آنچه گذشت: عقل سرخ (۱۴)
سیدالشّهدا (علیهالسلام) مىگویند:
«اینها تکلیف شرعی شما بود و کوتاهی کردید و من برای همین حقوق و حدود ضایعشده، قیام میکنم. شماها در جامعه احترام دارید و این احترام هم ناشی از عملکرد خودتان نیست؛ بلکه به خاطر پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) و به احترام دین و انتساب شما به دین و به خداست. مردم جلوی پایتان بلند میشوند و شما را بر خود ترجیح میدهند: «یوثرکم من لا فضل لکم علیه و لا ید لکم عنده»؛ کسانی که هیچ خدمتی به ایشان نکردهاید و هیچ فضیلتی هم بر ایشان ندارید، باز شما را بر خود مقدم میدانند و میگویند شما جلوتر بفرمایید. این احترام و اعتبار را از کجا آوردهاید؟ از دین. ولی کجا خرجش میکنید؟ در راه خودتان خرج میکنید. این اعتبار اجتماعی را خرج دین نمیکنید. مثل حاکمان و شاهان، با دبدبه و کبکبه رفتوآمد میکنید و به تکلیف شرعی خود عمل نمیکنید. آیا میدانید که همهٔ این اعتبار و احترامی که در جامعه دارید، بدان خاطر بوده است که مردم از شما توقع دارند به حق خدا قیام کنید؟! اما چنین نکردید و در بیشتر حقوق خدا کوتاهی کردید و به تکلیفتان عمل نکردید: «عن اکثر حقه تقصرون»»
سپس فرمود:
««اما حق الضعفا فضعیتم و اما حقکم بزعمکم فطلبتم»؛ حق ضعفا را ضایع کردید و پیش چشم شما، مستضعفین و فقرا و محرومین پامال شدند و شما برنیاشفتید؛ اما دربارهٔ حقوق و منافع خودتان مجامله نکردید و همهٔ آن را مطالبه کردید. هرجا سخن از منافع خودتان است، محکم میایستید و هرجا سخن از حقوق محرومین و ضعفاست، کوتاه میآیید. [امام حسین (علیهالسلام) به اصحاب پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمود:] «فلا مالا بذلتموه»؛ نه مالی در راه دین بذل کردید و نه در راه خدا و انقلاب و جهاد و عدالت، انفاق کردید. «و لا نفسا خاطرتم للذی خلقها و لا عشیرة عادیتموها فی ذات الله»؛ نه حتی جانتان را یک بار هم در راه خالق این جان به خطر انداختید؛ یک سیلی برای دین نخوردید و نه به خاطر خدا با قوم و خویشهایتان که فاسد بودند، درافتادید. همهٔ این کوتاهیها را کردید؛ اما با وجود این، آرزوی بهشت الهی و همنشینی پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) را هم در آخرت دارید! «انتم تمنون علی الله جنته و مجاورة رسوله»؛ میخواهید در بهشت، همنشین پیامبران و انبیا هم باشید در حالی که من منتظر انتقام الهی برای شما هستم. حال که نه شما خود، اهل عمل هستید و نه وقتی ما اقدام میکنیم، حاضرید از ما طرفداری و حتی یک دفاع خشک و خالی بکنید، چگونه امید بهشت دارید؟!»
فرمود:
«شما مردان الهی و مجاهد را اکرام نمیکنید. شما که به نام خدا و به خاطر خدا در میان مردم محترمید و مردم به احترام پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) به شما احترام میگذارند، چرا در راه پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) فداکاری نمیکنید؟ «قد ترون عهود الله منقوضة فلا تفزعون»؛ میبینید که پیمانهای الهی همه نقض شده و زیر پا انداخته شده و فریاد نمیزنید. «اما انتم لبعض ذمم آبائکم تفزعون»؛ اما همین که به یکی از پیمانهای پدران خودتان ذرهای جسارت میشود، فریاد میزنید. میثاق رسولالله (صلیالله علیه و آله و سلم) در این جامعه تحقیر شده و کورها، لالها، زمینگیرها، بیچارهها و محرومین در شهرها رها شدهاند و کسی به فکر محرومین و بیچارهها نیست. کسی به اینان رحم نمیکند.»
امام (علیهالسلام) بلافاصله بعد از این که از تحقیر شدن میثاق رسولالله (صلىالله علیه و آله و سـلم) سـخن میگویند، بحث محرومین را پیش مىکشند که چگونه در شهرها رها شدهانـد. پـس معلـوم میشود که این بحث، از مفاد اصلى پیمان رسولالله (صلىالله علیه و آله و سلم) است.
فرمود:
«لا فی منزلتکم تعملون ولا من عمل فیها تعتبون»؛ نه در آن منزلت الهی که دارید به تکلیف خود عمل میکنید، و نه از کسی که عمل میکند و اهل عمل است حمایت میکنید. این همه احترام و حرمت را برای چهکسی میخواهید؟ برای چه وقت میخواهید؟ کجا میخواهید خرجش کنید؟ «بالادهان و المصانعة عند الظلمة تعملون». [دُهن به معنای روغن است. ادهان، روغنمالی یا همین ماستمالی کردن است که ما در زبان فارسی، به کنایه از سازشکاری و سهلانگاری میگوییم.] شما همهچیز را ماستمالی میکنید. [مصانعه همان سازشکاری است.] میفرماید که شما با ستمگران سازش کردید برای آن که خودتان امنیت داشته باشید. به خاطر امنیت خود، همهٔ ارزشها را فدا کردید. جانتان و منافعتان، از دین خدا نزد شما عزیزتر است. اینها همه محرمات الهی بود که میبایست ترک میشد و شما میبایست نهی میکردید و نکردید. شما از بقیهٔ مردم وضعتان در آخرت بدتر است. مصیبت شما بیشتر است؛ زیرا مجرای حکومت باید در دست علمای الهی باشد. حکومت باید در دست علمای دین باشد [و همین عبارت سیدالشهداء (علیهالسلام) یکی از اسناد ولایت فقیه است که امام (رضوانالله علیه) به آن استناد کردهاند] «مجاری الامور و الاحکام بایدی العلماء بالله»؛ یعنی مجرای حکومت و مدیریت و رهبری جامعه باید به دست علمای الهی باشد که امین بر حلال و حرام خداوند هستند؛ اما این مقام را از شما گرفتند و امروز حکومت در اختیار علمای الهی نیست. «انتم المسلوبون تلک المنزلة»؛ میدانید چرا از شما گرفتند و موفق شدند حکومت را منحرف کنند و شما علما را از قدرت بیرون کنند؟ زیرا شما زیر پرچم حق، متحد نشدید، پراکنده و متفرق شدید و در سنت الهی اختلاف کردید با این که همهچیز روشن بود. «ما سلبتم ذلک الا بتفرقکم عن الحق بعد البینه الواضحه. لو صبرتم علی الاذی و تحملتم المئونة فی ذات الله...»؛ اگر حاضر بودید که زیر بار شکنجه و توهین مقاومت کنید و در راه خدا رنج ببرید، حکومت در دست شما میبود؛ اما شما حاضر نیستید. «ولکنکم مکنتم»؛ شما در برابر بیعدالتی و ستمگران، اطاعت و امور الهی و حکومت را به اینان تسلیم کردید؛ حال آنکه آنان به شبهات عمل میکنند و طبق شهوات خود حکومت میکنند و دین را از حکومت تفکیک کردهاند. چهچیزی اینان را بر جامعهٔ اسلامی مسلط کرده است؟ «سلطهم علی ذلک فرارکم من الموت»؛ فرار شما از مرگ، اینان را بر جامعه مسلط کرده است. شما از مرگ میترسید. از شهادت میگریزید و همین فرار شما از کشته شدن باعث شده که آنها بر جامعه مسلط بشوند. شما به زندگی دنیایی چسبیدهاید؛ حال آنکه این زندگی از شما جدا میشود؛ ولی شما نمیخواهید از آن جدا شوید؛ اما بدانید که هرکس در راه خدا کشته نشود، عاقبت میمیرد. آیا گمان میکنید که اگر شهید نشوید، تا ابد میمانید؟ اگر شهید نشوید، مدتی بعد باید با ذلت بمیرید. شما دست از دنیا برنمیدارید؛ اما دنیا از شما دست خواهد برداشت. پس تا دیر نشده، شما علمای الهی، جانتان را در خطر بیندازید، از حیثیتتان در راه دین و ارزشها مایه بگذارید و فداکاری کنید.»
سیدالشّهدا (علیهالسلام) رو به بزرگان اسلام مىگویند:
««اَسْلمْتم الضعفاء فی ایدیهم»؛ شما این ضعفا، مستضعفین، فقرا و محرومین را دستبسته و کتبسته تحویل دستگاه ظلم دادید و تسلیم اینان کردهاید. «فمن بین مستعبد مقهور»؛ گروههایی از مردم، بردهٔ اینان شدهاند و مثل بردههای مقهور و شکستخورده، زیر پای اینان له میشوند. «و بین مستضعف علی معیشته مغلوب»؛ عدهای هم مستضعف و فقیر و بیچارهاند و نان شبشان را نمیتوانند تهیه کنند. «یتقلبون فی الملک بآرائهم»؛ آنها هم هرگونه میخواهند حکومت میکنند و این محرومین بیچاره در این جامعه بیپناهند. «فی کل بلد منهم علی منبره خطیب یصعق»؛ در هر شهری عدهای را گذاشتهاند که افکار عمومی را بسازند و به مردم دروغ بگویند. «فایدیهم فیها مبسوطة و الناس لهم خَوَل»؛ دستشان کاملا باز است و مردم هم زیر دست و پای اینها دستبسته افتادهاند و نمیتوانند از خود دفاع کنند. «لا یدفعون ید لامس»؛ مردم نمیتوانند دستی را که به سمتشان میآید تا به آنها زور بگوید، عقب بزنند و قدرت دفاع از خود را ندارند. شما همهٔ این صحنهها را مینگرید و برنمیآشوبید که چرا فقرا و محرومین در شهرها، بیپناه و گرسنه افتادهاند؟ «جبار عنید علی الضعفة شدید»؛ اینان عدهای آدمهای ستمگر و معاندند. صاحبان قدرتی هستند که علیه ضعفا و محرومین بسیار خشن عمل میکنند و به روش غیراسلامی حکومت میکنند و متاسفانه بیچونوچرا هم اطاعت میشوند؛ در حالی که نه خدا را میشناسند و نه آخرت را قبول دارند: «مُطاع لا یعرف المبدئ و المعید فیها عجبا»؛ واقعا عجیب است! چرا من تعجب نکنم؟ تعجب میکنم از شما که این زمین زیر پای ظالمان، صاف و پهن و آرام است و حتی یک پستی و بلندی پیش پایشان نمیبینند که لااقل یک بار زمین بخورند و جامعهٔ اسلامی، بیدفاع زیر گام آنان افتاده است. یک عده غاش و خائن، حکومت میکنند، عدهای باجبگیر ستمگر حکم میرانند «و عامل علی المومنین بهم غیر رحیم»؛ و کارگزاران حکومت هم بویی از عاطفه و مهربانی و انسانیت نبردهاند و شما باز هم ساکتید.»
امام (علیهالسلام) در پایان همین منبر مىگویند:
«خدایا، تو میدانی که این قیام ما، حرص زدن برای سلطنت، تنافس در قدرت و گدایی دنیا و شهرت نیست؛ بلکه تنها برای سرپا کردن نشانههای دین تو قیام کردهایم. اینها علامتهای راهنمایی و نشانههای راه را انداختهاند و من میخواهم دوباره این نشانهها را _که راه دین را نشان میدهند_ برپا کنم. قیام من برای این است که مردم گیج و گمراه شدهاند و باید آگاه شوند و باید خونمان را به صورت این خوابزدهها بپاشیم تا بیدار شوند.»...
ادامه: عقل سرخ (۱۶)
من یه سوال داشتم،منبع این مطلبتونو میشه بگید....
+ علامت های راهنمایی و نشانه های راه خودش یکمی جای بحث داره که منظورشون چی بوده چرا اصلا گفتن انداخته اند؟ چرا نگفتن نابود کرده اند یا یه همچین چیزایی... اگه عربی این بخش در دسترس هست بزاریدش....
من از خوندش لذت بردم و استفاده کردم خیلی ممنونم....