سلام و عرض تسلیت بابت ایام.

اسمش «به جای مقدمه» است ولی بی‌مقدمه شروع می‌کنم. برداشت کلی من این است که ما در مورد واقعهٔ عاشورا، در مقیاس عموم جامعه، دچار سطحی‌نگری هستیم. یعنی مجموعهٔ تحلیل‌های گوناگون پیرامون این اتفاق را اگر به چند دسته تقسیم کنیم، تاکید عمدهٔ سخنران‌ها و هیئات، روی جنبه‌های احساسی و عاطفی ماجرا بیش‌تر است و شما همین الان اگر بعد از این همه سال برگزاری مراسم عزاداری محرم، بروید توی خیابان و اتفاقی صد نفر را جمع کنید و ازشان بپرسید «هدف حضرت سیدالشهدا از مخالفت با حکومت یزید چه بود؟» یا «قیام امام در سال ۶۱_۶۰ هجری، چه ربطی به زندگی امروز من و شما دارد؟» احساس من این است که اغلبشان جواب دقیق و درستی نمی‌توانند بدهند.

دقت کنید، حرف من این نیست که ما سخنرانانی نداریم که با نگاهی دقیق‌تر، تحلیلی و کاربردی موضوع را بررسی کنند (که قطعا داریم)، فقط معتقدم تعداد آن‌ها و زمانی که در اختیارشان است و تاثیری که روی جامعه دارند، کم‌تر از آن تحلیل‌های غالبا احساسی است.
و ایضا حرفم این نیست که ابعاد عرفانی و احساسی مسئله باید ناپرداخته رها شود (که اصولا ممکن نیست)، فقط این طور است که به اعتقاد من، ما نیازمند داشتن یک جور حس تناسب درست برای چینش وجوه مختلف ماجرا در کنار هم هستیم.
از همین رو، معمولا سخنرانی‌های آدم‌های تاریخ‌دان را در مورد واقعه بیش‌تر ترجیح می‌دهم تا دیگران. افرادی مثل دکتر حشمت‌الله قنبری، حجت‌الاسلام‌‌والمسلمین حامد کاشانی، استاد حسن رحیم‌پور، دکتر محمدحسین رجبی دوانی و... .

نکتهٔ دیگر این که برای آدم‌های اهل تحقیق و مطالعه در مورد واقعهٔ کربلا خیر، ولی برای آدم‌های (متاسفانه) کم‌اطلاع و کم‌مطالعه‌ای مثل من، جزوهٔ «عقل سرخ» که قبل‌تر صحبتش شد، حاوی نکات جدید و آموزنده‌ای بود که معتقدم به خود من، نگاه عمیق‌تری نسبت به قبل هدیه کرد، فلذا این جزوه را به همین دلیل انتخاب کردم و بنا دارم یک ‌روز‌ در میان و به‌تدریج متن کامل جزوه را در وبلاگ منتشر کنم.
جزوهٔ کامل را می‌توانید از سایت خود آقای رحیم‌پور یا از بخش نظرات مطلب قبلی، دریافت کنید و بخوانید، ولی پیشنهاد من این است که همگی با هم پیش برویم و ذره‌ذره که مطالب جزوه را می‌خوانیم به آن‌ها فکر کنیم و اگر احیانا سوالی یا نکتهٔ تکمیلی‌ای هم به ذهنتان رسید در بخش نظرات مطرح کنید که به نسبت یک خوانش سادهٔ فردی، از مزایای یک مطالعهٔ گروهی بهره‌مند شویم.

نکتهٔ بعدی این که یک مقداری علاقهٔ شخصی‌تان را به خواندن مطالب کوتاه و کم‌حجم در وبلاگ‌ها کنار بگذارید و وقت بگذارید برای خواندن پست‌هایی که مقداری از حد معمول، طولانی‌ترند. البته می‌توان مطلب را به قسمت‌های کوتاه‌تری هم تقسیم کرد، ولی من فکر می‌کنم هر قسمت باید حداقل یک نکتهٔ کم‌ترشنیده‌شده داشته باشد تا ارزش انتشار پیدا کند، با این وجود حتما پذیرای نقدهای شما در مورد حجم پست‌ها هم هستم و اگر اکثریت معتقد به کم‌تر شدنشان باشند، همین تصمیم را اعمال می‌کنیم، چون به‌ هر حال، هدف این است که مطالب خوانده شوند.

حرف که خب، باز هم هست ولی عجالتا تا همین‌جا فعلا.
تا همین‌جا اگر نقد و نظری هست بفرمایید تا ان‌شاءالله از فردا شروع کنیم.

+ دعا بفرمایید.

ادامه: عقل سرخ (۱)