تلاش برای حل مسائل تو حوزه‌های مختلف (تو سطوح ملی یا بین‌المللی) با یه دوراهی اولیهٔ سخت مواجه می‌شه. اگر مسائل مختلف رو یک جور زخم بدونیم که یه عاملی مانع بسته شدن و بهبودشه، یک عده انتخاب می‌کنن که مدام پانسمان‌های زخم رو عوض کنن تا عفونت نکنه و یک عدهٔ دیگه انتخاب می‌کنن که علی‌رغم اعتراض و فریاد بیمار، دست ببرن و عاملی که مانع بهبود زخم می‌شه رو دربیارن. گروه دوم ممکنه گاهی (یا خیلی) وقتا، بیش از حد تلخ‌ و بی‌رحم به نظر برسن، ولی لازمه توجه کنیم که بدون شجاعت اونا برای مواجهه با اصل مشکل، تلاش گروه اول به جایی نمی‌رسه، گرچه که البته نیازمند و ممنون تلاش‌هاشون هستیم.


+ اگه موضوع پیچیده است، کافیه به جای «حوزه‌های مختلف»، صرفا حوزهٔ زنان و خانواده رو جایگزین کنید. گروه‌های ترویج سبک زندگی خیلی مفید و بانمک و دوست‌داشتنی‌ان و حضورشون هم لازمه، اما اصل مشکل جای دیگه است و تا وقتی حل نشه، همهٔ تلاش‌ها مثل عوض کردن پانسمان روی زخمه.

+ اصل مشکل کجاست؟ بی‌عدالتی و نابرابری آموزشی و نگاه ضدزن در حوزهٔ معزز علمیه به عنوان مرجع رسمی آموزش علوم دینی.

+ یکی از شخصیت‌های رمان «بیوتن» رضا امیرخانی، یه جایی به شخصیت اصلی می‌گه: «...اما ایراد مال توست داداش... تو هنوز نفهمیده‌ای زنت را برای اتاق خواب می‌خواهی یا اتاق پذیرایی...» [با عرض معذرت بابت کمی تا قسمتی مودبانه نبودن جمله، اما] ایراد اصلی جمهوری اسلامی هم همینه که بالاخره نمی‌دونه از «زن» چی می‌خواد. با یه استدلال درستی می‌گه فضای اباحی‌گری به ضرر زن و شخصیت انسانیشه (که قبول) منتها بعد در ادامه همین زن که اون‌جا کرامتش رو تا اوج افلاک بالا می‌بره تا به نتیجه‌ای که می‌خواد برسه، اگه شرایط برابر تحصیلی بخواد برای تحصیل علوم دینی، دیگه اینا براش لازم نیست و بهتره بره به همسرداریش برسه. فلذا وقتی کرامت زن در حد رعایت حجاب خوبه و بیش‌ترش دیگه بده، یعنی واقعا جمهوری اسلامی نمی‌دونه از «زن» چی می‌خواد و جز «همسری» و «مادری» دیگه شانی براش قائل نیست. [قبل از این که اعتراض کنید عرض کنم که من هنوز انقدر پرت نشدم که «خانه‌داری»، «همسری» یا «مادری» رو بی‌اهمیت بدونم، فقط دارم عرض می‌کنم زن، فقط اینا نیست و باز قبل از این که اعتراض کنید و بگید پس این همه خانم تحصیل‌کرده و فلان و بهمان چین، باید عرض کنم اونا عمدتا محصول دانشگاهن، نه حوزه و اگر به حوزه بود حالاحالاها باید سر این بحث می‌کردیم که اصلا تحصیل زن به صلاحش هست و با زنانگی منافات داره یا نداره و الخ]

+ یه لحظه فکر کنید اگر ما مجبور به پذیرش خانم‌های تحصیل‌کرده و اصولا تحصیل خانم‌ها نشده بودیم، الان چه بحثای فقهی عجیبی در جریان بود. مثلا احتمالا مراجعهٔ مرد بیمار به پزشک زن، ایراد داشت، چون ممکن بود نشونهٔ ولایت خانم به اون آقا تلقی بشه، یا مثلا خانم‌ها عقل و استعداد کافی برای گذروندن دوره‌های تخصصی رو نداشتن احتمالا و فقط حق استفاده از اساتید خانم رو داشتن و الخ. این دقیقا فضاییه که برای تحصیل علوم دینی وجود داره، این دقیقا دلایلیه که برای مخالفت با اجتهاد خانم‌ها وجود داره، این دقیقا استخون لای زخمیه که می‌گم.

+ نمی‌شه که شب و روز بگی حجاب نشونهٔ اینه که خانم‌ها اتفاقا باید تو جامعه حضور داشته باشن و بعد حضور همون خانم باحجاب رو پای درس اساتید آقا، برنتابی. من اصراری ندارم به اختلاط، اتفاقا اونی که از نبود اختلاط، آرامش بیش‌تری داره خود خانومان (نگاه کنید به استقبالشون از فضاهای ویژهٔ خانم‌ها تو جاهای مختلف) منتها وقتی نمی‌تونی بدون اختلاط، شرایط تحصیلی برابر ایجاد کنی و فقط خانم‌ها رو حذف می‌کنی، داری ریشهٔ حرف و استدلال اصلی خودتو می‌زنی. یعنی دقیقا داری مثل مسیحیت قدیم، اصل وجود زن رو دلیل فساد می‌دونی. و کدوم آدم عاقلی تو دنیایی که خانم‌هاش نوبل و فیلدز می‌گیرن، رییس‌جمهور و نخست‌وزیر می‌شن، حاضره به این حرفای تو اعتنا کنه و قبولشون داشته باشه؟

+ حجاب، وجه ظاهری و روبنایی یه نظام فکریه. کما این که بی‌حجابی. و نظام فکریت ایراد داره خواهر/ برادر. حالا هی بیا شب و روز از دلایلی حرف بزن که رفتار خودت نشون می‌ده قبولشون نداری.