا محبت کردن رو خوب بلد نباشه. یا گوش دادن رو و... . الان این‌طوریه انگار که آدما هیچ عیب و ایرادی رو نمی‌تونن بپذیرن و سریع برچسب می‌زنن و خداحافظ.

و موضوع بعدی این‌که در همون اطاعت خدا هم باز درجات تقوا متفاوته و ناچار صبوری و گذشت و آسون گرفتن همچنان لازم و مهمه. ضمن این‌که البته حتما شنیدید که تنها زوج عالم که کاملا کفو هم بودن حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) و حضرت مولا (علیه‌السلام) بودن. باقی ازواج یکی بالاخره تقوا و مقام و جایگاهش بالاتره که خودش مسئولیت و صبوری بیش‌تر می‌طلبه :)

از من می شنوید رنج تنهایی بهتر از رنج ازدواج هست :) یا حداقل ازدواجی کنید که راه برگشت داشته باشه

عملا نظر خودمم همینه. گرچه که معتقدم نظر اشتباهیه🙄

سلام عزیزم

خیلی نظر محبوبی بود برام نظرت

و دیدگاه‌های مفید ذیل مطلبت هم

من خودم اوایل ازدواجم همچین چیزی رو توی وبلاگ نوشتم

اساسا ازدواج یه بعد از زندگیه و برای انجامش واقعا به قول شما نیاز نیست افراطی طرف رو سنجید

چون قرار نیست مسیر رشد آدم‌ها عین هم باشه و اگه نبود و نشد، بشینیم غصه بخوریم و حس کنیم حیف شدیم با چنین کسی ازدواج کردیم.

از طرفی، واقعا معتقدم شیعه باید استقلال روحی داشته باشه، حتی اگه کفویت خیلی بالایی در ابتدای ازدواج بین زوج باشه، چه تضمینی هست این کفویت در سال‌های بعد هم بمونه و خانم یا اقا عقاید و اخلاق و رفتارهاشون عوص نشه؟

مسیر رشد اساسا مسیر نایس و راحتی نیست که بگیم ما میخوایم دوتایی رشد کنیم، یعنی مثلا باهم بریم هییت و باهم هم‌نظر باشیم و شبیه هم بشیم و این چیزا. 

خیلی خوبه آدم همسر همراه داشته باشه، ولی لزوما مسیر زندگی همه یکی نیست. 

خیلی خوبه آدم همسر سازگار و بامحبت داشته باشه واقعا بخشی از آرامش روحی آدم تامین میشه ، ولی بازم این نیست که ازدواج همه چیز باشه. 

 

در هر حال، بنظرم بهترین حالت اینه که ادم این چیزها رو بدونه و بعد، با یه فرد سالم ازدواج کنه.  

چون بنظر شخص خودم، مجردی سخت تر از متاهلیه

سلام. خوشحالم این نظر برای متاهلا محبوب و از نظرشون درست بوده :)
ممنون بحث رو تکمیل کردی🙏

البته جا افتادن این مساله و درکش، ظرفیت و جنبه بالایی می‌خواد

چون ما هنوز یاد نگرفتیم خطای کسی رو به نام کس دیگه ننویسیم و عامل به آیه و لا تزر وازره وزر اخری نیستیم. 

چقدر این جنبه وجود داره که مردی خطا کنه نگن زنش مقصره؟ یا برعکس. 

اساسا چون غالب مردم با تصورات ذهنی‌شون درجا حکم میدن و اهل عمیق فکر کردن نیستن، افراد زیادی هم هستند که از ترس زبون همین مردم،  نمی‌تونن به زندگی متاهلی‌شون ادامه بدن یا حداقل اونجوری که فکر می‌کنن درسته رفتار کنن. 

مثلا چه کسی تحمل این رو داره که به عنوان یه دختر مذهبی ولایی بهش بگن شوهرت ضدانقلابه ها! چرا انتخابش کردی؟! ( حالا ممکنه صرفا برداشت خودشون باشه نه واقعیت ) 

البته واقعا خوبه زن و شوهر در حداقل خط قرمزهاشون کفویت داشته باشن ، چون وقتی پای فرزند به میون میاد، نباید هر کس ساز خودشو بزنه. حداقل باید انعطاف بالا و جنبه بالا داشته باشن و هم تیمی خودشونو جلو بچه‌ها حفظ کنن. 

 

بحث خیلی مفصله درکل..‌ کاش میشد بشینیم ساعت‌ها، حضوری درموردش حرف بزنیم و تبادل نظر کنیم. 

آره واقعا. خیلی جای صحبت داره👌

کسی رو هم مجبوره به هم خونه داشتن نکنیم

آفرین. می‌شه کمک و راهنمایی کرد. ولی اجبار و تحقیر و حس ناکافی دادن صرفا نتیجهٔ عکس می‌ده.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی